حسين اقدامی( صدرايی)
شاعر , نويسنده و پژوهشگر, وعضو کانون نويسندگان ايران
از قربانيان کشتار بزرگ سال ۶۷
"شيدا تر از آنم که در سکوت بميرم"
مسعود نقره کار
حکومت اسلامی ايران در سومين کشتار بزرگ خود , در مرداد و شهريور ماه سال ۱۳۶۷ حدود ۵ هزار تن از زندانيان سياسی و عقيدتی را قتل عام کرد. اين کشتار با فتوی آيت الله خمينی و همکاری نزديک بسياری از روحانيون حکومتی پس از محاکماتی ۲ تا ۳ دقيقه ای به اجرا در آمد.در ميان اين قربانيان تنی چند از خانواده اهل قلم نيز بر دار شدند.
حکومت اسلامی دراين ۵ کشتار بزرگی که در سی سال عمرش مرتکب شده است - يعنی کشتار سال ۵۸-۵۷ , کشتار سال ۶۲-۶۰ ,کشتار بزرگ تابستان سال ۶۷ , قتل های زنجيره ای ,و کشتارهای خارج از کشور- ۸ شاعر و نويسنده عضو کانون نويسندگان ايران و دهها شاعر , نويسنده و پژوهشگر را به قتل رسانده است .
حسين اقدامی( صدرايی) شاعر , نويسنده و پژوهشگر, وعضو کانون نويسندگان ايران از قربانيان کشتار بزرگ سال ۶۷ است .که وفادار به سروده ی خويش :
........
برتافته و عاشق
با تيری در قلب
تيری در گلو
و پرنده ای کوچک در دهان
که با هزار لهجه
برای پيروزی مردم
نغمه می خواند .
..........
قد افراخته از آزمون سرخ گذشت.
او که داس مرگ فقها در جوانی پرپرش کرد, به ياری استعداد,توانايی و پشتکار شگرفش کارهايی ماندگار از خود بر جای گذاشت, آثاری که با نام مستعار و گاه به عنوان ترجمه منتشر کرد:
خدا را هجی کن , از نيمه راه يک صحنه, کنسرو فلسفه, قبل از شروع , رويای يک قو, شطرنج يکطرفه, طرح يک نقد , ( مروری بر زندگی سيد جمال الدين اسد آبادی ), حد دوام , شدت بر خورد, دو مقاله از شيلی, شعرهای ممنوعه امريکای لاتين ..... و ترجمه هايی چون : سفر شرق ( هرمان هسه) , تاريخ مختصر سه انترناسيونال , بحران وحدت در حزب ما و........برخی از آثار او هستند.
" فرهنگ گيلکی" , مجموعه " شعرهای در خلوت" و ترجمه چند اثر فلسفی نيز از کار های منتشر نشده اش هستند که به هنگام دستگيری اش به تاراج رفتند . حسين از پاهای اصلی جنگ هنری و سياسی " بيداران" نيز بود. او درچاپ و نشر کتاب نيز خدمات شايسته ای کرد, که برای نمونه به مديريت او در انتشارات "درفک"- روبروی دانشگاه تهران- , می توان اشاره کرد.
"نشر معلم " در آلمان در سال ۱۳۶۹ آخرين سروده های زندان او را در مجموعه " فرياد های بند" منتشر کرد , سروده هايی جاندارو ماندگار که از سويی آيينه تمام نمای عشق و آزادگی و شجاعت , و از سوی ديگر تصاوير درد آفرين شقاوت و بيرحمی و سبعيت اند. اوست که در دی ماه سال ۱۳۶۵ در زندان اوين نغمه سر داده است :
.........
شبيخون باد ها
در خيمه علف
و حسرت زردگون برگ ها
بر شاخه شکسته
شولای پاره پاره پروانگان
بر خارهای پرچين
و نعش تازه اطلسی ها
بر دست های باغ
پاييز تلخ را
گويی امسال
سودای ديگريست,
با رقص تند داسهايش
در موج موج خون شقايق
وچنبر آرام افعيانش
در باغ شوکران
..........
و حسين چهل سالگی اش را در شکنجه گاه اينگونه جشن گرفت:
ديريست مانده ام
تن سوخته، در آفتاب نگاه تو
با حسرتی به چله نشسته
و خاکستر آرزوها در باد
آن جا که رودخانه بی بازگشت عمر
بر بستر پيچ پيچش
از چهل گذار درد گذشته است
تا به دريای تيره خاموش نزديکتر شود.
بر دشت گرم روياها
توفان هنوز می غرد
آنسوی غرش طوفان
حکايتی دگر است
اما بر اين کرانه که من ايستاده ام
نيست جز موج خيز ياد تو
و خيزاب خاطرات
و زورق بی لنگر خيال
که بهر سو می راند.
سودا زده ايستاده ام
در زير آسمان حضور تو
بر آستان واپسين آه:
که کاش، پرنده ی بوسه ای را به پرواز آری
زان پيشتر که روخانه بی بازگشت
از مصب مه آلودش، برگذرد
........
حسين پس از تحمل چهار سال شکنجه و زندان , در سن ۴۲ سالگی بردار شد, آهوی جوانی که پيش تر در سوگ آهوان ديگر گريسته بود:
........
ديدی چه سان نيامده رفت
آن آهوی جوان کوير دور
کز بوی نافه اش
آغوش عشق معطر بود؟
........
برخی از زندانيان بازمانده از آن تابستان خونين," سوگند" و صدای اين آتشفشان شور و عشق را در گوش دارند , پيش تر که بر دار بشکفد:
به جرم آن که به دل عشق مردمان دارم
شگفت نيست بخواهندم ار به زاری کشت
هزار بار کشندم اگر, نخواهم کرد
به آرمان فروزان پاک مردم , پشت.
………………….
و اين وصيت نامه ی اوست، واپسين گلواژه های جسارت و دلاوری شاعر و نويسنده ای کم تا.
برهنه پای بر تيغ
برهنه تن در آتش
قد افراخته از آزمون سرخ می گذرم
و سرنوشت
نه پيشاپيش من
که چون سگی رانده
به دنبالم می دود.
سبکبال می گذرم
سراپا همه خونشعله
بر آتش و تيغ
با قلبی آکنده از اميد بهاران
و کول پشته ای
سرشار از فرياد و رنج
رنج، رنج
رنج های تلخ مردم سرزمينم
که فرداهای آبستن را می زاياند،
و فرياد، فرياد
فريادهای سرخ رفيقانم
که فلق را خونرنگ می کند.
می گذرم
بر تافته و عاشق
با تيری در قلب
تيری در گلو
و پرنده کوچکی در دهان
که با هزاران لهجه
برای پيروزی مردم
نغمه می خواند.