30 March 2007

حقوق زن و دشمنانش

"ما وسیله نداریم. مطبوعات دست ما نیست. علما را بد معرفی کرده اند. شماببینید بیست و چند سال از این کشف حجاب مفتضح گذشته است. حساب کنید چه کرده اید؟ زنها را وارد کرده اید در ادارات. ببینید در هر اداره ای که وارد شدند آن اداره فلج شد. فعلاً محدود است. علما می گویند توسعه ندهید. به استانها نفرستید. زن اگر وارد دستگاهی شد اوضاع را به هم می زند، می خواهید استقلالتان را زنها تأمین کنند؟ کسانی که شما از آنها تقلید می کنید دارند به آسمان می پرند. شما به زنها ور می روید؟"

آیت الله روح الله موسوی خمینی – 11/9/1341



حقوق زن و دشمنانش

رامین احمدی




از سال 1341 صدای مذهبی مخالف با رژیم شاه تفاوتی بنیادی و محسوس کرده بود. رهبری جنبش اسلامی ایران از دست آیت الله کاشانی و جناح او به کلی خارج شده بود و مردی که حالا پرچمدار مخالفت با نظام حاکم بود بر یکی از حساس ترین معضلات فرهنگی جامعه ایران انگشت گذاشته بود و ازآن بهره برداری تبلیغاتی و سیاسی می کرد. خمینی به فراست دو گانگی عمیق فرهنگی جامعه ایران را در رویارویی با حقوق زن دریافته و آنرا پایه و اساس مخالفت خود با نظام شاهی قرار داده بود. او درست می گفت. در سال 1341 بیش از بیست سال از کشف حجاب گذشته و موقعیت اجتماعی و فرهنگی ایران تغییر اساسی کرده بود. زنان در سطوح مختلف جامعه وارد بازار کار شده بودند و مسئله تغییر قوانین به منظور تأمین برابری زن و مرد در برابر قانون، برخورداری زنان از حق رأی، حق طلاق و مساوات در همه سطوح قانونی، مسئله روز شده بود. در این باره اما جامعه ما یکپارچه نبود. از آغاز، کشف حجاب بر جامعه تحمیل شده بود و با وجود تغییر قوانین فرهنگ زن ستیز جامعه ایرانی تغییر اساسی نکرده بود. این امر چندان عجیب نبود و ارتباطی با دیکتاتور بودن نظام شاهی نداشت. مشابه این موقعیت اجتماعی را درنظامهای غربی نیز می توان سراغ کرد. در آمریکا بعد از این که زنان صاحب حق رأی شدند و یا سیاهان از نظر قانونی به عنوان شهروند و دارای حق رأی شناخته شدند، جامعه همچنان به تبعیض و روابط نابرابر ادامه داد. تغییر فرهنگ جامعه بر خلاف تغییر قوانین یک شبه امکان پذیر نبود. اما در ایران عقب بودن فرهنگی جامعه ایران از قوانین اصلاحی و ریشه دار بودن زن ستیزی در فرهنگ پدر سالار جامعه، اسباب سیاستی موثر را برای ابراز مخالفت در دست رهبری مذهبی قرار می داد. خمینی از اولین سخنرانی ها و اعلامیه های خود در سال 1341 مخالفت با حقوق زن را یکی از سرلوحه های خود قرار داد. در این دوره به ندرت به سخنرانی و یا نوشته ای بر می خوریم که این عنصر را بر جسته نساخته باشد. نگاهی نزدیک به گفتمان ضد زن خمینی عناصر فرهنگی آنرا به آسانی نشان می دهد.

از نگاه خمینی تلاش برای تساوی حقوق زن و مرد مخالفت با اسلام است. مردم نسبت به اسلام تعصب دارند و با تساوی حقوق مخالفند و بنابراین دولت هربار که با مخالفت مردم روبرو می شود ناچار عقب نشینی می کند. می گوید:

"در روزنامه ها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخابات داده اند لکن شیطنت بود. برای انعکاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود که نظرشان به القا اسلام و القا قرآن درست نیافتد ... دیدید آقا قضیه، قضیه بانوان نیست. این یک امر کوچکی است. قضیه معارضه با اسلام است ... باز همان مسائل خبیثشان را از سر گرفتند. همان مطالبی را که ابطال کرده بودند دوباره از سر گرفتند. درباره «تساوی حقوق من جمیع الجهات»، تساوی حقوق من جمیع الجهات پایمال کردن چند حکم ضروری اسلام است. نفی کردن چند تا حکم صریح قرآن است. بعدش باز دیدند که مصادف شد با یک ناراحتی ها ... حاشا کردند ... در روزنامه ها به صراحت لهجه نوشتند که بردن بانوان به سربازی، تصویبش در دست تنظیم است، لکن بعد از این که دیدند خیلی فضاحت بار آمد، مردم ناراحت شدند ... گفتند اکاذیب است." (خمینی- 10/1/1341)

نظام حاکم در مقابل مقاومت فرهنگی جامعه و ایستادگی بخشی از روحانیت مجبور به عقب نشینی های موقت می شود. خمینی از این عقب نشینی ها بعنوان پیروزی علما یاد می کند تا به جنبش خود روحیه بدهد:

"بد شد امسال برای اینکه این مطالب واقع شد و خوب شد برای اینکه شما آقایان زنده کردید اسلام را، ایستادید،در مقابل ظلم ایستادید. اگر نایستاده بودید خدا می داند که حالا رفته بودند تا آن آخر. ایستادگی شما اسباب این شد که حاشا کردند مطالبشان را، گفتند: خیر، طلاق به دست مرد است. کی ماگفتیم؟ ... از این طرف می گویند، از آن طرف می گویند کی ما گفتیم طلاق به دست زن باشد؟ نخیر، طلاق به دست مرد است. از آن طرف می گویند نخیر کی ما راجع به ارث گفتیم؟ نخیر ارث هم همانطوری که خدا گفته است. از آن طرف هم می گویند کی ما گفتیم زنان بروند به نظام وظیفه؟ تو روزنامه هایتان است آقا." (10/1/1341)

خمینی مخالفت با تساوی حقوق زن و مرد را وظیفه شرعی خود می داند. عدم تساوی حقوق را نیز به طور مبهم و کلی بیان نمی کند. بطور مشخص با حق طلاق، ارث برابر، شرکت زنان در ادارات و نظام وظیفه دشمنی خاص دارد. به عبارت دیگر تساوی حقوق را در عرصه خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی نمی پذیرد. زیرکی و مهارت سیاسی او در مساوی نشان دادن عدم تساوی حقوق و اسلام است و تکیه بر احساسات سنتی و «تعصب ناموسی» فرهنگ پدر سالار. سرلوحه پیام او به ملت ایران در سال 1341، اولین جمله های اعلامیه،چنین نوشته می شود:

"انا لله و انا الیه راجعون. دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویب نامه های خلاف شرع و قانون اساسی می خواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند. دستگاه جابره در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنی احکام ضروری اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد. یعنی دخترهای 18 ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه ها بکشد. یعنی با زور سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمان را به مراکز فحشا ببرد." (1341)

تا پایان سال 1341 (اسفند ماه) دیگر مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم با او هم سخن شدند و اعلامیه ای مشترک خطاب به دولت در مخالفت با حقوق زن نوشتند. از جمله آیت الله شریعتمداری و مرتضی حائری نیز آنرا امضاء کردند. این اعلامیه استدلال می کند که از نظر تاریخی زنان حق شرکت در انتخابات را نداشته اند و شرکت آنها مخالف قانون اساسی و نیز مخالف شرع و اسلام است. با صراحت می گویند: "تصویبنامه اخیر دولت راجع به شرکت نسوان در انتخابات از نظر شرع بی اعتبار و از نظر قانون اساسی لغو است." و نیز تذکر می دهند که "دخالت زنان در انتخابات یا اعطای حق زنها یا وارد نمودن نیمی از جمعیت ایران در جامعه ... جز بدبختی و فساد و فحشا چیز دیگری همراه ندارد."

خمینی فرهنگ زن ستیزی ایران را دستمایه جنبش سیاسی خود در مخالفت با نظام حاکم قرار داد و در این راه در جلب حمایت طبقات سنتی جامعه موفق بود. از شهرستانها موج نامه و تلگراف های حمایتی خرده مالکان و بازاریان آغاز شد. در جواب به تلگراف اصناف همدان نوشت:

"کراراً در نطقهای مبتذلشان تصریح به تساوی حقوق زن و مرد در تمام جهات سیاسی و اجتماعی کرده اند که لازمه اش تغییر احکامی از قرآن مجید است و چون با عکس العملی از طرف مسلمین مواجه شدند، مزورانه انکار نمودند و عذر بدتر از گناه خواسته اند ... دخترها را به سپاه دانش دعوت یا تشویق می کنند و خودشان تصریح می کنند که باید قبلاً به سربازی بروند و چون مواجه با نفرت عمومی می شوند به انکار بر می خیزند ... دستگاه جبار گمان کرده با زمزمه تساوی حقوق می تواند راهی برای پیشرفت مقاصد شوم خود که آن ضربه نهایی به اسلام است باز کند ... " (12/2/1342)

خمینی اما برای کارزاری (کمپین) که علیه تساوی حقوق زنان با مردان براه انداخته بود به مشارکت فعال همه وعاظ و گویندگان دینی احتیاج داشت. همه جا مراکز مذهبی می بایست تبدیل به تریبونی برای ابراز مخالفت با تساوی حقوق زن و مرد می شد. در همان سال در پیامی خطاب به وعاظ نوشت:
"از تساوی حقوق اظهار تنفر کنید و از دخالت زنها در اجتماع که مستلزم مفاسد بیشمار است، ابراز انزجار و دین خدا را یاری کنید و بدانید "ان تنصر و الله ینصرکم و یثبت اقدامکم."
(28/2/42)

از پانزدهم پانزدهم خرداد 1342 تا سیزدهم آبان 1342 که به ترکیه تبعید شد، تکیه اصلی بیانیه ها و سخنرانی های خمینی بر دشمنی با تساوی حقوق است. اما در آخرین ماههای قبل از تبعید کم کم تم اصلی جای خود را به حمله به آمریکا و اسرائیل می دهد. با لایحه کاپیتولاسیون، خمینی کارزاری تازه می یابد. از سوی دیگر با فراست دریافته که مسئله حقوق زنان رفته رفته در جامعه ایران جا باز کرده است. در این دوران اشاره به مبارزه با تساوی حقوق را ادامه می دهد اما آن را بیشتر در بحث های جانبی و بصورت «کاری از کار گذشته» مطرح می کند:

"هیئت حاکمه به جای اینکه برای اقتصاد ایران، برای جلوگیری از ورشکستگی های بازرگانان محترم، ... فکری بکند، به کارهای مخرب مثل آنچه گفته شد [می پردازد] از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای پسرانه و مرد برای دبیرستانهای دخترانه که فساد آن بر همه روشن و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی وارد شوند که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. " (4/8/1342

جنبش سیاسی خمینی در آستانه تبعید او به ترکیه ریشه دار شده بود. بازرگانان محترم از صرف سرمایه و کمک مالی دریغ نکرده بودند. تبلیغات وعاظ او را به عنوان رهبر بلامنازع مذهب سیاسی مطرح کرده بود. در چنین حالی او نوک پیکان حمله را متوجه آمریکا، اسرائیل، یهودیان و بهاییان کرد و سالها به انتظار نشست تا با کسب قدرت سیاسی دوباره به سراغ زنان ایران بیاید.

امروز هم «جمهوری اسلامی» در دشمنی با زنان و اصرار بر عدم تساوی حقوق تنها ادامه دهندۀ خواسته و نیت بنیانگذار خویش است که اندرین صندوق جز لعنت نبود. یکی از پایه های اصلی نهضت خمینی ستیزه با حقوق زنان بود و این عنصر، ستون اصلی جمهوری اسلامی نیز هست. جمهوری برادران بر پایه تبعیض ایستاده است و بر این پایه به حیات خود ادامه می دهد.

25 March 2007

بهاریه

-جمشید پیمان -


بر د ل د لخسته ا م تا بـد نگاه فرود ین
ا بـر آ ذا ری بشوید نقش اند وه از جبین
ا ز سـحر گاه دلم ، آهسته بر خیزد نسـیم
خانه ی گـل را نشـانی جوید ازآن و ازین
مـی خـرا مد نـرم نـرمک در گذ رگاه بهـار
چـون به آلالـه رسد رخساره ساید برزمـین
پاک می سـازد به نرمی ازرخ سـوسن غـبار
بـوسـه بارا ن مـی کند دیدار سـیب نازنین
نیست شـرمنده به درگاه گـلسـتان ، باغبا ن
این زمان دستی بـرون مـی آورد از آسـتین
د یده بگشـا ید به روی روشـن یاس سـپید
دسـت برسـینه ، به فرمان گـل مـسند نـشـین
خاکسـا ری ها کـند در پای نسـرین و سـمـن
با ا د ب ، سـر خـم کند پیـش سـپـیـداروزیـن
برنگـیرد د یـده ا ز بـا د ا م بـا فـر وشکـوه ـ
برسرهرشاخه اش یک خوشه از درثمین ـ
بلبل وقـمـری زیکسو، یک طرف کبک دری
سینه شان باعشـق گل پرگشته زآواز حزیـن
زین همه شورو نوا پـر می شود رویای مـن
آرزویم ، لب به لب ا ز فـرودیـنـی شـد چنین
هفت سین سفره ام باشد تهـی ازرنگ و رو
کـس به عیـد غـربـتم ،ایـنجا نگویـد آ فـرین
گرچه ازهرسـوبه من چشمک زنداینجا گـلی
مـن نمی خواهـم گلستانی بـجـز ایـران زمین
آرزو مـنـدم د مـد بـرخـاک خـونـینـش بـهـار
بینم آ ن غمگین دلش با شاد ما نی ها قـرین
بـینـمـش روزی رهـا ازایـن زمـسـتان سـیـاه
آ سـمـا نش پر شود از فـر خورشـیـد مهـیـن
بـینمـش با نـوبـهـاری سـر به سـرا ز خرمی
سـیـنه اش خالـی ببیـنم زیـن خـزان آخـریـن
بـینمش با چهره ای خالی دگـر از پیچ و تاب
کـام تـلخـش را بـبیـنم پـر زشـهـد انـگـبـین
خواهـمش بافکـر وبا گـفـتار وبا کـردارنـیک
با بـهی، با سربلندی، فـرهی و ... نقطه چین.


نوروز1386

طنزیابی هادی خرسندی از رویدادهای سال پیش




طنزیابی هادی خرسندی از رویدادهای سال پیش

هادی خرسندی، شاعر، نويسنده و طنز پرداز برجسته ايرانی چند سالی است که علاوه بر انتشار مطالب و اشعارش به صورت روزانه در سايت خود، خرسند آپ کمدی يا شوی يک نفره نيز اجرا می کند و مطالب خود را به گفته خودش برای ايرانيان در شهرهای اروپايی و آمريکايی به طور شفاهی به اجرا درمی آورد.

در آستانه سال نو، هادی خرسندی در گفت و گو با حسين قويمی از راديو فردا نگاهی انداخته به رويدادهای سال گذشته، و مسايل و موضوعات جالب را از ديد خود ارزيابی يا طنزيابی کرده است!

هادی خرسندی: «سپاسگزارم و شادباش می گويم نوروز را به شنوندگان شما. با عجله و فهرست وار از فروردين تا اسفند سال ۸۵ کوتاه کوتاه برای شما می خونم و پايان هر خبری هم عبارتی، جمله ای، تفسيری تقريبا بالبداهه اضافه می کنم.»

فروردين:

اکبر گنجی، روزنامه نگار زندانی پس ار شش سال حبس از زندان آزاد شد و برای محکم کاری مستقيما به خارج از کشور رفت. او شش ماه آخر زندان را در اعتصاب غذا گذراند و هنوز در خارج مشغول غذا خوردن است!

دولت محمود احمدی نژاد اعلام کرد که از اين پس ساعت کشور به جلو يا عقب کشيده نخواهد شد. او می ترسد دسته هايش لق شود!

ارديبهشت:

هفته نامه ساندی تايمز اعلام کرد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی يک واحد ۴۰ هزار نفری از بمبگذاران انتحاری تشکيل داده است. يکی از افراد واحد بمبگذاری انتحاری گفت: شغل خوبيه! آدم يک بار بيشتر به سر کار نمی ره!

گشت های ارشاد پليس برای مبارزه با بد حجابی در خيابان های تهران مستقر شدند. چند خانم بدحجاب بعد از ارشاد به بيمارستان منتقل گرديدند.

خرداد:

۶۲۱ شخصيت فرهنگی، سياسی، دانشجويی خواستار آزادی رامين جهانبگلو شدند و چند نفر از آنان با رامين جهانبگلو هم سلولی شدند.

تير:

سخنگوی وزارت اطلاعات اعلام کرد که رامين جهانبگلو مامور آمريکا برای انقلاب مخملی در ايران بود. وی گفت که در بازرسی از خانه او سه چارک مخمل راه کبريتی پيدا کرده ايم.

فرمانده نيروی انتظامی تهران، حمله خشونت آميز ماموران به زنان را دفاع از خود خواند. اين سردار نظامی فاش کرد که يکی از خانم ها او را وشگون گرفته!

مرداد:

محمود احمدی نژاد يک نامه به آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نوشت. وی در اين نامه از صدراعظم آلمان پرسيد: ?Can you speak English

هيات نظارت بر مطبوعات به روزنامه شرق يک ماه مهلت داد تا مدير مسئول خود را تعويض کند. متعاقبا روزنامه شرق مدير مسئول يدکی خود را جای مدير مسئول قبلی گذاشت.

شهريور:

سخنگوی دولت عليه مطبوعات اعلام جرم کرد. وی گفت مطبوعات اخيرا عادت کرده اند به منتشر شدن!

ماموران پليس با حمله به خانه مردم جمع آوری بشقاب های ماهواره ای را آغاز کرده اند. مردم مجبور شده اند دوباره بشقاب های ماهواره ای را از ماموران پليس خريداری کنند.

رامين جهانبگلو که از زندان آزاد شده بود، يک سر به خبرگزاری ايسنا رفت و اعتراف کرد که با سازمان های آمريکايی در ارتباط بوده است. وی قبلا به زندان اوين مراجعه کرده بود و گفته بود مرا بگيريد!

مهر:

وزير کشور جمهوری اسلامی را به آمريکا راه ندادند. وزير کشور هم به حالت قهر برگشت!

آبان:

هواپيمايی جمهوری اسلامی اعلام کرد که پنج فروند هواپيمای توپولف از روسيه می خرد. پرزيدنت پوتين صلوات فرستاد!

در مخالفت با حضور خاتمی در بريتانيا شمار کثيری از ايرانيان در لندن تظاهرات کردند و شعار دادند «خاتمی حيا کن، اقلا انگليسو رها کن!»

ماموران نهاد رياست جمهوری در تهران خبرنگار خبرگزاری ايرنا را در تهران بازداشت کردند و در بازجويی از او پرسيدند:«ديگه چه خبر؟!»

آذر:

رييس مرکز پژوهش های مجلس اعلام کرد که دولت محمود احمدی نژاد تمام درآمد نفتی سال را مصرف کرده است. قرار است بقيه سال را از درآمد وازلين استفاده کنند!

مقامات جمهوری اسلامی از دولت ترکيه خواستند تا زنان ايرانی را که به ترکيه سفر می کنند، مجبور به داشتن حجاب اسلامی کنند. مقامات ترکيه در پاسخ گفتند: «قاپونی باقلار»

دانشجويان دانشگاه اميرکبير هنگام سخنرانی محمود احمدی نژاد عکس های او را آتش زدند. احمدی نژاد گفت اشکالی ندارد چند عکس ديگر در منزل دارم برايتان می آورم.

دی:

در آستانه کريسمس و سال نو ميلادی ۱۴ مسلمانی که به مسيحيت گرويده بودند در تهران، کرج و رشت بازداشت شدند و دوباره ختنه شان کردند!

افشای ماجرای حضور معاون محمود احمدی نژاد در مراسم رقص و آواز زنان در ترکيه جنجالی تازه به پا کرد. زنان ايرانی از دولت ترکيه خواستند از فسق و فجور معاون احمدی نژاد جلوگيری کند.

بهمن:

سازمان ديدبان حقوق بشر وضعيت حقوق بشر در ايران را وخيم اعلام کرد. رهبر گفت تا چشم ديده بان ها چهارتا بشه!

واشينگتن اعلام کرد که مدارکی درباره مداخله جمهوری اسلامی در عراق در دست دارد. آخوندهای جمهوری اسلامی گفتند ريش ما را ول کن!

در مراسم سالروز ۲۲ بهمن يک مرد جوان حين صعود از برج شهياد سقوط کرد و جان باخت. هفتاد ميليون هم قبلا سقوط کرده بودند.

اسفند:


ماموران امنيتی شماری از رهبران جنبش معلمان را دستگير کردند و گفتند درس خوبی به اين معلمان خواهيم داد.

ماموران حکومتی تظاهرات مسالمت آميز زنان را در روز هشتم مارس با خشونت سرکوب و شماری را بازداشت کردند. از سال آينده نام «روز زن» به «روز بزن» يا «روز بزن بزن» تبديل خواهد شد.

آن شنيدستم که در کاشان شبی
زد به شيخی نيش، جرّار عقربی

صبح، تنها نه که عقرب مرده بود
شيخ او را جای ميگو خورده بود

صبح، تنها نه که عقرب مرده بود

شيخ او را جای ميگو خورده بود


رادیو فردا


24 March 2007

يكرنگي
نوشته شاپور بختيار
ترجمه مهشيد امیرشاهي

http://www.amirshahi.org/Tarjomeh/yekrangi/1-RANGI1.HTM

زینت میرهاشمی بهروز جاوید تهرانی از زندان مخوف اوین باید آزاد شود

بهروز جاوید تهرانی از زندان مخوف اوین باید آزاد شود

زینت میرهاشمی



بهروز جاوید تهرانی از فعالان جنبش دانشجویی در «رنجنامه ای» از زندان اوین نوشته است:«بدانید که من هنوز هم جزو زندانیان کوی دانشگاه محسوب می شوم.»

وی در رنجنامه خود اعلام کرده که «قاضی حداد» به او گفته:«برای تو 70 یا 80 یا شاید 100 ضربه شلاق می نویسم تا گناهانت بخشوده شود و در ضمن در زندان فکر نامه نگاری و بیانیه و از این چیزها به سرت نزند.»

بهروز جاوید تهرانی فعال حقوق بشر که در پی دستگیریهای کوی دانشگاه دستگیر شده بود قبلا 4 سال حبس کشیده است. وی در هنگام حبس خود، نامه یکی از زندانیان سیاسی که در دهه 1360 اعدام شده است را از لای جرز دیوار سلولش در بازداشتگاه 209 اوین پیدا کرده بود و آن را به خارج از زندان فرستاد. این نامه در اینترنت و مطبوعات اروپا و آمریکا به چاپ رسید. پس از چاپ این نامه وزارت اطلاعات بهروز را به داشتن رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران متهم کرد.

این زندانی تاکنون در زندان مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است و جان او در خطر است. برای آزادی بهروز جاوید تهرانی و زندانیان سیاسی در ایران باید به تلاشهایمان شدت بخشیم و از نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر بخواهیم که برای آزادی زندانیان سیاسی بر استبداد مذهبی حاکم بر ایران فشار جدی وارد کنند. ما ایرانیان اگر یک صدا از کشورهای جهان بخواهیم که مناسبات اقتصادی خود با رژیم ایران را مشروط به رعایت حقوق بشر در ایران کنند و برای این خواست فعالیتهای خود را متمرکز کنیم، می نوانیم به زندانیان سیاسی یاری رسانیم.

ادر رویدادی دیگر هاشمی رفسنجانی ، در نماز جمعه 3فروردین سال جدید را سال «اتحاد ملی» اعلام کرد. رئیس مجمع تشخیص مصلحت رژیم پوسیده و ورشکسته اعلام کرد که:«امروز مهمترین نیاز در داخل کشور وحدت است.»

در این تردیدی نیست که روی سخن رفسنجانی با مردم ایران نیست. چرا که مردم ایران برای نابودی جمهوری اسلامی متحد می شوند. روی سخن رفسنجانی با مزدوران، سرکوبگران و عوامل نظام ولایت فقیه است که با همین اندک فشار جهانی دچار تشتت و چند دستگی شده اند. نشانه عدم وحدت، لغو سفر کوتوله سیاسی به مقر سازمان ملل بود. لغو سفر احمدی نژاد به نیویورک آن هم بعد از هیاهویی که پیرامون آن صورت گرفته بود نشان از عدم وحدت درونی است. دیر رسیدن ویزا فقط یک بهانه کودکانه است.


.............
ایران نبرد

20 March 2007

بهاران با گشودن 1200 پنجره
به سوی 1200 دیدگاه ایرانی

نخستین فهرست مستقل وب ایرانی: "نمایه ها"
http://www.cyrusnews.com/news/fa/?mi=9∋=20900
آژانس خبری کورش




نخستین فهرست مستقل وب ایرانی "نمایه ها" در مهرماه گذشته با گشودن 550 پنجره به سوی 550 دیدگاه ایرانی پراکنده در جهان، شروع به کار کرد و اینک با 1200 پنجره بزرگترین وبنمای ایرانی است
و تنها وب نمای ایرانی است که صرفا به وبلاگهای مبارزاتی یا بسیار شخصی پیوند داده است؛ و به موازات: به چند سایت مبارزاتی!

فکر و پیشنهاد بوجود آمدن یک وبنمای مستقل که به طور علنی یا "نامریی" به مراکز اصلی و فرعی نبلیغات حکومت آخوندی "وصل" نشود، و مطالب وبلاگهای ایرانی را به صورت سر و صدای ارکستر ویژه ویولون اول تبلیغات غیر مستقیم حکومتی تبدیل نکند، با هر که در میان گذاشته شد، کلی تعریف و تمجید و "قول همکاری" تحویل داد؛ البته فقط تا وقتی که الزاما (و برای چندمین بار) مشخص نشده بود، که قرار نیست "نمایه ها" به "نمایشگاه" هیچ یک از "همکاران" تبدیل شود و هدف دیگری ندارد، جز ایجاد یک مرکز مستقل برای ارتباط با انتشارات وبلاگهای مبارز یا شخصی!

....................

امورات فنی بوجود آمدن وبنمای مستقل "نمایه ها" را صرفا مدیون آقای پرویز هراتی نژاد هستیم که در بین روزنامه نگاران اینترنتی تنها سردبیری است که همانطور که میدانیم از آغاز کار ابنترنتی اش، به پیوند دادن به وبلاگها ارزش قائل بوده است. به همین دلیل هم باعث خوشوقتی است که آژانس خبری کوروش که نخستین بازتاب گسترده فراحزبی مبارزات علیه حکومت آخوندی را مدیونش هستیم، موافقت کرده است، که این وبنما "میهمان" کوروش باشد!

...............................

در ستون بزرگ "نمایه ها" تیتر و آغازیه مطالب جدید 50 منبع اینترنتی دیده میشود و با کلیک کردن بروی اعداد100 ... 200 ...300 ... 500... (در ستون کوچک) مطالبی به همین تعداد را نمایان میکند.

با کلیک کردن بروی "اسم منبع" (در ستون بزرگ) میتوانیم به اصل منبع مرتبط شویم.

. کل "فعالیت" کامپیوتری "نمایه ها"، (بجز "ثبت" یا "حذف" نام و آدرس منابع، که انجامش متاسفانه فقط به عهده سه نفر است)
به طور اتوماتیک انجام می گیرد و هیچکس در نحوه و نوبت و انتخاب و نوع انعکاس منابع اینترنتی نام نویسی شده در"نمایه ها"
و حتی در نحوه قرار گرقتن اسامی منابع آمده در فهرستها (ستون کوچک) دخالتی ندارد:

آلبالو
آزادی اندیشه
دختری از ایران
به نام اهورا مزدا
بنیاد جوانه های سبز ایران
پری دریائی
کانون دفاع از حقوق زنان و کودکان ایران
" جامعه شناسی ايران " Sociology of Iran
#بزغاله##
*** آينه *** Ayene ***
... For nature
:: صفــر مطـلق ::
†bernadetsoubiro†
๑۩۞۩๑ المرغ العربی๑۩۞۩๑
Mehran
لحظه ها رو با تو بودن
مشق
هم زنجیر*** رضا اخلاصمند
وبلاگ صورتی
پیک صبا
آماتور
آونگ خاطره های ما
اورمزدان
باغ بی برگی
رویدادهای مبارزاتی مردم ایران
سینما × سینما
عکس العمل
!!!(((( شب های بدون صبح ))))!!!
" تبارشناسي طراحی صنعتی/GENEALOGY OF INDUSTRIAL DESIGN"
بابا و دخترش
قلوه سنگ
منجم باشی
( DEMOCRACY FOR IRAN)دموكراسي براي ايران
((::حزب جوانان زير آفتاب::))
(*O0o.....BinamoBineshan.....o0O*)
(.:*~. شــــــاســــــــوســـــــــا .~*:.)
(Freedom and Democracy in Iran) آزادی و دمکراسی
****سارا سوسول****
***بی سرزمین تر از باد***
--::Shadeless::-
.. مجال مقال
... وقايع ابن محمود ...
... یک نوستا لژیک ...
...::كلاشينـكـف ديـجيتال::...
...به یاد آرزوهایی که میمیرند
...باران اما...از نوع توپش
...جوجه تیغی ها از سکوت می ترسند...
...سروش در لابيرنتش...
..: من یه نفر + شما چند نفر :..(حامین)
..:: نـفـریـن‌نـامـه ::..
..:: دکسير, وبلاگی متفاوت ::..
.: LostLord :.
.:گيس گلابتون:.
.:تنها در تاريکي:.
1807
19 بهمن
3 Points...
30نما
469
7434
:.نــاله های سوزنــاک عشق .:
:: L o O l i Y a N ::
:: مام وطن ::
:: Webnevis.Net > وب نويس
::: PinkFloydish :::
::گامی به پیش::
a gilemard
A Netizen's Diary - Behrooz Noeipour's Weblog
abadania
ABC
ABCHINUS
Abdol-Qader Balouch | Satire
Academist :: دانشجویان :: بانک مقالات علمی به زبان فارسی
ACCESS IS DENIED
afrapress
Aftabparast
Agrandissement
akkasee - Website
Aleph
Ali ARAM
alpr
Anti Memoirs
Ardeshir Dolat
armanika
Asgharagha.com :: Hadi Khorsandi
asroone
Ayandehnegarآينده نگر
azar
‡ Little Memol ‡
¤ ساروي كيجا ¤
¤¤¤¤¤بیـ ـچـ ـاره ایـران!
•▪•● هک و کرک ●•▪•

banoo ilazar
Battan
Bi-lingual Farsi Posts
Biondo
BMD
butimar
Cameron Cartio
Carpe Diem
Carpe Diem » Recent Links
CENTER FOR IRANIAN STUDIES - کانون پژوهشهای ايران شناختی
CENTER FOR IRANIAN STUDIES - کانون پژوهشهای ايران شناختی
Challenge Pit
Che Guevara چه گوارا
Chera na ... ?
CitizenKaveh
corelist.net
Creation Of Rainbow
Cyrusnews.com - Farsi
Dark Ages
del.icio.us/farshadonline
del.icio.us/farshadonline/وبلاگ
del.icio.us/itstart
Deutsch-Iranisches Forum
DigiZen
Do-L
Dordaneh
Eivan.ir|A Different View To Life
Farya
Farya
Faryad
fornobody
frhdaily
Full Metal Jacket
ghajarboys picture
ghajarboys picture
ghAsedak*
Golhaye Ma
Gooya IT
Guest
hambastegi
Happy Birthday
harchegashtimdarinshahrnaboodahledeli
Harmonytalk
HEES
herstory
Human Rights Activists in Iran En
i Mechanical Engineer
ICTIr.NET
IMG
info122
Intellectual-Frantic
IranEmsal >>> !از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
Iranian Artists In Exile
Iranian Humanist Association
Iranian Lolita لولیتای ایرانی
Iranian Woman
Iranian Woman
IranPrison
JMINews.com - Farsi
Kak Hiwa * كاك هيوا
Kalagh-Siah
Karan Reshad
Keyhangasht
KHABARNEGAR
Kharazmi.org
khodemooni
KhorshidKhanoom
khotooraat(خطورات سينا هدا(متولد:6/9/1381
Kourosh Sehati کوروش صحتی
lakomeh لاکومه
Latest entries from persiangulf.blog-city.com
Lord's PhotoBlog
Lost 4 words
M I D A F
mahsa
Mardetanha
Maryam Momeni
Mazaheb
Mehrvazh
Member's Weblog
Mentor
Meydaan.com :: Women's Field
Mieem Ahlef Weblog
Mihanblog.Com
Mihanblog.Com
Mihanblog.Com
Mihanblog.Com
mojde
MOJGAN KAHEN
MOJGAN KAHEN
MOJGAN KAHEN
Mokhalef Entekhabat
Montaghed | نگاه انتقادی صادق.د به سياست، فرهنگ و جامعه
My Idealism
My Little Ideas
MY PAGE
My Way
Nasiri Photos
Nasiri Photos
nasle3
News
neylabak
Niloofar Tajbakhsh
nimasal.com
nimeyehman
niva
No Response
NOQTE نقطه ته خط - Blogs
North Star
Note On Nothing
Occupation; Reporter
Omid Habibinia : Media Researcher
One Click For Ever
OXIN
PaGondeh
panahjoo.com
Parish و دگراندیشیهایش::::
peace77
penlog
Persian Committee to Protect Bloggers
Persian Wisdom :: خرد پارسی
Pezhvak | پژواک
Pezhvak | پژواک
Powered by Arez 4.5.2
Powered by ShahnamehvaIran.com
Proshut
Re-Born of:
redcat
Review
revolt
revolt
safar be farasoo
Safirlink
Sahar Maranlou
Salvation
Scarlett
SEEKING LIFE
shabnamefekr
silences
Sir Hermes Marana
sisyphus::سیسیفوس::
Snapshot
sohil_m54
Special.ir
Spectre شبح
Tafrihi.Ir
Tehran
The confessions of a delusional mind
The Londoner - لندنی
The Sheltering Sky ..... آسمان ِ سرپناه
The Spirit of Man
Tila Cactus
TINTIRIOL
Underline IT زير خط
Underline IT زير خط

فلسفه: هنر شیدایی
فهم
فیلم آنلاین
فیلمهای فارسی
فیلصفحه
فانوس کوه
فر یاد پارسیان
فرهنگ و هنر
فرهاد فرهنگ فر
فروغ
فریاد در شب
فریادی آزادانه
فریادی در تاریکی
فرانکلین
فراری
فردای ِ روشن
فردای روشن
فصل گستاخی
فعالان حقوق بشر در ایران
فعالان حقوق بشر در ایران
ققنوسان : گاهنامه ادبی ، فرهنگی و هنری
قلم
قلک
قمار عاشقانه
قوقولی قوقو
قورباغه باز
قوس نزول خورشید
قیمت آزادی
قارچ سمی
قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67
قصه ما
قصه‌های عامه‌پسند
قصهء من...
قصّه و شعر
كله كشك
كلبه خرابه
كميته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر
كمپين آزادي براي احمد باطبي
كوپه شماره هفت
كافه ناصری
كانون صنفي معلمان ايران1
كتاب در خانه
كتابلاگ
كتابلاگ
لنج
لينک هنر
لینک باکس جهت افزایش آمار بازدید سایت
لانگ شات
لاتلند
لحظه
م. آشـنا
مـحبــت کـــه گـنـــــــاه نـیـســت
مقالات سایت طلیعه سپیده دمان
ملودی ناز
ملا حسنی
من ,شب و خورشید
من و كتاب هايي كه خوندم
من و مهاجرت
من و سا یه من
من در غربت
من زنم
من عروس همانم که در استخاره بد آمده بود
منو بشناس
منگنـــــــــــــــــــــــه
من، فقط یک زن
من، او هستم
منطقه مرده
مهار بیابان زایی
مهدی کاظمی ( تحلیل های روزانه )
مهر آب
مهر ایران
مهر ایران
مولتی‌متر
موومان پنج‌ُم
موج نو
موج سنگین گذر زمان
موسیقی و فیلم
می شنوم
می‌دونم که اونجایی
میقات
مینیمال ها و طرح های رضآ نآظم
میکده ی کوهستانی
میداف
میداف
میرزا پیکوفسکی
مَتَتي
مژده و کارخانه شکلات سازی
مکتوب
مکتوبات یک محکوم به زندگی
ما چند نفر
ما اينيم
ما...هيچ...ما...
مامان و بابا و دخترشون
مانا مهر
ماه من!سلام
ماه کولی
ماه تلخ
ماکرومدیا » در اینترنت چه میگذرد؟
ماجراهای سفيدبرفی در فرنگستان
ماده 19
متولد ۱۳۵۷
مثل درخت در شب باران
محمد حسن قديری ابيانه
محافظت
محاوره
مخمل
مدادهای شکسته
مدرسه...درس...عشق...بی کاری...
مرواريد عرفان..من
مرکز پخش خبری سازمان آزادی زن
مرا دریاب که دل دریایی من بی تو مردابست
مراقبه ( ZAZEN )
مرتد
مرثيه اي براي گلگونه هاي كوچك
مرد پیر
مرد پیر
مردِ مُرداد
مزيدي
مسير يك ذرّه
مشروح خبرها
مطرود آگاه
معماران بزرگ ایران زمیــن
معرفي کتاب :و خنياگران چه غمين پرده مي کشند بر اسرار اين فريب
چكمه
نمای آینده :: کریم ارغنده پور :: futurama.ir
چنچنه
ننه جهان می گفت ...
چه خبر در ایران و سوئد؟
نه ديگه اين دل من دل نمي شه
نهیـب سـکوت
چهارمضراب
چهره ی زن هنرمند در جوانی
چو ایران نباشد تن من مباد
چون نقطه ی شک
نوای ممنوعه
نوبت ما
نوری بر کورسوهای تاریک
نوشته های يک پسر شاد
نوشته های بهزاد افشاری
نوشته های حسین پویا
نوشته های ستار لقایی
نوشته‌های آدم معمولی
نوشته‌های آدم معمولی
نيمکت من
چيزی ميان ۲ فريم
نی نی جون ويادداشتهايش
نیکات
چیزهایی که نگفتم!
نیستان
نژادگان
نگفتنی ها | Nagoftaniha
نگاه
نگاه
نگاه دانشجو
نگاهی از دور
نگاهی دست و پا شکسته
نامه هايی که پسر همسايه پاره کرد
نامه های ایرونی
نامه های ایرونی
نامه های سوشيانت هزارم
نامه هایی از تبعید
نامه‌های باز نشده
نامه‌هایی به خودم
نان و پنیر
ناهید رکسان
چای تلخ
ناتاشااميري
چار دیواری
نازخاتون
نجوا های کلاغ سیاه
نجات دهنده
چخماقها کنار فتیله بی طاقتند
ندای امروز
ندای امروز
ندای سرخ
چرک نویس
چراغ هاي خاموش
چراغی زیر شیروانی
نرد و چترنگ
نسل فردا
نسل پنجم
نسل جديد، دیدگاه های یکی از نسل سوخته...
نسرین
چشم هایش
چشمك
چشمهایی که فکر می کنند
چشمان بیدار
چشمان دیگر
چشمان زنان
نشانه ها دروغ مي گويند
نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه
هفت قدم تا تــــــو
هفت سلام
هفته های خاکستری
هلندی سرگردان
هم واژۀ آزاد Nasour Naghipour
همنهاد
همچون کوچه ئی بی انتها
همه ي همهمه هاي همه
همه آرزوهای من
همين جوري
هميشه خالي
همبستگی ملی
هنوز
هنرپیشه های قدیم و خواننده های ایرانی
هومت
هوپا
هواي آزاد
هواداران جنبش پان ايرانيست آذربایجان
هدیه لحظه ها
هر چی بخوای شاید باشه
هزینه آزادی
هزار و يك روز
هزار و یک روزنه
هزاردستان چمن
هزاردستان چمن
هشت - Daily Blogs
و ... چه و چه و چه
و بدانيم اگر كرم نبود بعضي‌ها چيزي كم داشتند!
وقایع اتفاقیه
وقایع اتفاقیه
ولـگرد
ویلچرران عاشق "پرستش"
واگویه
واحد اطلاع رسانی کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسي
واران
وب‌گل
وبلاگ میثم قهوه چیان
وبلاگ مبین زاده کوچک
وبلاگ کیانوش سنجری
وبلاگ گروهی فانوس
وبلاگ گروهی فانوس
وبلاگ گروهی سه قلم‌دار
وبلاگ گردی
وبلاگ پویا
وبلاگ پشتیبانان شورای ملی مقاومت ایران
وبلاگ اختصاصی گروه کامپیوتر پرشین بلاگ
وبلاگ بی عنوان
وبلاگ بابک خرمدین
وبلاگ باغ مظفر
وبلاگ تقی روزبه
وبلاگ تقی روزبه
وبلاگ خبری پن‌لاگ
وبلاگ راهرو وب
وبلاگ علیرضا شیرازی
وبلاگوار
وحی شبانه
ورونیکا سپیده
ورار(verar)
ورجاوند
يك اهري و اتفاقات ساده
يه جاي امن براي درد دل
يادداشت هاي اهور
يادداشت‌های نيک‌آهنگ کوثر
يادداشت‌های پراکنده رک‌گو
يادداشتهاي همسر يك روحاني
يادداشتهاي سپيد
يادداشتهاي سپيد
يادداشتهای گمشده
يرقان
یه وجب خاکِ اینترنت
یک فرشته
یک لر بلاگ
یک چمدان عکس کهنه
یک نعلبکی پر از انسانیت
یک پزشک
یک حبه حرف
یکی بودکه دیگرنیست
ٌWords Are Timeless
یادداشت ها - زری اصفهانی
یادداشت های : غیرکاغذی
یادداشت های پراکنده یک بچه مخفي
یادداشت های باران خورده
یادداشت های دو دانشجوی IT
یادداشت هایی از کابل
یادداشت‌های یک معترض
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
یادداشت‌های شبانه
یادداشت‌هایی برای مخاطب احتمالی
یادداشتهای یه آدم ول معطل
یادداشتهای یک کارتن خواب
یادداشتهای یک اطلاع رسان
یادداشتهای یک دور مانده از وطن
یادداشتهای روزانه آذر ماجدی
یار دبستانی
یار دبستانی
یاس و داس
یخ بلاگ
یغورت
ٍِىٍِى
ّّپل
ژرف
ژرفا
ژرفا
۞ مجله دوستی ۞
٤دیواری
کــــــــودکانـه
کـومـه
کلَ‌گپ
کلبه شقایق
کميته دفاع ازحقوق و منافع ملي ايرانيان
کمی آفتاب درصفرمطلق
کمیته اقدام کارگری
کمیته حمایت از آزادیخواهان ایرانی
کنایه از هستم
کوچ: روزنگار شایان مشاطیان از تورنتو
کوچه
کوچه های تنگ
کوچه باغ آرزو
کوچه‌ی بی‌ دارودرخت
کویر سترون است اگر تو نیاری بر آن
کویر- محیط زیست
کودک ایران
کودکی گم شده
کودکی گستاخ و بازیگوش
کودکانه ها
کوروش زعیم را آزاد کنید
کیبرد آزاد
کیبرد آزاد - سایبراسپیس گردی با جادی
کیش و مات
کانون معلمان ايران
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران - نمایندگی برلین
کانون دفاع از حقوق زنان سنندج
کانون صنفی معلمان ایران- تهران
کاپیتال
کارنامه ارشد
کاریکاتور- عکس و طرح
کاریکاتورهای یک استعداد درک نشده!!
کارگاه اندیشه
کارزار آزادی کیانوش سنجری
کاساندرا
کاشی خونه
کتاب در راه آزادی
کتاب‌های عامه‌پسند
کتابهای رایگان فارسی(خبرنامه)
کجا؟
کدوم راه
کسوف
کشکول جوانی
کشتی نوح
گــُـــــوبـاره
گفت و گوهای من و صادق
گفتني ها و شنيدني ها
گل کو
گل گندم
گلیمچه
گلین بانو
گمشده در بزرگراه
گناهکار
گون
گور فریادهای مرده
گور به گور
گورا-گورا. موجود افسانه‌ای که به آن معتقدم نیستم
گوراب
گوشزد
گیلانیان
گیسو
گپی با خودم
گاف ميشوم از سر رازهاي جهان بالاتر هم
گاف ميشوم از سر رازهاي جهان بالاتر هم
گام معلق
گام معلق لک لک
گاه نوشت
گذشته ایران زمین
گروه لاگ
گروه یاران مصدق (آزادی خواهان ایران )
گروه امداد و نجات موج پیشرو
گروه تخصصی کامپیوتر-آموزشکده سما زنجان
گراش و خودم
گردون
گزیر
گزیر
گزارش به خاک ایران
گزارش تجمع 15 آذر در دانشگاه تهران
گزارشگر
گشت‌ها
پلک سوم شب
پناه
پناهندگی
پناهندگان ایرانی در انگلستان
پنجمین آینه کمیته مبارزه با سانسور اینترنت درایران
پویاهه
پوريا ناظمی
پيامبري در زاگرس
پی دا
پیوند کده
پیوند کده
پیوندهای سرخ
پیک ایران
پیک ایران
پیک حقوق بشر
پیشوی من
پاكسيما
پاپيروس
پاپایا و میمون ها و نارگیل بزرگ
پاتوق گورکن ها
پارسا‌‌‌نوشت
پدر خوانده تروريسم جهانی
پرنوشت
پرنده خارزار
پرویز یاحقی
پرواز آبی
پرواز با پروانه
پریسا در دریای خوشبختی
پرگلك
پراكنده ها
پراکنده ها
پرسش، پارسایی اندیشه است
پشت هیچستان
پشت هیچستان
پشت يك پنجره
Valentine
Veroneeque
viran
web-A-ward ب - آ - ورد
Weblog of Ramin Farahani گاه نگاریهای رامین فراهانی
Webna
Wellcom to mobarezin (FIGHTER)
Write Time
xuxanof
yellow window دریچه زرد
Z Factor
z8un
Zabonderaz
zaghart
_آژیراک ___
آ د م
آ ذ ر بـــا یــــجــــــــا ن
آ.ف.ت.ا.ب پ.ر.س.ت
آف اسکرین
آلوچه خانوم
آليس در شگفتزار
آموزش ودعوتنامه جی ميل حک فلش سرگرمی دانلود
آموزش برنامه نویسی
آموزش خط میخی
آن سوي سينما
آن سوی دیوار
آنچه من از زبان فرانسه آموختم !
آناپورنا
آچار فرانسه یادداشت هایی در باره تبلیغات، اینترنت و تبليغات اینترنتی
آنتیـ.گون
آنسوی اقیانوسها
آهسته ‌وحشـــىــــىــــی می‌شوم(!)
آونگ خاطره های ما
آواهاي شبانه
آواز بلند
آواز دل
آواز عابری غریب
آوازهاي خار بيابان
آورا
آينه
آی آدم‌ها
آینه های روبرو Opposite Mirrors
آگاهِ من
آئیل
آب و آیینه
آب باریکه
آبی
آبی، رنگی که دوست دارم.
آبجي كوچولو
آتی بان
آخرین بهانه
آخرین بهانه
آخرین روزهای شاد بودن
آدم و حوا
آذرخش
آذرستان
آریوبرزن
آرتا و آرتین
آرزو
آرش
آز یاشا ، آزاد یاشا ،انسان یاشا
آزاد شو
آزادنويس
آزادوب
آزادي را فرياد كن...انسانيت را آواز
آزادی و برابری
آزادی یاد گرفتنی است
آزادی برای مجتبا سمیعی‌نژاد
آزادی برای کیانوش سنجری
آسمان همه جا آبی نیست
آسمان آبی
آشیل
آشپزباشي
آشپزخانه کوچک من
افلاطون كنار بخاري
افشين
افشین نگو یه دسته گل
اقتصادِ خودمونی
اموزش هک
امشاسپند
امشاسپندان | Amshaspandan
انفرادی
انجمن اسلامی نا کجاآباد
انجمن دفاع از زنان
انجمن دانشجويان آزاد
انجمن زنان زنده
انجمن طنز
اندیشه و خیال
اندیشه آزاد
اندر افاضات مرحوم آ سيدتقی (ره)
اوای رهایی
ايكاروس
ايمان امروز
ايران‌آرا
ايستگاه
این وبلاگ اسمی ندارد
اینترنت‌نامه‌ی انتقادی-فکاهی زابغر
اینجا آخرشه(شعر . عکس . موسیقی . جوک )
ایاک نستعین
ایران نامه
ایران کوه
ایران آزاد
ایران ازادی
ایران بیمار
ایران بان
ایران جدید
ایسنا
ایستاده چو شمع
اَچُل مَچُل
اکنون
اکبر منتجبی
اکس پارتی+فيلتر شکن+سياست+غالب+جک+دانلود
اگه حوصلتون سر رفته ...
اگه شوهر داشتم....
ابدیّت
ابرک شلوار پوش
اتاقي از آن خود
اتحاد کمیته های کارگری
اتحادیه جوانان سوسیالیست انقلابی
اخبار جدید پیرامون طرح محدودیت سرعت اینترنت برای کاربران خانگی و کافی نت ها
اخبار سایت
ادبیات و فلسفه
ارنستو، اسطوره‌ی عصيان
ارنستو، اسطوره‌ی عصيان
ارامنه ایران
اراجيــــــــــف!!!
ارتش سایه ها
ارزيابی شتابزده
از ميان سه‌هزار هايكو به آن دو خرمالو مي‌نگرم
از میان هاشورها
از میان ریگ ها و الماس ها
از یاد مبر که زندگی ات جاودانه نیست
از یاد مبر که زندگی ات جاودانه نیست!
از پنجره جنوبی
از روزگار رفته، حکایت
از زندگی
ازاديخواهان زاگرسي
اشو زرتشت ، پیامبر اهورائی ایران زمین
اشعار طلیعه سپیده دمان
اشعار سایت طلیعه سپیده دمان
اطلسیها
اعماق سياه مركب
اعترافات یک ذهن خطرناک
بلاگ‌نوشت
بلاگچین
بچه مثبت شیطون
بچه های پنجشنبه
به نام انسان
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
به وبلاگ راه آزادی خوش آمدید
به پیش
به پاس رقم
به جستجوي لحظه ي موعود جاري در تمامي لحظه ها ....
بهــــــــــــــــــار آزادی
بهاری بود و ... خواهد بود
بهار۶۶
بهترین کتاب‌های کودکان
بوون و ژیـن (هستی و زندگی)
بوی جوی مولیان
بي خود
بی هیچ ترسی از جاذبه زمین
بی پرده :: وبلاگ شخصی ایمان روشنگر
بی خوابی
بینش رادیکال
بیانیه / فراخوان ...
بیایید دنیای بهتری بسازیم
بید مجنون
با من
با حسی به سرخی خون ایستاده ام
با خودش حرف می زند
با خاطراتم در سرزمين لاله ها : هلند
با شما یانم
بافنده
بانوی ماسه و ماه
بانوی ایرانی
بایگانی تصویر روز وبلاگ لنگرود
بایرامعلی تقدیم می کند:
بابونه
بابک خرمدین
بادبان
بادبادک
بادبزن دلم
بارهستي
باران در دهان نيمه باز
بارانک
باز... مصلوب
بازنشر مقالات فیلتر شده!
بازی یلدا
بازگشت
بازگشت به آینده
بازسازی
باشگاه خوانندگان چلچراغ
باشد که نباشیم بدانند که بودیم
باغ در باغ
باغ صد خاطره
بحث و جدل
بحریست بحر عشق
برف
برهنه چون آب تا پرسه های گل سرخ...
برگ سیاسی مجله :ایران داد
برگه های اوراقی...
برگریز
برای نجات جان کبرا رحمان پور
برای چشمهای براق تو
برای خودت زندگی کن
بزرگمهر حسين‌پور
ت مثل چی؟
تــرنـُّـم
تقويم تبعيد
تقویم تبعید
تقدیم به تو که برای همیشه یافتمت
تك ستاره
تلفنچی
تلاش های ذهنی من
تلخ نویسی های لقمانعلی:
تلخ‌ مره‌گي‌ها
تلخ،مثل عسل
تمام آرزوی من
تهوعیات یک روان پریش همفکر باز !
تو را من چشم در راهم ...!
توی قاب خیس این پنجره ها
توحید کریم زاده-اتش زیر خاکستر
تیر 78
تادانه
تار و سه تار
تارنوشت
تاريخ سينما
تاریکخانه
تاریخ و ادبیات ایران
تاسياني
تبر
تبعیدی
تبعیدیان شهر وان
تحقیقات فلسفی
تخته سياه
ترنم
تریبون شما
ترا اي کهن بوم وبر دوست دارم
ترا اي کهن بوم وبر دوست دارم
ترانه های کودکان
ترانه های برف
ترانه اي كه هرگز سروده نشد
ترانه زمستان
تغییر برای برابری
تغییر برای برابری
جلوه صبح
جمهوری حق ماست
جمهوری سکوت
جمهوری شورایی
جنبش مستقل دانش آموزی
جنبش آزادی ایرانیان_ جنبش مستقل دانشجویی
جنبش آزادی ایرانیان_جنبش مستقل دانشجویی
جنبش آزادیخواهانه و دمکراتیک دانشجویی
جنبش زنان ایران
جوك 4 اس ام اس
جوک طنز لطیفه Pishi maloos Jokes
جوانه ها
جوانه های ایرانی
جوانان وب لاگ نويس
جيك جيك مستون
جاودانان
جایی برای زیستن
جديدترين مطالب
جزیره بچه گرسنه
جستاری در گیتی
جشن تولد وبلاگهای پارسی
جعبه خاطرات ضد مورچه
حق و صبر
حقوقدان پاریسی
حقایق پنهان
حقایق درباره ی نازلی دختر آیدین
حلزونی
حنا
حواري خورشيد
حاجي ( HaG )
حاجی واشنگتن
حرفهاي يك پنجاه وچهاري
حرفهای یک حروم زاده
حرفی برای گفتن
حزب سبزهای ایران-Green Party of Iran
حسن درويش‌پور
خوێندکاری کورد
خواندنی ها از مجلات قديمی
خواب قاصدك ها
خوب که نگاه می کنی ...
خودشیفتگی
خورشيد آزادي ايران
خورشید نیمه شب
خُسن آقا
خانم کپی
خانه روشنان
خانوم حنا
خاگینه
خاطره کویر
خاطرات مملی و هاشیموتو
خاطرات یاسی در سفر به زمین
خاطرات روزهای طبابت
خبر نت
خبرنگار افتخاری نیویورک تایمز
خبرنامه آینده نگر
خبرنامه طلیعه سپیده دمان
خبرنامه‌ی فعالين دانشگاه مازندران
خبرهای بدون سانسورازوضعیت وبلاگ نويسان داخل ایران-
ختنه دختران ... جنايتی ديگر در جهان
خدابيامرز
خشم کوچه در مشت توست
خط خطی های من
دفتر بي‌ مخاطب :: دست نوشته هاي حنيف مزروعي
دل نوشته های یک روزنامه نگار
دل خاکی
دلبستگی
دلتنگیهای یک روزنامه نگار و فیزیک دان کوچک
دموکراسی و حقوق بشر
دنيــــاي ان. ال. پی
دنیای مجازی یا فاجعه مجازی در ایران
دنیای علم
دندانپزشک
دو نفر بلاگ
دوباره می سازمت وطن
دود عود - آواز اصیل ایرانی
دورترين مرغ جهان
دوردست این چنین نزدیک
دوست معمولی
دوستانه های فرهاد و شيرين
دوستاران
دیهور
دیوانه سابق
دیگر این پنجره بگشای
دید سوم
دیدگاه های سیاسی و اجتماعی
دیدگاه های سیاسی و اجتماعی
دانا
دانش آموزان مبارز
دانشجویان ورودی 84 رشته کامپیوتر
دانشجویان پیشگام ایران
دایره سیاه
دات
داد خواهیم این بیداد را
داریوش کبیر
داستان ها و نوشته های کلاغ سبز
داستان بلاگ
دختر کهکشان
دختر کوچولو من
دختر ایرونی
دختر بودن
دخترم - غزل
دخترم آيسان
دختری از بهمن
دخترک
در مکانی خلوت
در مسير ديگر
در دفاع از روشنفكران
درفش کاوياني
درفش کاوياني
درنگ
درود
دریا پری
درگیر
درباره خوانندها و بازیگرها
درد و دل
دست نوشته ها
دست نوشته های تیم مدیریتی وبلاگ گزارشگر
دست نوشته های حسام
ذهن خسته
ذهن سیال
رقص روی سيم های خاردار
رنج نامه
رهپویان راه مصدق بزرگ
رهايی
رونوشتی از : وبلاگ جوان
روياي بهار
روی جاده نمناک
روی شیروانی داغ
رویاهای گمشده
رویابین ها
روانشناسی به زبان ساده
روابط عمومی نانا
رودجاری
روز شمار انقلاب
روز از نو...
روزمره
روزمرگي ها
روزمرگی های شهری
روزمزه گی ها
روزنه
روزنوشت های یک مبارز کوچک
روزنگار
روزنامه نگار اينترنت
روزانه
روزانه هاى شيدا محمدى
روسپیگری
ریس جمهور آینده اوس پیمان روشن ضمیر
رئیس بزرگ
رامین مولایی
رامین مولائی
راه نو
راهنمای فيلم های سینمای جهان
رادیوسیتی
راز لبخند
راز راه
راز سر به مهر
رختکن خاطرات
رسانه
رضا بهشتی معز
زمزمه های ذهن من
زمزمه هائي روي كاغذ
زن .... در ایران امروز
زن نوشت
زن آزاد
زن آزاد
زن باکره
زن دارای زیباترین جایگاه
زن روزنامه نگار
زن روزهای ابری
زن، حقوق و اجتماع
زن؛ من
زنان...... نیمه بزرگ انکار
زنانه های مارمالاد و مارسالاد
زنده بادپرندگاني كه پاييزرا تاب نياوردند
زندگي و پرحرفي‌هاي من
زندگی روی ترن هوایی
زندانی
زندانیان سیاسی آزاد باید گردد!
زیبا بیندیشیم
زیبای جاودانه
زیبایی تغییرات
زیتون
زیر چتر چل تیکٌه
زاویه دید
سفيد،تلخ،رها
سكوت ،سرشار از ناگفته ها
سلام
سلام انسان
سلام سوسیالیسم
سوگنامه یک سفید پوست
سوالات فلسفي
سوتیتر
سورئالیست
سوسک نامه
سيـــاه مشـــق
سينما زندگي است
سينمای آزاد
سيبيل طلا
سيدعلی گدا
سین / جیم ... و ... یادداشت
سیپریسک
سیاهکل
سیاورشن
سیاره وردپرس فارسی
سید محسن قائمی
سیروس شاملو
سکوت شب
سکوتی به رنگ سبز و به سنگينی نگاه ...
سکوتی در غوغا
سپيده و دوستاش
سپینود
سامانيس
سايه
سايت رسمی دکترحسين ميرزايی
سایه ای ز امروزها دیروزها
ساکن شهر شیشه‌ها
سابقا همخونه ها
سازمان اتحاد ملي براي رهايي ميهن
سازمانیابی دانشجویی
سازمخالف
سازها
سبــــکـبــال
سبک وزن
ستاره قطبی
ستاره دنباله دار
ستاره درخشان
سخن تبلور انديشه برتر
سر در نمی آورم
سرگشته
سرباز كوچك
سرباز كوچك
سردارجنگل
سردبیر دیپلم
سرزمین من
سرزمین جاوید
سعيد حاتمی
سعيد حاتمی
شمع آجین
شهید جاوید
شهبارا
شهر بی قانون
شهر سایه
شکسته ساز
شام مهتاب
شاناي
شانزده آذر
شاید...
شازده خانوم
شب نویس
شب نگاشت ها
شب دلتنگی
شب‏نوشته‏ها
شبـگــــــرد
شبنم فکر
شبنامه ها
شبنامه ها
شبکه‌ی تارعنکبوتی رنگین به روایت ساسان م. ک. عاصی
شبانگاهان
شباویز
شراره های آتش دربهشت
صفحات ديگر
صد دشتِ شقایق در خونِ دلم دارد
صداي ذهن من
صرصر «به یاد شادروان علی اردلان»
طنین سکوت
طنز های سایت طلیعه سپیده دمان
طومار: شعرخوری بر وزن هواخوری
طعم گس خورشید
عقايد يک دلقک
عقاید مرد رومانتیک با کلنگ
عقاید مرد رومانتیک با کلنگ-قسمت دوم
علی فرمانده
علی کوچیکه
علیه درد مشترک
عمو اروند
عمو اروند
عکاسی های خاطره کویر
عاشق ايران
عبید شاکی
عروس
عروسی خون
عروسک کوکی
عسل و شكر
عشق بتهوون
عشق تولد دوباره
عشق.ازادی.ایران
عصر جديد
عصر جديد
عصر روشنگری
عطر جان شيفته
عطسه های خیال
غنچه ای در کنار قلبم
غواص آزاد
غریب در وطن خویش
غربت نوشته ها
غزل پست مدرن و
غزلواره های من




سال نو مبارک !


مستقل / اتوماتیک / بدون سانسور

http://www.cyrusnews.com/news/digaran/

گشودن 1200 پنجره
به سوی1200 دیدگاه ایرانی پراکنده در دتیا
فقط "آغاز" است
..........................................

تماس برای نام نویسی وبلاگ مبارز شما

barou@public-files.de

01 March 2007

گفت‌وگو ی مجید خوشدل با آذر درخشان / دو کارزار در یک سال

پس از خاتمه یافتن کمپین «کارزار زنان» در سال گذشته کارزار دیگری شروع شد که تا همین اواخر ادامه داشت.

بریدن بند ناف روش‌ها و سنت‌های سنگ شده و کارستانی که زنان برگزارکننده و سازمانده‌اش بودند، بی‌تردید نمی‌توانست در بخش‌هایی از جامعه‌ی تبعیدی ایرانی با استقبال روبرو شود. برای همین نزد عده‌ای شمشیرها از رو بسته شد و نزدیک به شش ماه در اتاق‌های پالتاکی و برخی از رسانه‌های اینترنتی زنان کارزار را بمباران کردند. «مهاجمین» با استناد به مدل‌های دست و پا شکسته‌ی چینی و روسی، و تجربه‌هایی که دهه‌ها از عمر آن می‌گذرد، تزها و نظریه‌هایی را به خورجین زنان ریختند تا بتوانند چوب تکفیر را به راحتی بر سرشان فرود آورند. تعداد دیگری دست به ترور شخصیتی زدند و از این حربه‌ی دلچسب بهره‌ها جستند.

واقعیت دردآور اینجا بود که توپ خرده‌کاری، تدافع و انفعال را به زمین طیفی از زنان کارزار انداخته بودند تا آنان را از پی‌گیری کار سترگ‌ شان برحذر دارند. شش ماه تمام در بر همین لولای زنگ زده می‌چرخید و بخشی از زنان کارزار هنوز نمی‌دانستند به بازی عده‌ای بازیگر قهار گرفتار شده‌اند. در این میان دل تعدادی از زنان را خالی کرده و صف آنان را از دوستان‌شان جدا کردند. مهاجمین، این پیروزی و افتخار را در شیپورهای اینترنتی جار زدند.



دو کارزار در یک سال

گفت‌وگو ی مجید خوشدل با آذر درخشان


عبارت «زنان کارزار» جمع یک دستی را تداعی می‌کند که جمله‌گی خواستها، اهداف و شیوه‌های مبارزاتی مشابهی را دنبال می‌کنند. واقعیت این است که این دوستان از سنت‌ها و تجربه‌های اجتماعی، مبارزاتی گوناگونی آمده‌اند و چه بسا افق‌ها و ایده‌های متفاوتی را نمایندگی می‌کنند. در جمع زنان کارزار هم دوستان و رفقایی حضور دارند که ایده‌ال‌شان ازحرکت و کمپین فرا روی، سامان دادن جنبشی نخبه‌گرا و قله‌ کوهی‌ست، و هم زنانی که به مشی توده‌ای به مفهوم اخص آن اعتقاد دارند (و البته تعدادی ابن‌الوقت که برای تریبون و بلندگوی مجانی دست به هر کاری می‌زنند) این تفاوت‌ها به جای خود، امّا بخشی از زنان کارزارتا این لحظه نشان داده‌اند که عموماً اهل تعقل و مدارا هستند و از تجربه‌های گذشته درس‌های بی‌شماری آموخته‌اند. آنان باید به خوبی بدانند که تداوم راه دشواری که در پیش روی دارند، بدون کمک و همراهی زنان (و مردان) دیگر امکان‌پذیر نخواهد بود و آتش آنان به تنهایی آبی را گرم نخواهد کرد.

پس از گذشت یک سال، انبان پرسش‌هایم از کارزار زنان را برای آذر درخشان باز می‌کنم.

این گفتگو تلفنی بوده و بر روی نوار ضبط شده است.

* * *



* آذر عزیز، با سلام و تشکر از شرکت‌ات در این گفتگو.

ـ ممنونم.

* شاید بشود گفت که در سال گذشته شما و دوستان‌تان موفق‌ترین کمپین اعتراضی ایرانیان طیف چپ را در یک دهه‌ی گذشته برگزار کردید و امسال هم در ماه مارس قرار است «کارزار زنان» برگزار کننده‌ی کمپین مشابهی باشد. به کمپین امسال‌تان کمی پائین‌تر خواهیم پرداخت. امّا فعلاً بپردازیم به کارزار سال قبل، به چیزی به نام پسا کمپین سال گذشته. راستش تا اواخر ماه اوت سال گذشته، یعنی حدوداً پنج ماه بعد از خاتمه‌ی آکسیون‌تان بر این باور بودم که اگر وضعیتی که شما و دوستان‌تان در کارزار زنان دچارش هستید، ادامه پیدا کند، ما شاهد کمپین مشابهی در سال جاری نخواهیم بود. شما نسبت به این اظهار نظر چه می‌گویی و چه عکس‌العملی نشان می‌دهی؟

ـ اگر سؤال را کمی واضح‌تر بگویی، شاید متمرکزتر پاسخ بدهم.

* می‌توانم به مواردی اشاره کنم...

ـ حتماً، حتماً!

* از حدود دو هفته بعد از خاتمه‌ی کمپین‌تان (طبق اطلاعات من) شما را ای ـ میل باران کردند. در کنار آن به اصطلاح نقدهایی از شما و کمپین‌تان را به سایت‌های اینترنتی فرستادند. حتا عده‌ای با شخصی کردن نوشته‌ها مسئله را به ابتذال کشاندند. به زبان ساده توپ را در زمین‌تان انداخته بودند و شما را به «بازی» گرفته بودند. خودت می‌دانی آذر جان که حتا دل تعدادی از یاران‌تان را خالی کردند و ادامه‌ی همکاری آنها را با شما سلب کردند. ساده گفته باشم قرار بود چرخ‌تان را پنچر کنند. به هر حال تا ماه اوت سال گذشته چرخ ماشین‌تان را پنچر کرده بودند.

* درست است! همیشه یک مبارزه‌ی موفق، آن هم این مبارزه و تلاشی که تقریباً فرم جدیدی از فعالیت جنبش زنان ایران در خارج کشور بود، خیلی از مشکلات و سؤالات را همراه خودش می‌آورد، و این خیلی طبیعی‌ست. یعنی اگر ما پس از پایان آن راهپیمایی پنج روزه وارد چنان بحرانی نمی‌شدیم، خیلی غیرمنتطقی بود. همیشه همه‌ی تعادل‌ها، همه‌ی هارمونی‌ها و همه‌ی اتحادها پس از یک دوره از فعالیت وارد عدم تعادل می‌شود، به قول معروف باید هوا طوفانی شود، پس از هوای طوفانی ما با یک هوای روشن و صاف روبرو می‌شویم. و این دیالتیک یک فعالیت است.

در رابطه با مسئله مهم اتحاد بخشی از زنان خارج کشور، آن هم با تمایلات چپ، مسایلی که شاهدش بودیم دور از انتظار نبود. به ویژه این‌که از همان ابتدای شکل‌گیری کارزار، موضوع پلاتفرم‌ آن «هر کسی با ذن خود شد یار من» بود و هر کسی ترجمه‌ای از آن پلاتفرم را جلوی خودش گذاشته بود و حتا در حال حاضر هم ما در تلاش و در جدل هستیم، برای این‌که درک‌های نزدیک‌تری از آن پلاتفرم داشته باشیم. این‌هم یک چیز خیلی واضحی هست.

* چطور شد دل تعدادی از دوستان‌تان را خالی کردند؟ آیا این ناشی از مشکل شما، مشکل ساختاری شما بود، یا ایراد در جای دیگری بود؟

ـ نه، نه! اصلاً مسئله دل خالی کردن و اینها نبود و...

* به هر صورت همکاری آنها را با شما قطع کردند.

ـ بسیار خوب، توضیح می‌دهم. ببینید! یک جمعی با هم فعالیت می‌کنند و در پروسه‌ی گام‌های عملی متوجه می‌شوند که به هم نزدیک نیستند. خب طبیعی‌ست که از هم جدا می‌شوند. جمع‌ دیگری با هم فعالیت می‌کنند و در پرسه گام‌های عملی فکر می‌کنند نه فقط به هم نزدیک‌اند، بلکه می‌توانند اتحادی در سطحی بالاتر داشته باشند. همه‌ی این مسایل در کارزار اتفاق افتاد. کسانی که دل‌شان خالی شد یا نماندند... (که به نظرم تعداد خیلی زیادی نبودند) یک بخش برمی‌گردد به اختلافات نظری، که نمی‌توانیم آن را انکار کنیم...

* لطفاً این اختلافات سیاسی را توضیح بده.

ـ در جنبش سیاسی و در جنبش چپ ما کماکان موضوعات جدل برانگیزی بر سر «مسئله زنان» وجود دارد که من فقط تیتر آنها را برمی‌شمرم. مثلاً ما یک دیدگاه و نظریه‌ی محکم و سنگ شده‌ای در جنبش چپ داریم (با اینکه ظاهراً خودش را امروزی کرده) که مبارزه علیه ستم جنسی را تابع مبارزه‌ی طبقاتی می‌داند. یعنی آنجایی که مبارزه علیه ستم جنسی تابع مبارزه‌ی طبقاتی‌ست، پس برای رفع ستم جنسی باید درگیر مبارزه‌ی طبقاتی شد. این دیدگاه و نظریه، این فلسفه در عرصه‌ی سیاست خودش را نشان می‌دهد، در نقشه‌ریزی کار عملی خودش را نشان می‌دهد...

* تا جایی که من می‌دانم در جمع شما [کارزار زنان] اقلیتی به این نظریه معتقد بودند... اگر نگویم اقلیت، اکثریت را شامل نمی‌شدند.

ـ بگذار بگویم طیفی بودند. این طیف گاهی پر رنگ می شد و گاهی کمرنگ. این‌طور نبود که یک عده «منزه» بودند و این دیدگاه را نداشتند. برخی منسجم‌تر و سرسخت‌تر هستند، برخی دیگر تغییر و تحولات را می‌بینند، جنبش زنان را می‌بینند و مجبورند تن بدهند به اینکه بالاخره یک نیروی واقعی در صحنه است که معتقد است سوسیالیسم خوب است، ولی می‌گوید من به دنبال سوسیالیسی هستم که از همین امروز علیه ستم جنسی که به من می‌شود، موضع‌گیری کند. من با هیچکس اتحاد طبقاتی نمی‌بندم، اگر آن فردی که مبارزه‌ی طبقاتی می‌کند، هم زمان برعلیه‌ی من ستم می‌کند.

به هر حال این جنبشی‌ست که این‌قدر به بلوغ رسیده که به این مسایل اشاره می‌کند. منتهی برخی آن را نمی‌بینند و نمی‌خواهند باورش کنند.

* به هر حال من فکر می‌کردم بخش‌هایی از این مشکل و بخش‌هایی از این اختلافات نظری را با کمپینی که در سال گذشته برگزار کردید، درجمع‌تان حل کرده‌اید. امّا ظاهراً...

ـ نه، نه حل نکردیم. بگذارید مثالی بزنم: به نظر شما اگر یک زنی (یک زن و نه یک گروه) بگوید که من می‌خواهم تمام قوانینی که برعلیه من در جمهوری اسلامی است لغو شود، امّا نگوید که «جمهوری اسلامی نابود باید گردد»، چه باید به او گفت؟ حتماً عده‌ای خواهند گفت که او زنی بورژواست، رفرمیست است. چرا که به نظر بخشی از نیروهای چپ اصولاً موضوع زن موضوعی مربوط به ماهیت جمهوری اسلامی نیست. یعنی این چپ هنوز درک نمی‌کند که رژیمی که پایه‌های سیاسی، ایدئولوژیک‌اش بر پایه‌ی ستم برزن شکل گرفت، و وقتی که تو این ماهیت را از او بگیری، دیگر از او چیزی باقی نمی‌ماند. منتها از آنجا که بخشی از این چپ آلوده به دیدگاههای مردسالارانه است، هر زمانی اسم «زن» آورده شود، می‌گوید: بورژوا! اسم حقوق زن آورده شود، می‌گوید: مبارزه‌ی رفرمیستی! برای او غیرقابل درک است که جمهوری اسلامی تاکنون قادر نشده (حتا دوم خردادی‌ها هم نتوانستند)...

* به رفرم تن دهد.

ـ آره، به رفرم تن دهد و یا مانور بدهد روی حقوق زنان و مسئله زنان، و این پاشنه‌ی آشیل جمهوری اسلامی‌ست.

* این تحلیل را به سؤالی که طرح کردم، به کمپین‌تان تعمیم بده.

ـ طبیعی‌ست در کمپینی که برای حقوق زنان شکل گرفته، آن تفکر و بینش ممکن است به آن کمپین تن بدهد، ولی تمام تلاش‌اش را می‌کند تا تمرکز مبارزه را از روی مسئله زنان بردارد و به طرف آن چیزی که به نظرش راه‌حل نهایی است، سوق دهد. این دعوا و جدل اساسی در کارزار بوده و اصلاً هم...

* این دعوا و اختلاف سالهاست که در بخشی از طیف چپ وجود داشته و از بین هم نخواهد رفت.

ـ آره، سالهاست که وجود دارد و در کارزار هم انعکاس پیدا کرده، و همان‌طور که گفتم چنین چیزی طبیعی هست. منتها آنهایی که دقیق‌تر به مسایل نگاه می‌کردند، اختلافات را فهمیدند. آنهایی هم که قادر نبودند مسایل را دقیق ببینند، فکر می‌کردند اشکال در برخورد این فرد یا آن فرد بوده است.

* راجع به موارد اختلاف حتماً پرسش‌های دیگری را با شما درمیان می‌گذارم. امّا فعلاً می‌خواهم با عوض کردن جهت گفتگو، روندی‌تر به مسئله نگاه کنیم تا شاید بتوانیم نمای کمپین امسال‌تان را هم ترسیم کنیم. چه مدت پس از خاتمه‌ی کمپین سال گذشته، نشستی برای ارزیابی، برای بررسی نقاط قوت و ضعف آن و طرح و برنامه‌ریزی کمپین امسال برگزار کردید؟

ـ ما مدت زیادی درگیر بحث و جدل‌های سیاسی، نظری دوستان بودیم، خیلی زیاد انرژی گرفت تا بتوانیم برنامه‌ها و نقشه‌های مبارزاتی دیگر را به صورت جمعی سامان دهیم. یعنی از خیلی چیزها عقب افتاده بودیم...

* این بحث‌ها عموماً در پالتاک بود.

ـ آره، در پالتاک بود. ما اصولاً امکان این که دور هم جمع شویم را نداریم و...

* آیا شما کمپین کارزار سال گذشته را از طریق تماس‌ها و بحث‌های پالتاکی سازمان داده بودید؟ تا جایی که من می‌دانم خیر، قطعاً خیر! پس خواهش می‌کنم به سؤالی که طرح کردم توجه کن...

ـ قطعاً خیر!

* بسیار خوب! پس چرا با گذشت ماهها از خاتمه‌ی کمپین موفقت‌آمیزتان هنوز بحث‌ها و تماس‌های شما در اطاق‌ها و جلسات پالتاکی بوده که خودتان بهتر می‌دانید که در آن تنها قادرید طیف معین و ویژه‌ای را مخاطب قرار دهید.

ـ آره، امّا نکته‌ای را در رابطه با فعالیت‌های زنان باید همیشه در نظر داشت و آن اینکه اغلب تشکل‌ها و گروههای زنان خیلی نمی‌گویند چه کار کرده‌ایم، چون انجام خیلی از کارها برای آنها واضح و مبرهن است. امّا نقش پالتاک در بسیج و سازماندهی برای کارزار و تظاهراتی که در پیش داریم، آن‌قدرها زیاد نیست، پالتاک یک ابزار است. هر کدام از ما بنا به موقعیت و توانایی‌اش کیفی پر از اطلاعیه به زبان‌های گوناگون همراه خود کرده است. آنهایی که مثل من سفر می‌کنند، که من دو سفر طولانی کردم (که مثلاً بهتان گفتم) شهر به شهر، از مجامع عمومی گرفته تا ارتباطات فردی، با آنها جلسه داشتم و بر اهمیت کارزار تأکید می‌کردم. یعنی اهمیت سیاسی این تظاهرات در رابطه با جنش زنان را...

* آذر جان، لطفاً من را تصحیح کن. تا جایی که اطلاع دارم غیر از خودت و رفیق دیگری، فرد دیگری این‌‌گونه حضور اجتماعی نداشته و کار عملی‌ای انجام نداده، غیر از حضور در برنامه‌های پالتاکی.

ـ نه، نه، چنین چیزی درست نیست، چرا که قبلاً گفتم خیلی‌ها از فعالیت‌شان چیزی نمی‌گویند. بگذار مثال بزنم: مثلاً در پاریس ما چند نفر زن هستیم که با هم فعالیت می‌کنیم (البته گزارش هم نمی‌دهیم) ولی واقعاً بهتان بگویم هر کدام از آنها از محیط زندگی‌شان گرفته، تا ارتباطات اجتماعی، سیاسی‌ای که دارند، همه را در راه شناساندن کارزار امسال به کار گرفته‌اند. یعنی در این شهر خیلی‌ها در جریانند که تظاهراتی را زنان ایرانی دارند سازمان می‌دهند. البته منظور من این نیست که ما ساک به دست رفته‌ایم به گتوهای پاریس. عموماً هر انسانی باید سعی کند که فعالیتی که خودش می‌خواهد در آن شرکت کند، به محیط اطراف و ارتباطاتی که دارد، منتقل کند...

* فکر می‌کنی این کار در رابطه با کارزار زنان انجام شده؟ یعنی غیر از چند استثنا؟

ـ فکر می‌کنم عموماً زنان این کار را می‌کنند...

* بگذار به عنوان یک دوست (و نه مصاحبه‌گر) به شما بگویم: با ارتباطی که با یک بخش کوچک از زنان غیر متشکل انگلستان دارم، صدای شما هرگز به آنها نرسیده است...

ـ واقعاً؟

* جداً می‌گویم. یعنی حداقل ادعای شما در شهر لندن صدق نمی‌کند.

ـ مجید عزیز، بگذار چیزی را به تو بگویم: ما وقتی در یک شهری تبلیغ می‌کنیم، امکان دسترسی به همه را نداریم. ما در بهترین حالت می‌توانیم با تعداد معینی ارتباط برقرار کنیم. البته من پارسال هم در گفتگو با خودت اشاره کردم که فرق می‌کند بین یک مشی توده‌ای و یک مشی غیر توده‌ای. البته واقعیتی است که تعداد زنان فعال ما، حتا زنان کارزار کم است و نمی‌توانند به نسبت تعدادشان فضای زیادی را از تبلیغ و بسیج پوشش دهند.

* بگذار...

ـ بگذارید من این را تصحیح کنم. درست است! ما در کارزار زنان هم یکدست نیستیم، زنان متفاوتی هستند که هر کدام به سبک خودش فعالیت می‌کند. همه هم آزاد هستند، چون در کارزار کسی برای دیگری کاری را دیکته نمی‌کند.

* با این‌که با اظهار نظر آخرت پاسخ‌ام را تا حدودی گرفته‌ام، امّا چند پرسش قبلی را این‌گونه خلاصه می‌کنم: شما و دوستان‌تان در کارزار (منهای استثناها) عموماً با کسانی وارد دیالوگ و بحث‌های سیاسی شده‌اید که طبق تجربه‌های تاکنونی (متأسفم از به کارگیری‌ این جمله) کور کرده‌اند، امّا شفا نداده‌اند. اغلب این دوستان تاکنون در هیچ فعالیت عملی و یا حتا نظری مشترک شرکتی نداشته‌اند و همیشه این فعالیت‌ها را تخطئه کرده‌اند. می‌خواهم بگویم که آنها همیشه با نفی دیگران به اثبات خود نشسته‌اند. جان کلام این‌که اگر شما نیمی از انرژی‌ای که در اطاق‌های پالتاکی و بحث‌های آن صرف کردید، در جای دیگری صرف می‌کردید (مثلاً با زنان غیرمتشکل ایرانی مقیم خارج تماس می‌گرفتید) می‌توانستید پشتیبانان ارگانیکی را با خودتان همراه کنید.

ـ به هر حال واقعیتی‌ست که این کمبودها حتماً وجود داشته، ولی در جمع زنان کارزار، هر کدام از ما کیفیت‌ها، توانایی‌ها و ویژه‌گی‌های متفاوتی داریم و سعی می‌کنیم که تجربه‌هایمان را به هم منتقل کنیم. ما حتا سعی می‌کنیم سنتی را پایه‌گذاری ‌کنیم، به این معنی که نشان دهیم ما رقیب همدیگر نیستیم بلکه رقبای ما کسان دیگری هستند...

* این قسمت را لطفاً توضیح بده.

ـ یعنی این‌طور نیست که یک جمهوری اسلامی ارتجاعی وجود دارد و ما بر علیه آن در میدانی مبارزه می‌کنیم که در آن میدان جای دیگری نیست. ما می‌گوییم این میدان خیلی بزرگ است و جای کسی تنگ نمی‌شود. ما می‌گوییم رقبای ما، یعنی رقبای زنان کارزار، بخشی در پنتاگون امریکا نشسته‌اند و بخشی هم به جمهوری اسلامی آویزان هستند. این سنتی‌ست که ما داریم جا می‌اندازیم و در کنار آن از سبک کارهای یکدیگر هم یاد می‌گیریم. این کار طول می‌کشد و خودت قبول داری که ما هر کدام از سنت‌ها و روش‌های کاری متفاوت آمده‌ایم، و داریم تربیت می‌شویم. من به شخصه خیلی چیزها از زنانی که با آنها فعالیت می‌کنم، یاد گرفته‌ام. و سعی می‌کنم چیزهایی که یاد گرفته‌ام را به آنها و دیگران منتقل کنم.

* به هر حال کسانی هستند که فکر می‌کنند شما جای آنها را تنگ کرده‌اید...

ـ هیچ اشکالی ندارد. هر چه تعداد زنان توانا و فرهیخته که مبارزه علیه جمهوری اسلامی را سازمان دهند، بیشتر شود، کسی ضرر نمی‌کند.

* به موضوع دیگری بپردازیم: وقتی به اسامی حمایت‌کنندگان کارزار امسال نگاه کردم، دیدم که برخی از افراد و تشکیلات‌هایی که در سال قبل حرکت شما را نفی و تخطئه کرده بودند، در این دوره از شما پشتیبانی کرده‌اند. آیا شما عوض شده‌اید و یا آنها تغییر کرده‌اند؟!

ـ به نظرم باید کمی به معجزه هم اعتقاد داشت (خنده‌ی ممتد)...

* (خنده‌ی ممتد) در کدام طرف معجزه شده؟ در آن طرف یا در طرف شما؟!

ـ امّا درست می‌گویی. تازه عوض شدن شامل همه‌ی پدیده‌های دنیا می‌شود. نه ما همان آدمهای یک سال پیش هستیم و نه دیگران. امّا در رابطه مواضع‌مان؛ کارزار همان پلاتفرم سابق را دارد و تمام اطلاعیه‌هایش در چهارچوب همان پلاتفرم است. از طرف دیگر واقعیتی است که مبارزات ما روی دیگران تأثیر می‌گذارد و حتماً آنها تأثیر گرفته‌اند که حمایت می‌کنند. می‌خواهم بگویم که ما همان هستیم که بودیم...

* گفتی فرقی نکرده‌اید، بسیار خوب می‌پردازیم به کمپین امسال‌تان. پلاتفرم امسال‌تان و تنها اطلاعیه‌ای که به نام کارزار زنان تا این لحظه صادر کرده‌اید، یک فرق اساسی با پلاتفرم سال گذشته دارد و آن تقدم مبارزه با جریانات «اسلام‌‌گرا» و مشخصاً حاکمیت جمهوری اسلامی بر مبارزه بر علیه امپریالیسم جهانی است. امّا نسبت به این پلاتفرم سیاسی دو واکنش در جامعه‌ی ایرانی خارج کشور بروز کرده که من در جریان آن بوده‌ام: یکی، شما را به رفرمیست بودن و تعدادی صفت‌های تکراری متهم کرده‌اند، و واکنش دوم حکایت از این دارد که بالاخره از ذهنی‌گرایی بیرون آمده‌اید و پای‌تان را روی زمین گذاشته‌اید.

ـ (با خنده) یعنی آدم شدیم؟!

* من نمی‌دانم! (خنده‌ی ممتد) من که قرار نیست هم پرسش طرح کنم و هم پاسخ بدهم!

ـ (خنده‌ی ممتد و طولانی)...

* (با خنده) خب، این هم یک فرق اساسی!

ـ نه، این سؤال خیلی خوبی ست... چقدر حوصله داری به حرف من گوش دهی؟

* (با خنده‌ی) خیلی کم!

ـ راجع به این مسئله خودت چه فکر می‌کنی؟

* خارج ازاین گفتگوی تلفنی حتماً نظرم را به تو می‌گویم!

ـ الان نه؟

* نه، الان نه!

ـ بسیار خوب! ببین، به جرأت می‌توانم بگویم که این اطلاعیه مهم‌ترین اطلاعیه‌ای‌ست که جنبش زنان تا به حال صادر کرده، روی آن هم بسیار کار شده و از بحث و جدل زنان کارزار این اطلاعیه بیرون آمده. ویژه‌گی این اطلاعیه نه به این خاطر است که ما از ذهنی‌گرایی بیرون آمده‌ایم، و یا اینکه رفرمیست شده‌ایم. اتفاقاً این اطلاعیه دو بخش دارد که این دو بخش نشانه‌ی پیشرفت و ارتقاء یک جنبش است. مثلاً ما در سال گذشته گفته بودیم چه چیزهایی را نمی‌خواهیم. اگر یادت باشد در اطلاعیه‌ی پارسال آمده بود: اگر مخالف سنگسار هستید، اگر مخالف فلان و بهمان هستید، بیایید و به این راهپیمایی بپیوندند. امّا در اطلاعیه‌ی امسال ضمن این‌که اشاره می‌کند مخالف چه چیزهایی است، روشن می‌کند که مدافع چه چیزهایی هم هست، یعنی صرفاً جنبه‌ی نفی ندارد و جنبه‌ی اثباتی هم دارد، یعنی افق جنبش زنان را پیش‌روی خود می‌گذارد. به نظر من همان‌طور که گفتم این کار یک گام مثبت به جلو است، خصوصاً این‌که آن اهداف و افق تخیلی نیست. همان‌طور که می‌دانی در بندهای بعدی، اطلاعیه توضیح می‌دهد که پایه‌ی مادی جهانی که ما می‌خواهیم، وجود دارد و می‌شود آن را به دست آورد.

* می‌پردازیم به مبحثی دیگر: با این‌که به ماه مارس وقت زیادی نمانده، امّا تا این تاریخ اطلاع روشنی از چگونگی کمپین‌تان را بیرونی نکرده‌اید. فقط زمان آن را ذکرکرده‌اید (8 مارس ساعت 10 صبح) و مکان آن را (دن هاگ ـ هلند). چه اطلاع بیشتری دارید آذر جان؟

ـ کمپین ما امسال در یک روز است و...

* چرا یک روز؟ چرا مثل سال قبل در چند روز نیست؟

ـ به خاطر این‌که اولاً قرار نیست ما هر سال یک کار مشابه کنیم. دوماً در سال قبل که کمپین کارزار در چند روز برگزار شد، اولین عمل مبارزاتی ما بود. در حالی‌که کارزار در سال جاری به قدر کافی شناخته شده. بعد هم ما نشستیم و جمع‌بندی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که کمپین یک روزه کافی است، چون اگر چند روز می‌گذاشتیم، کار تدارکاتی زیادی طلب می‌کرد...

* این تصمیم‌گیری ربطی به امکانات شما و یا ربطی به سنگ اندازی‌های خارج از کمپین‌تان نداشت؟

ـ نه، نه! ما می‌توانستیم با گذاشتن نیرو امکاناتی را مهیا کنیم. امّا فکر کردیم با به راه انداختن کمپین چند روزه تأثیر سیاسی و همه‌گیر کردن پیام را به حداقل می‌رسانیم. این نتیجه‌گیری از جمع‌بندی کمپین پارسال به دست آمده بود، چون آن‌قدر خسته شده بودیم که به بعضی چیزها کمتر توجه می‌کردیم. جمع‌بندی دیگرمان این بود که به جای پنج روز راهپیمایی در کشورهای آلمان و هلند، تمام واحدهای کارزار در منطقه‌‌ای که زندگی می‌کنند، در روز سوم مارس تظاهرات وآکسیون سراسری را سازمان دهند.

* چرا کشور هلند را برای کمپین امسال‌تان انتخاب کردید؟

ـ انتخاب کشور هلند فقط به دلیل امکاناتی‌ست که در آنجا داریم. شهر «دن هاگ» هم اهمیت سیاسی بالایی دارد. وگرنه برلین هم خیلی خوب بود. ما خیلی دوست داریم در برلین هم کمپین بگذاریم، یا در پاریس، بروکسل و شهرهای دیگری که اهمیت سیاسی بالایی دارند، امّا در این شهرها ما امکانات نداریم...

* (با خنده) البته حدس می‌زدم اسم لندن را نیاوری!

ـ لندن شهری‌ست که برای خیلی‌ها ویزا می‌خواهد...

* آره، برای فعالیت‌های سیاسی هم ویزا می‌خواهد (خنده‌ی ممتد)!

ـ (خنده‌ی ممتد)...

* بگذریم! پارسال با همه‌ی زحمتی که کشیده بودید، در قسمت تدارکات، حمل و نقل و امکانات با مشکلات زیادی روبرو بودید. برای کمپین امسال آیا این مشکلات را از سر راه برداشتید؟

ـ ما موضوع مهمی را که سعی کردیم جمع‌بندی کنیم، این بود که انسانهایی که دلشان می‌خواهد در یک مبارزه و فعالیت اجتماعی شرکت کنند، باید خودشان بتوانند خودشان را سازماندهی کنند. این تظاهرات خیلی کار تدارکاتی دارد و دیگر قرار نیست ما جای خواب هم تهیه کنیم و غیره. تنها کاری که فعالین سازمانده کمپین انجام خواهند داد این است که آنها در چند شهر مختلف وسیله‌ی حمل و نقل، مثل اتوبوس و مینی‌بوس تهیه کرده‌اند و...

* ببین آذر جان، این اظهار نظرت در عین درستی فقط زنان فعال سیاسی را در برمی‌گیرد، یعنی روی صحبت تو با آنهاست. امّا زن جوان غیرمتشکل ایرانی، پناهجوی ایرانی این امکان را ندارد، حتا هزینه‌ی انجام این کار را هم ندارد.

ـ من که گفتم، ما اتوبوس‌هایی تهیه کرده‌ایم. بگذار موضوعی را با تو درمیان بگذارم: من در برنامه‌ی بیست و ششمین سالگرد کومله شرکت کرده بودم. آدمهای مختلفی آمده بودند، از جمله تعدادی زن که می‌گفتند پیش از این از برنامه‌ی کارزار اطلاعی نداشتند، امّا مایلند در آن شرکت کنند. من هم شماره تلفن آنها را گرفتم و گفتم که فردی از زنان کارزار در شهری که زندگی می‌کنید، با شما تماس خواهد گرفت و ترتیب سفرتان را خواهد داد. در رابطه با لندن من اصلاً اطلاعی ندارم. امّا چون من و دوست دیگری مسئولیت آلمان را داریم، سعی کرده‌ایم شماره تلفن موبایل دوستانی از شهرهای مختلف آلمان را در اختیار زنان غیرمتشکلی که با آنها برخورد می‌کنیم، قرار دهیم.

* در گفتگوی قبلی‌ای که با هم داشتیم، گفتی که کمپین سال گذشته‌ی کارزار «ستاره» نداشت. به نحوی اشاره کرده بودی به فرهنگ نخبه‌گرای ریشه‌دار در فرهنگ سیاسی، اجتماعی ما. کمپین امسال چطور؟ آیا امسال هم کارزار زنان ستاره نخواهد داشت؟ تریبون مفت و مجانی منظور نظرم است.

ـ باید نداشته باشد، باید تلاش کنیم نداشته باشد. ببینید! من به شما گفتم که در کارزار، ما زنان مختلفی هستیم با گرایش‌ها و پیشینه‌های گوناگون، و جدل‌های زیادی با هم داریم. این جدل‌ها هم این‌طور نیست که هر کس رک و صریح بگوید که من می‌خواهم ستاره باشم. امّا روش‌ها و متدهایی که برخی ارایه می‌دهند، به ستاره شدن دامن می‌زند...

* امّا فرهنگ ستاره شدن در خیلی از ما هست.

ـ آره، برای همین تلاش می‌کنیم تا نباشد. حال چقدر موفق شویم، نمی‌دانم. امّا معمولاً می‌شود. چون اینها گرایش‌های مادی ریشه‌دار است و به این سادگی از بین رفتنی نیست. به علاوه تمایل توده‌ی وسیع زنان هم به لحاظ فرهنگی این است که یکی را مراد کنند و خودشان مرید شوند. متأسفانه فضا خیلی مناسب رشد چنین گرایش‌هایی هست.

* آیا موضوع مهم دیگری در رابطه با کمپین‌تان باقی مانده که بخواهی به آن اشاره کنی؟

ـ تنها یک موضوع مهم در رابطه با کمپین دارم که آن پیام سیاسی این کمپین است. حمایت از کارزار در شرایط کنونی (در همین زمانی که دارم با شما حرف می‌زنم) گره خورده در حمایت از این تظاهرات. حمایت از تظاهرات هم فقط از طریق شرکت در آن ممکن است. اهمیت این تظاهرات در این است که صدای معینی‌ست در جنبش زنان ایران، که می‌خواهد زنجیرهای ستم را پاره کند، نه این‌که آن را جا به جا کند. این صدا به نفع هر انسان، هر گروه سیاسی و هر نهاد و کانون و تشکیلاتی است که در فکر ساختن جهانی دیگر است.

* آذر جان، از وقتی که برای این گفتگو به من دادی، بی‌نهایت ممنونم.

ـ مرسی، خیلی ممنون!

* * *
«26 فوریه 2007»
* این گفتگو در اواسط ماه فوریه امسال انجام شده است.
منبع: www.goftogoo.net