28 December 2007

و... چه و چه و چه ... آنجا که روز جهاني زن

و... چه و چه و چه


Bhutto

آنجا که روز جهاني زن
بين ... های سراسر دنيا
و
بی نظير بوتو
دهان گشوده



... دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج.....


"مردم حتی به اين فکر نمی کنند که بی نظير (بوتو) به کجا و به چه وابسته بود... همين که برای آنها از آزادی، و نان و حقوق شان حرف می زد کافی بود که دوستش بدارند...
اين همان دره ای است که بين .... ها و بی نظير بوتو های سراسر دنيا دهان گشوده و .... اين دره نمی تواند از تلاش هاشان بکاهد"

جمعه گردی های حاج خانوم شکوه میرزادگی گوز یا نیوز
http://news.gooya.com/politics/archives/2007/12/066368.php
جمعه شب 6 دي 1386 - 27 دسامبر 2007
http://shokoohmirzadegi.com

...................

شما،
برای مظنه زدن حرف های من، به منبع مراجعه نياز ندارید

بايد دقت کنيد تا ببينيد
که من از کنار هم نهادن يک مشت بديهيات چه نتايج «کارآگاهانه» ای گرفته ام.


اسماعيل نوری علا

جمعه گردی های حاج آقا اسماعيلنوری گوز- یا - نیوز علا
جمعه شب 21 بهمن 1385
http://news.gooya.com/society/archives/057174.फ्प
...........................


در مراسم خاکسپاری و ختم ها در ايران رسم نبوده و نيست که زن ها بروند و سخنرانی کنند؛ به خصوص اگر که اين مراسم جنبه ای عمومی هم داشته باشند. اما خانم شيرين عبادی اين سنت را شکسته و در مراسم خاکسپاری دکتر پرويز ورجاوند سخنرانی کرده اند. ... گفته می شود که در برنامه ريزی خاکسپاری قرار نبوده که خانم عبادی صحبت کنند و اين اقدام ابتکار خود خانم عبادی بوده است" !

جمعه گردی های حاج خانوم شکوه میرزادگی گوز یا نیوز
http://www.puyeshgaraan.com/Qalamro/Az%20Negaah-Word/Aznegaah-Word-061507.htm
جمعه شب 25 خرداد 1386 /- 15 جون 2007
................

رامین مولائی
"روز جهاني زن در شرايطي فرا مي رسد که…حتي برخي مراجع تقليد چون آيت الله صانعي نيز تبعيض در ديه را مردود دانسته و حکم شرعي به برابري ديه زن و مرد داده اند. به عبارت ديگر، قوانين تبعيض آميزي که با توجيهات مذهبي بر زنان ايران حاکم است، چيزي جز قرائت محافظه کارانه مسوولان حکومتي از اسلام نيست" !

زن مسلمون برنده جایزه نوبل
گو. یا نیوز
http://news.gooya.com/politics/archives/045199.php

17 اسفند ١٣٨۴ – ٨ مارس ٢٠٠۶





27 December 2007

نيلوفر بيضايی : برای پدرم بهرام بيضايی به مناسبت شصت و نهمين سال

... و من تنها من – سندباد- بيدارم. چشم انتظار. انتظار يک قطره آفتاب، يک جرعه باد، در تاريکی، در ظلمات، تنها منم. شاهد دست بسته ی خاموشی و جنبشی که نيست. و سکوتی که هست. گاهی، فقط گاهی ، از دورترين راه فريادی می شنوم. حس می کنم که به اين فرياد بادبان می لرزد. اما تنها منم که می لرزم...
بهرام بيضايی، هشتمين سفر سندباد، ۱۳۴۳


تولدت مبارک

برای پدرم بهرام بيضايی به مناسبت شصت و نهمين سال

نيلوفر بيضايی


اين چند خط را برای تو، پدر عزيزم، بهرام بيضايی و به پاس تلاشهای خستگی ناپذيرت در عرصه ی فرهنگ و هنر کشورم ايران می نويسم . می دانم که بسيار خسته ای و بسيار رنجديده و می دانم که زخمهای بسيار بر روح و روان داری از سوی آنها که گمان می کنند آمده اند تا برای ابد بمانند، اما نمی دانند که ضديت با جريان رونده و شونده ی فرهنگ ايران امری است گذرا و آنچه می ماند، فکر است و انديشه و نيروی خلاقه ی انسانی که خود خالق است. نيز بسياری در لباس دوست و دوستدار که پنهانی و از سر تنگ نظری زخم می زنند، گاه از سر بخل و گاه از سر خودشيرينی برای اين و يا آن دستگاه قدرت. حاصل اين زخمها در يکی کين ديرينه می شود و عامل ايستايی و در چون تويی سر چشمه ی خلاقيت و سازندگی. هر چه آنها کردند تو نکردی و آنچه کردی جستجوی ريشه ها و چرايی ها بود و مرکز آثارت انسان با تمام پيچيدگيهايش و اينها همه من را نه بعنوان فرزندت، بلکه بعنوان يکی از فرزندان ايران مادر، وامدار اين سخت سری و سرکشی تو می کند که فرزند زمانه ی خويش هستی و متعلق به تمام ايران .


امروز پنجم ديماه ۱۳۸۶ و شصت و نهمين سال تولد تست. امروز که تولدت را در غربت هميشگی مان جشن می گيريم، يار و همراه ديرين تو و يکی از نمايشنامه نويسان برجسته ی ميهنمان اکبر رادی در گذشت. شايد رادی اين روز را برای مرگ برگزيد تا آخرين پيامش را به تو برساند : بمان برای فرهنگ و هنر ايرنزمين و باری را که با هم بر دوش گرفته ايم بتنهايی به سرمنزل مقصود برسان. يادش گرامی باد و عمرت دراز.

زندگی و مرگ ، زايش و نيستی همزادند و شادی و غم علت وجودی هم. و در تناقض با يکديگر است که تکميل می شوند. همانطور که سپيدی از درون سياهی سر بر می زند و سياهی از دل سپيدی است که بيرون می جهد. و شايد امروز، همين امروز روز تلاقی ضدين بر پيشانی هنر نمايش در ايران باشد. غلامحسين ساعدی آن بخش کنده شده از مثلث نمايشنامه نويسی وطن، آن تکه ی رانده شده اما جدا ناشدنی از بدنه ی نمايشنامه نويسی وطن ، همان او که هر بار تصويرش را در جايی می بينی به پهنای صورتت اشک می ريزی، سالهاست که رفته. رفته چون نتوانسته دوری وطن را تاب بياورد، رفته چون مشتی تاريک انديش ضد فرهنگ، وجود او و بسياری ديگر را تاب نياوردند. رفته اما از ياد ما نرفته، نخواهد رفت و اثرش جای در جای در فرهنگ ايرانزمين باقی می ماند، همانگونه که اثر رادی آن کوه استوار دانش و فرهنگ که فرو نريخت و ماند و خواهد ماند. همانگونه که تو، که هر اثرت در تئاتر و سينما دريايی است از دانش و تلاش برای شناخت و گامی در جستجوی چرايی آنچه هست، در جستجوی فرديت از دست رفته ی ما و هويت گمشده ی جمعی مان. گمشده در پس غبار تحريفها و واقعيتهای دروغين که به جای آنچه هست برای مردمان ساخته اند. گمشده در پس پرده های ضخيم سياهی که بر حافظه ی تاريخی مان کشيده شده و دريغا که ما خود در اين دروغ بزرگ سهمی انکار ناشدنی داشته ايم . خواسته يا نا خواسته، دانسته يا نادانسته.

در جستجوی پاسخ اين پرسش که چگونه « بهرام بيضايی» بهرام بيضايی شد و جايگاهی غير قابل انکار در فرهنگ و هنر ايران يافت، تنها و تنها می توان به آثار او رجوع کرد که خود بازتاب زندگی او (و دورانی که در آن می زيد) نيز هست و در عين حال جستجوی بيدريغش در احوال مردمانی که قهرمان نيستند، اما در شرايطی خاص می توانند قهرمانانه کار و زندگی کنند و در شرايطی ديگر می توانند قهرمانانی بسازند و بجای خود به ميدان نبرد بفرستند. شهيد بسازند، بدون اينکه خود حاضر به پرداختن بهايی برای تغيير شرايط خويش شوند.

و بدينسان است که بهرام بيضايی، فرزند يک خانواده ی اهل ادب و فرهنگ که از کودکی بدليل باور مذهبی غير رايج خانواده اش از خانه تا مدرسه و از مدرسه تا خانه از بچه های محل کتک خورده و کودکی کم حرف و خجالتی است، عشق بزرگ خود را در سالن سينما و تئاتر باز می يابد. جايی که در تاريکی سالن، بدون آنکه ديده شود، فرصت ديدن می يابد. فيلم ديدن، کتاب خواندن و جستجو در متون ادبی و تاريخی برای او محملی می شود برای جستجوی پاسخ پرسشهای بيشماری که در ذهنش شکل گرفته است. چگونه می شود که جامعه ای «غريبه» های خود را می سازد و بجای تلاش برای شناخت آنها و پذيرفتن دگرباشی شان آنها را به انزوا می راند ، چگونه جامعه ای حتی با تاريخ و گذشته ی خود بيگانه می شود، حال را ناديده می گيرد و از ساختن آينده عاجز می شود. او همواره نگران سرنوشت کسانی است که در چنين جامعه ای در موضع «اقليت» قرار دارند، نگران آنها که زير دست و پای جمعيتی و توده ای که بيشتر به انگيزه ی حسی به حرکت در می آيد تا بر اساس شناخت، له می شوند. کودکان بعنوان نمودی از نسل آينده ، در حاليکه بی پناه و بدون پشتوانه، بدون گذشته و بدون آينده بار خطاها و نادانيهای گذشتگان را بر دوش می کشند، زنانگی بعنوان نماد زندگی و سازندگی می رود تا قربانی آن بخش خشونت طلب و مرگ پرست مردانگی شود، اما در سر بزنگاه طغيان می کند و هر طغيانش نشانه ی اعتراضی است بر همان ساختار خشن و ساکن. و زمان که نسلها را يکی پس از ديگری در خود می بلعد و تا نسلی می خواهد سر بر آورد قربانی «سهراب کشی» می شود.
از فيلم «سفر« و شخصيتهای اصلی آن که دو کودک هستند (۱۳۵۱) تا «باشو غريبه ی کوچک» (۱۳۶۴) ، کودکان غريبه هايی هستند بدون پشتوانه و در جستجوی مامنی يا سر پناهی يا آغوشی گرم. آيا آنها بنوعی نسلهای جوان ما را نيز نمايندگی می کنند که در تنگنای روايات متضاد و کج راهه های تاريخی گذشتگان و بدون پشتوانه ی قوی تاريخی می بايست راه خود را در ايران هميشه بحرانی و در کجراهه های تحريف تاريخ بيابند.

ما با خود و از خود بيگانه ايم و سنتها هنوز در ما قويتر عمل می کند تا گشاده دستی و افق نگاه باز و روحيه ی پذيرش دگر انديشی و دگرباشی و اينکه اين بيگانگی ها با انسان چه می کند، موضوع بسياری از آثار بيضايی بوده و هست. زنان بعنوان نمادهای ايستادگی در برابر تعصب و سنت گرايی کاذب، بعنوان موتور تغيير و تحول از نخستين آثار بيضايی بارها و بارها در نقش محوری حضور داشته اند. از عاطفه ی رگبار تا رعنای غريبه و مه، از آسيه ی کلاغ تا تارا در چريکه ی تارا و نايی در باشو غريبه ی کوچک و شخصيتهای زن مسافران و سگ کشی، همه و همه نمادهايی از همين نگاه هستند . اينها نه زنان خيالی که بسيار هم واقعی اند و نمونه های بيشمار آنها را امروز در جامعه ی ايران می بينيم.

او بيش از آنکه شيفته ی قهرمان پرستی ها ی رايج شود، بدنبال ضد قهرمانهاست ، چرا که در می يابد جامعه ای که نياز به قهرمان دارد، خود از حرکت و در دست گرفتن سرنوشت خويش عاجز است، ايستاست و سترون و او که «از سکون بيزار است» با تکاپويی وصف ناشدنی تمام عمر خود را صرف دانستن، خواندن، ديدن و آفريدن می کند.

«آرش» او بر خلاف «آرش» های ديگران يک ضد قهرمان است، ستوربانی است که تنها بر حسب تصادف و از سر اجبار بر فراز البرز کوه می رود. او نخواسته قهرمان باشد، اما در شرايطی قرار می گيرد که راهی بجز انداختن تيری که تعيين کننده ی مرز ايران و توران است ندارد. او آرش تير را نه با نيروی بدنی يا از سر پهلوانی که با نيروی دل می کشد...

«... وتير می رفت. و باد از پی او. و چندان سوار دشمن و دوست که در پس آن می رفتند، در مرز پيشين از آن بازماندند.... و هر کس از آن می گفت... و افسانه ی تير در دهانها افتاد، از تيره به تيره، از سينه به سينه، از پشت به پشت. و تا گيهان بوده است اين تير رفته است. خورشيد به آسمان و زمين روشنی می بخشد، و در سپيده دمان زيباست. ابرها باران به نرمی می بارند. دشتها سبزند. گزندی نيست. شادی هست، ديگران راست. آنک البرز، بلند است و سر به آسمان می سايد. و ما در پای البرز به پای ايستاده ايم، و در برابرمان دشمنانی از خون ما، با لبخند زشت. و من مردمی را می شناسم که هنوز می گويند، آرش باز خواهد گشت.» (بهرام بيضايی، آرش،۱۳۴۰)

اينچنين است که «ليلا دختر ادريس» درجستجوی هويت انسانی خويش و ورای محدوديتهای جنسيتی می بايست بهای گزاف آن تنهايی را می پرداخت و يا هنوز و چه بسا بيش از پيش دارد می پردازد و « راه توفانی فرمان پسرفرمان از ميان تاريکی» راهی شد سهمگين و ميراثی که بر جای مانده نشانه ی زخمها و شکستهاست و قلمهای شکسته و شمشير زنگ زده ی روزگار شکست . شمشيری که در دستان زمين بانوی ما «تارا» بجای آنکه پاسبان مرگ شود در خدمت زندگی قرار می گيرد. ميراثی که حکايت گسستها و شکستهاست، بی تاريخی ما ، نبودن زمينی سفت زير پاهايمان و ريشه های قطع شده ی ما آوارگان در وطن و يا دور از وطن (چه فرقی می کند).ما همه از يک تنيم و هر يک بنوعی از نطفه ی مادر «ايران» کنده يا «کندانده» شده ايم. چرا؟ جستجوی اين چراهاست که شايد از درون آن سياهی که بر وطنمان سايه انداخته، راهی بسوی نور بگشايد.

در «مرگ يزدگرد» او به روايات گوناگون از مرگ آخرين پادشاه ساسانی ميدان می دهد تا از ورای آن فسادی را که در ساختار حکومتی ايرانيان ريشه دوانده و ميدان را برای حمله ی اعراب به ايران می گشايد ، بنماياند. شاه کشی در مرگ يزدگرد نه از سر آزاديخواهی که از سر استيصال است و طغيان لحظه ای. و بدينسان است که خطوط مشابه واقعه ی تاريخی با اتفاقی که در ايران در قابل انقلاب اسلامی بوقوع می پيوندد، نمايان می شود.

«... بنگريد که داوران اصلی از راه می رسند. آنها يک دريا سپاهند. نه درود می گويند و نه بدرود، نه می پرسند و نه گوششان به پاسخ است. آنها به زبان شمشير سخن می گويند!... به مرگ نماز بريد که اينک بر در ايستاده است. بی شماره، چون ريگهای بيابان که در توفان می پراکند و چشم گيتی را تيره می کند!
آری اينک داوران اصلی از راه می رسند. شما را که درفش سپيد بود اين بود داوری. تا رای درفش سياه آنان چه باشد!» (بهرام بيضايی، مرگ يزدگرد، ۱۳۵۷)

« کارنامه ی بندار بيدخش» کارنامه ی اوست و هر آنکس که تلاش کرد تا غبارها را از پس آن گنجينه ی فرهنگی گمشده مان بزدايد و اعتماد بنفس ما را به ما بازگرداند. «ديباچه ی نوين شاهنامه» داستان مردمان ماست که باغبان مردی در سی و هشت سال از مردم کوچه و بازار شنيد و به جان دل حفظ کرد و انديشه ی ما مردمان را به نظم در آورد.

در «مجلس ضربت زدن» آنجا که از حذف می گويی ، از حذف نيکان ، از آثار فرهنگی ايران که بدست دلال مسلک ويران شد و به غارت رفت و از آن کسانی که دخترک دبستانی را بخاطر يک تار مو با پس گردنی دستگير می کنند، اما يک نفرشان جلوی غارت و غارتگر را نمی گيرد. از آنکس که با «اصلاحات» آمد و خواست متن تو را «اصلاح» کند تا «قابل اجرا» شود!

در فضای سنگين «سگ کشی» او سالهای کشتار جوانان وطن در دهه ی شصت سالهای فضای سنگين مرگ و ماشينهای کشتار را برای ثبت در تاريخ گواهی داد و شايد در اين راه يکی از تک ستاره های حقيقت گو و حقيقت جوی آسمان هنر اين اين سه دهه که در داخل ايران زندگی می کنند بوده باشد.

«مجلس شبيه در ذکر مصايب استاد نويد ماکان و همسرش مهندس رخشيد فرزين» حکايت کابوسهای او و ماست. کابوسهايی که در قالب هراسهای ناخودآگاه جمعی در مردان سياهپوش «غريبه و مه» سالها پيش از انقلاب اسلامی در آثار او نمود يافته بود و در سالهای اخير در قالب قتلهای زنجيره ای بوقوع پيوست.

خانم جان در «مسافران» بر اين باور است که آن بخش از دست رفته ی خانواده روزی باز خواهد گشت. او اين باور را به يک باور عمومی بدل می کند و آنها، کسانی که مرده پنداشته شده بودند باز گشتند. آيا ما فرزندان ايران که روزی و در اوج جوانی ناچار به ترک وطن شديم نيز روزی به خانه ای بوسعت همه ی ايران باز خواهيم گشت؟


« ما اعتراف می کنيم که از ما
بازيگران بهتری هستند
بازيگرانی که صحنه شان خيابان است
و مخاطبشان جمع اجتماع.
بازيگرانی که می گويند و می گويند و می گويند
از باطل و حق، و از واقع و مجاز
و اين ميانه اگر خوب بنگری
فقط اجساد واقعی است
ما چطور بازی کنيم
با دست اينهمه خالی
با دهان اينهمه در بند
سرابی اين چنين فريب
راست هايی اينهمه دروغ؟
ما چطور روی اين صحنه ی عاريه ی کوچک
با تفنگ های چوبی اندک
کشتاری بزرگ راه بيندازيم
که در آن خون از آب جاری روانتر است
و از خاکی که بر آن ريخته بی ارج تر؟
ما کارگران نمايشيم
نشسته در رديف اول تهمت
از تيره ی آن مرع دانه بر
که در عروسی و عزاش هر دو سر می برند
ما تصوير کوچک اين دنيائيم
اگر حقير، اگر شکسته
ما تصوير زمانه ی خود هستيم.
ما اعتراف می کنيم که از ما
بازيگران بهتری هستند
با چشم بندی و شعبده
با اشک و آه و سوز
با مژده و فريب
با تفنگهای واقعی بسيار!
آنان به نام شما
- به نام نامی مردم-
آراء شما را غربال می کنند
شما تحسينشان می کنيد
و مرعوبشان هستيد.
سنگ آسيای آنان
از خون شما می گردد
و نمايشنامه شان را بارها خوانده ايد
با نام جعلی تاريخ!

(بهرام بيضايی، خاطرات هنرپيشه نقش دوم، ۱۳۶۲)

25 December 2007

هادی خرسندی: آشنائي با پادوهاي تآتري رژيم

هادی خرسندی
http://www.asgharagha.com/archives/001724.php

آشنائي با پادوهاي تآتري رژيم


بعد از مدت‌ها که فرصت کردم هولکي سري به اينترنت بزنم، در سايت پر و پيمان راديو زمانه اسم خودم را جزو شرکت‌کنندگان در به اصطلاح فستيوال تآتر کلن ديدم!
کم‌لطفي البته از سوي خانم اختر قاسمي، گزارشگر و عکاس هنرمند است که موقع نوشتن خبر، دقت نداشته که من بيست سي سال است از هرچه بوي گند جمهوري اسلامي بدهد، فراريم. (احتمالاً ناخودآگاهِ ايدئولژيک اخترخانم در اين سهوش دخيل بوده!)
يکبار قبل از اينکه فاش شود که مجيد فلاح‌زاده، پادوي تآتري جمهوري‌اسلامي است، در مقابل دعوتشان که به علت گرفتاري رد کرده بودم، ادب کردم و خوشباورانه پيامي براي فستيوال فرستادم و موفقيت‌شان را آرزو کردم! غافل از اينکه دارم موفقيت يکي از کارچاقکن‌هاي هنري رژيم را در خارج آرزو ميکنم! (خوشبختانه‌ همانطور که خانم قاسمي نوشته، هنرمندان آزاده‌ي مهاجر و تبعيدي، فستيوال را تحريم کردند. اسامي ديگري هم که رديف کرده، مربوط به قبل از لورفتگي است!)
نظير مجيد فلاح‌زاده، «لورفته‌اي» هم در لندن داريم به نام ايرج امامي، که او هم در راستاي فيلم و تآتر به ايران رفت و آمد ميکند و به «امامي واجبي نخورده!» معروف است! وجه تشابه ديگرشان اينکه هردو از بچه توده‌اي‌هاي در خدمت رژيم‌اند.
افشا نکردن اينها، خيانت به خون افسران جانباخته‌ي توده‌اي، و هزاران حبس کشيده‌ي حزب است و جفا به بسياران اعضا و هواداران شريف حزب توده است که هم اکنون در ايران و در تبعيد، (و عمو يوسف که اخيراً در مالموي سوئد ملاقاتش کردم!) با هرگونه ناگواري ساخته‌اند اما نه فستيوال براي رژيم راه انداختند، نه تعزيه‌خوان از ايران آوردند، نه اخبار مبادله کردند، نه هرگز سرسوزني از نفرتشان نسبت به رژيم آدمخور کم شده است

23 December 2007

گزارش ماهانه (آذر ۱۳۸۶) در مورد نقض گسترده، مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران

گزارش ماهانه (آذر ۱۳۸۶) در مورد نقض گسترده، مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران


در این گزارش بخش بسیار کوچکی از موارد نقض حقوق بشر در ایران را
که توسط این شبکه گرد آوری شده است به اطلاع می رسانیم:


بین المللی:

۱ ـ بدنبال بازداشت رضا ولی زاده خبرنگار هفته نامه « کتاب هفته »، مسئول وبلاگ « ایستگاه » و مدیر سایت « بازنگار » گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیه ای بازداشت رضا ولی زاده را محکوم کرد و نوشت هر انتقادی از رئیس جمهور و اطرفیان وی منجر به سلب آزادی از وب نگاران می شود. اینترنت به سنگری برای دفاع از آزادی در ایران تبدیل شده است. اما دولت ایران این بیان آزاد را بر نمی تابد و آن را « اقدام علیه امنیت ملی » می داند. اتهام مضحکی که فقط برای به سکوت وادار کردن معترضان است.»(گزارشگران بدون مرز ۷/۹/۸۶)



۲ ـ هانس گرت پوترینگ رئیس پارلمان اروپا از ایران خواست از اجرای احکام اعدام کودکان و نوجوانان خود داری کند. هم اکنون چندین نفر در ایران محکوم به اعدام اند که در هنگام ارتکاب جرم، کودک بوده اند. بنابر آمار سازمانهای مدافع حقوق بشر، از سال ۲۰۰۴ بدین سو، ۱۷ نفر در ایران اعدام شده اند که سن آنها در زمان ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال بوده است. بسیاری از فعالین حقوق بشر و وکلای دادگستری در ایران و نهادها و سازمانهای بین المللی از جمله یونیسف، عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر و اتحادیه اروپا خواهان حذف مجازات اعدام برای اطفال زیر ۱۸ سال در قوانین جزایی ایران هستند.(رادیو دویچه وله ۸/۹/۸۶)



۳ ـ گزارشگران بدون مرز با ارسال نامه ای خطاب به لوئیز آربور کمیسر عالی سازمان ملل در امر حقوق بشر در نهمین سالگرد قتل های زنجیره ای خواهان اقدام سازمان ملل در این باره شد. در این نامه در رابطه با کشتار پیروز دوانی، مجید شریف، داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده آمده است: آمران اصلی جنایات سیاسی از محاکمه بدور مانده و تا به امروز معرفی و مجازات نشده اند. رئیس کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی اعلام کرده بود « ما در رسیدگی به این پرونده به اشخاصی رسیدیم که قدرت برخورد با آنها را نداشتیم، بنابر این پرونده مسکوت ماند.» همچنین در این نامه آمده است: خانواده های قربانیان همچنان منتظر اقدام نهادهای بین المللی و کمیساریای عالی حقوق بشر در این باره هستند. در نامه گزارشگران تاکید شده است:« موضع گیری شما و سازمان ملل متحد در این باره بسیار پر اهمیت است، برای برقراری عدالت و برای امید دادن به خانواده های قربانیان که آمران این جنایت در هر موقعیت و مقام روزی محاکمه خواهند شد. »(گزارشگران بدون مرز ۱۴/۹/۸۶)



۴ ـ فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و سازمان جهانی مبارزه با شکنجه در رابطه با بازداشت جلوه جواهری از فعالان « کمپین یک میلیون امضاء » از سید علی خامنه ای و سایر مقامات دولت ایران در خواست کردند: ۱ ـ تحت هر شرایطی، سلامت روحی و جسمانی خانم جلوه جواهری و دیگر فعالان « کمپین یک میلیون امضاء » را تضمین کنند. ۲ ـ هر چه سریعتر و بدون هیچ گونه قید و شرطی خانم جلوه جواهری را آزاد کنند، زیرا دستگیری و بازداشت او کاملا خودسرانه است. ۳ ـ اطمینان دهند که از کلیه فعالان حقوق زنان که در « کمپین یک میلیون امضاء » مشارکت کرده اند رفع اتهام خواهد شد. ۴ ـ سریعا به هر گونه اقدام تهدید آمیز و آزار دهنده، حتی در سطوح قضایی، در قبال تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهند. ۵ ـ به مواد اعلامیه مدافعان حقوق بشر، مصوب مجمع عمومی سازمان ملل در ۹ دسامبر ۱۹۸۸ احترام گذاشته و آن را رعایت کنند. ۶ ـ اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر عهد نامه های بین المللی را رعایت کنند.(اخبار روز ۱۵/۹/۸۶)



۵ ـ سازمان دیده بان حقوق بشر با انتشار بیانیه ای اعدام ماکوان مولود زاده را محکوم کرد و نوشت ایران رکورد دار اعدام نوجوانان هست. در سال جاری سید محمدرضا موسوی شیرازی در تاریخ ۲ اردیبهشت در زندان عادل آباد شیراز و سعید قنبر زهی در تاریخ ۶ خرداد در زندان زاهدان اعدام شدند، که در زمان ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال بوده اند. لازم به یاد آوری است که وزرات امور خارجه فرانسه و وزیر امور خارجه سوئد با انتشار بیانیه ای اعدام ماکوان مولود زاده را محکوم کردند.(سازمان دیده بان حقوق بشر ۱۶/۹/۸۶)



۶ ـ یک هیات یازده نفره به نمایندگی پارلمان اروپا، به سرپرستی آنجیلیکا بیر که به ایران سفر کرده بودند، پس از بازگشت اعلام کردند: وضع حقوق بشر در ایران را در مقایسه با سفر دو سال قبل این هیات وخیم تر ارزیابی می کنند. یافته های این هیات حاکی از آن است که در سایه فشار خارجی، فضای سیاسی و اجتماعی ایران بسته تر شده و حقوق بشر در این کشور بیش از گذشته نقض می شود. این هیات با وخیم تر ارزیابی کردن وضع حقوق بشر در ایران در مقایسه با دو سال پیش اعلام کرده « قوانین ضد حقوق زنان در مجلس در حال تصویبند، اتحادیه های کارگری تحت فشار ند، دانشجویان دستگیر شده اند و خبری از محل زندانی شدنشان اعلام نمی شود و مهمتر از همه اعدام کسانی که قبل از سن قانونی جرمی مرتکب شده اند، ادامه دارد.

(بی بی سی ۲۱/۹/۸۶)



۷ ـ دبیران کل کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های آزاد کارگری و اتحادیه بین المللی کارگران ساختمانی و چوب طی نامه ای مشترک خطاب به محمود احمدی نژاد نسبت به بازداشت رضا دهقان یکی از اعضای کمیته موسس سندیکای کارگران نقاش درتهران ابراز نگرانی کردند. در این نامه از احمدی نژاد خواسته شده که دستور آزادی بدون قید و شرط رضا دهقان و سایر فعالان کارگری زندانی شامل منصور اسانلو و محمود صالحی از زندان را صادر کند.(رادیو فردا ۲۲/۹/۸۶)



۸ ـ سازمان عفو بین الملل با انتشار بیانیه ای خطاب به سید علی خامنه ای و سایر مقامات دولت ایران آزادی کلیه دانشجویان بازداشت شده را خواستار شد. این سازمان از مقامات ایران خواسته تا از شکنجه دانشجویان پرهیز کند، اجازه دسترسی به خانواده، وکیل و مراقبت پزشکی را به زندانیان بدهد.(اخبار روز ۲۳/۹/۸۶)



۹ ـ سازمان دیده بان حقوق بشر با انتشار بیانیه ای اعلام کرد: دولت ایران باید فورا اتهاماتی را که با انگیزه های سیاسی علیه فعالان حقوق زنان به دلیل شرکت در یک تجمع مسالمت آمیز مطرح شده، کنار بگذارد. مقامات ایرانی باید جلوه جواهری و مریم حسین خواه را بدون تاخیر آزاد کنند. مدیر بخش خاورمیانه سازمان دیده بان حقوق بشر گفت: به نظر می رسد هیچ پایانی برای آزار و اذیت فعالان حقوق زنان ایرانی توسط مقامات دولت ایران وجود ندارد. همچنین دو تن دیگر از فعالان حقوق زنان بنامهای روناک صفارزاده و هانا عبدی هردو ۲۱ ساله به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در زندان سنندج بسر می برند.(دیده بان حقوق بشر ۲۶/۹/۸۶)



۱۰ ـ مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه تعلیق حکم اعدام را تصویب کرد. به این قطعنامه ۱۰۴ کشور رای مثبت، ۵۴ کشور رای منفی، و ۲۹ کشور رای ممتنع دادند. ایران، امریکا، چین، سوریه و مصر از جمله کشورهایی بودند که به این قطعنامه رای مخالف دادند.(رادیو دویچه وله ۲۷/۹/۸۶)



۱۱ ـ گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیه ای تعطیل کردن ۲۵ کافی نت و دستگیری ۲۳ نفر از مسئولان کافی نتها را محکوم کرد و نوشت: این اقدام دولت جمهوری اسلامی نشانه دیگری از تشدید سرکوب آزادی بیان و محدود کردن دسترسی به اینتر نت در ایران و به ویژه برای زنان ایران است.(گزارشگران بدون مرز ۲۷/۹/۸۶)



۱۲ ـ هانس گرت پوترینگ رئیس پارلمان اروپا، خواستار آزادی ۲۸ دانشجوی زندانی در ایران شد. وی همزمان اعدام ماکوان مولوزاده را به دلیل جرمی که در ۱۳ سالگی مرتکب شده است، به شدت محکوم کرد. رئیس پارلمان اروپا گفته است، مسئولان ایرانی باید بطور کامل خانواده ها و وکیلان مدافع این دانشجویان را از سرنوشت آنها مطلع کنند.(رادیو دویچه وله ۲۷/۹/۸۶)



۱۳ ـ مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ای را علیه نقض حقوق بشر در ایران شامل “شکنجه، شلاق زدن، قطع عضو، سنگسار و اعدام در ملاء عام” با ۷۳ رای موافق، ۵۳ رای مخالف و ۵۵ رای ممتنع تصویب کرد. در این قطعنامه ضمن ابراز نگرانی بسیار جدی، به این امر اشاره می کند که شواهد معتبری از ادامه خشونت هایی چون سنگسار به عنوان نوعی مجازات برای مرگ، شکنجه و مجازاتهای بی رحمانه و غیر انسانی و تحقیر کننده شامل شلاق زدن و قطع عضو و اعدامهای متعدد در ملاء عام وجود دارد. در این قطعنامه نسبت به دستگیری فعالان و خشونت علیه جنبش زنان که برای بدست آوردن حقوق خود تلاش می کنند، ابراز نگرانی شده است. این قطعنامه خواستار توجه جدی به خشونت ها و تبعیض هایی شده است که علیه مذاهب، اقلیتهای قومی و نژادی و به ویژه علیه مذهب بهائیت در ایران صورت می گیرد. قطعنامه از جمهوری اسلامی ایران خواسته است که چه در قانون و چه در عمل همه نوع تبعیض را نسبت به اقلیت ها و همچنین موارد دیگر نقض حقوق بشر را برطرف کند. همچنین از دولت ایران درخواست شده که اعدام در ملاء عام و سنگسار را کنار بگذارد و از اذیت و آزار، ارعاب و شکنجه مخالفان سیاسی و فعالان حقوق بشر دست بردارد و کسانی را که به شکل مستبدانه و به خاطر باورهای سیاسی شان زندانی شده اند، آزاد کند.(رادیو فردا ۲۸/۹/۸۶)



۱۴ ـ سازمان عفو بین الملل با صدور بیانیه ای خطاب به مقامات ایرانی در رابطه با وضعیت محمود صالحی ابراز نگرانی کرد و نوشت ما مسئولین زندان را مسئول سلامتی محمود صالحی می دانیم و خواستار تضمین سلامتی وی و مداوای هرچه سریعتر او هستیم. ما از دستگاه قضایی ایران می خواهیم که دلایل منطقی و قانع کننده زندانی کردن محمود صالحی را توضیح دهند. ما شدیدا اعتراض خود را از زندانی کردن محمود صالحی بخاطر فعالیت سندیکایی مسالمت آمیز ابراز می داریم. ماخواستار آزادی بی قید و شرط محمود صالحی بعنوان یک زندانی سیاسی هستیم.(گویا نیوز ۲۹/۹/۸۶)



۱۵ ـ رئیس انجمن جامعه شناسی امریکا طی نامه ای خطاب به خامنه ای و سایر مقامات دولت ایران خواستار آزادی دانشجویان بازداشت شده گردید. در این نامه آمده است: دانشجویانی که اخیرا توسط نیروهای امنینی در تهران، تبریز، اهواز، شیراز و نقاط دیگر ایران دستگیر و بازداشت شده اند، بسیاری از این دانشجویان هم اینک بخاطر اعتراض علیه حکومت ایران در زندان اوین نگهداری می شوند و ما آزادی آنان را الزامی می دانیم. این انجمن بیش از ۱۴ هزار عضو دارد.(اخبار روز ۲۹/۹/۸۶)



دانشجویان بازداشت:

۱۶ ـ انوشه آزاد فر دانشجوی دانشگاه تهران، بهروز کریمی زاده دانشجوی دانشگاه تهران، احسان آزاد فر، یاسر پیرحیاتی دانشجوی دانشگاه شاهد،بهزاد باقری دانشجوی دانشگاه تهران، علی کلایی دانشجوی دانشگاه آزاد، بابک پاشا جاوید دانشجوی دانشگاه امیر کبیر، الناز جمشیدی دانشجوی دانشگاه آزاد ، مهدی گرایلو دانشجوی دانشگاه تهران، سعید حبیبی عضو کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر، نادر احسنی دانشجوی دانشگاه مازندران، میلاد عزیزی دانشجوی دانشگاه تهران، میلاد معینی دانشجوی دانشگاه مازندران، اختای حسینی دانشجوی دانشگاه آزاد، بهرنگ زندی دانشجوی دانشگاه مازندران، آرش پاکزاد دانشجوی دانشگاه مازندران، حسن معارفی دانشجوی دانشگاه مازندران، کیوان امیر الیاسی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، محسن ثقفی دانشجوی دانشگاه امیر کبیر، محسن غمین دانشجوی دانشگاه امیر کبیر، نسیم سلطان بیگی دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی، روزبه صف شکن دانشجوی دانشگاه تهران، روزبهان امیری دانشجوی دانشگاه تهران، سارا خادمی دانشجوی دانشگاه مازندران، شوان مریخی دانشجوی دانشگاه مازندران، رضا عرب دانشجوی دانشگاه مازندران، آرمان رسول پور دانشجوی دانشگاه مازندران،حامد محمدی دانشجوی دانشگاه مازندران، امیر مهرزاد دانش آموز پیش دانشگاهی، علی سالم دانشجوی فارغ التحصیل دانشگاه امیر کبیر، نیما نحوی دانشجوی دانشگاه مازندران، هادی سالاری دانشجوی دانشگاه رجایی، امیر آقایی دانشجوی دانشگاه رجایی ، فرشید فرهادی آهنگران دانشجوی دانشگاه رجایی، میلاد عمرانی دانشجوی دانشگاه رجایی، پیمان پیران دانشجوی اخراجی، مجید اشرف نژاد دانشجوی دانشگاه رجایی، حسین بابایی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، کریم آسایش دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، عابد توانچه ، روزبه فقیهی، روشنک غیاثیان، مجتبی باستانی، سعید رحمانی، رازا عیسایی، مهسا محبی ، سعید آقام علی خلیلی دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی و.. از فعالان دانشجویی توسط ماموران دادستانی و امنیتی بازداشت شدند.(کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر، امیر کبیر، ادوار نیوز، خبرنامه دانشگاه مازندران، آوای دانشگاه، سلام دمکرات، وبلاگ دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ۱۱ الی ۱۸/۹/۸۶)



۱۷ ـ فرشاد دوستی پور، سهراب کریمی، جواد علیزاده و محمد صالح ایومن چهار دانشجوی کردی که در تریبون آزاد دانشجویی دفتر تحکیم وحدت، تحت عنوان « دانشگاه آخرین سنگر آزادی » سخنرانی کرده بودند، شب گذشته توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. دانشجویان بازداشت شده به نمایندگی از دانشجویان کرد، به نقض گسترده حقوق شهروندی کردها اعتراض کردند و به صراحت اعلام کردندخواسته مردم کردستان داشتن حداقل رفاه اقتصادی و اجتماعی است. آنها با تاکید بر تمامیت ارضی کشور انتساب جدایی طلبی به کردها را مسئله انحرافی دانستند که توسط حاکمیت جهت توجیه سرکوب گسترده کردها مطرح و دامن زده می شود.(امیر کبیر ۱۹/۹/۸۶)



۱۸ ـ سحر یزدانی پور دانشجوی سال سوم کتابداری و حمدالله نامجو دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه شیراز به علت شرکت در اعتراضات دانشجویی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.(ادوارنیوز ۲۰/۹/۸۶)



۱۹ ـ شیرزاد حاجیلو دانشجوی دانشگاه آزاد خوی به علت شرکت در تجمع روز جهانی زبان مادری در دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی به ۳ ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شده بود. وی توسط نیروی انتظامی بازداشت و به زندان منتقل گردید.(امیر کبیر ۲۲/۹/۸۶)



۲۰ ـ پارسا کرمانجیان در دانشکده فنی دانشگاه کرمانشاه توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد. نامبرده بدلیل فعالیتهای دانشجویی از دانشگاه دولتی اخراج شده بود و در رشته معماری دانشگاه آزاد به تحصیل ادامه می دهد.(امیر کبیر ۲۴/۹/۸۶)



۲۱ ـ مهدی الهیاری دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی در ۱۷ آذر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.(امیر کبیر ۲۵/۹/۸۶)



۲۲ ـ بهرام شجاعی دانشجوی دانشگاه آزاد ـ واحد تهران جنوب پس از چندین روز بازجویی مجددا به دستور دادسرای انقلاب تهران بازداشت و روانه زندان اوین شد. نعمت احمدی وکیل مدافع این دانشجو اعلام کرد: در جریان تجمع دانشجویان دانشگاه تهران موکل من به مدت دو شب در بازداشت بود.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)



۲۳ ـ علیرضا حیدری دانشجوی دانشگاه آزاد کرمانشاه که ۱۰ روز پیش جهت بازجویی به حراست دانشگاه احضار شده، از آن پس اطلاعی از وی در دست نیست.(امیر کبیر ۳۰/۹/۸۶)



۲۴ ـ یونس میر حسینی دانشجوی سال سوم حقوق دانشگاه شیراز که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی توسط ماموران امنیتی مسلح مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بازداشت شده بود، پس از دو هفته با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.(ایسنا۳۰/۹/۸۶)

۲۵ ـ سارا خادمی، میلاد معینی، بهرنگ زندی، حسن معارفی و حامد محمدی دانشجویان چپ دانشگاه مازندران از زندان آزاد شدند. این دانشجویان به مناسبت برگزاری روز دانشجو توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شده بودند.(ادوار نیوز ۳۰/۹/۸۶)



*دانشجویانی که بازداشت شده اند در بندهای ویژه(اطلاعات سپاه پاسداران)،(وزارت اطلاعات) و(معاونت امنیتی دادستانی) تحت بازجویی قرار دارند .



توقیف نشریات دانشجویی:

۲۶ ـ نشریه دانشجویی « روزها » که توسط دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا ی همدان منتشر می شد، به جرم انتشار اخبار مربوط به احسان منصوری، مجید توکلی و احمد قصابان دانشجویان زندانی دانشگاه امیر کبیر به اتهام تشویش اذهان عمومی بدستور کمیته ناظر بر نشریات دانشجویی توقیف گردید.(امیر کبیر ۹/۱۲/۸۶)



۲۷ ـ رضا عرب سر دبیر نشریه دانشجویی “مهر هفتم” گفت: طبق بخشنامه معاونت فرهنگی دانشگاه مازندران به مدیران مسئول نشریات دانشجویی، انتشار این نشریات ممنوع اعلام شده است. معاونت فرهنگی دانشگاه چاپ نشریات را منوط به شرکت مدیران مسئول و سر دبیران این نشریات در دوره آموزشی روزنامه نگاری کرده است. این دستور شامل تمامی نشریات اعم از سیاسی، فرهنگی، هنری و… می شود.(امیر کبیر ۲۹/۹/۸۶)



دانشجویان: احضار و بازجویی

۲۸ ـ پنج عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ابو علی سینای همدان به علت بر پایی مراسم شب هفت برای دکتر زهرا بنی یعقوب که به شکل مشکوکی در بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منکر همدان خود کشی کرد، به کمیته انضباطی احضار شدند. امین نظری دبیر اسبق انجمن به اتهام توهین به مقدسات و شعائر محکوم به توبیخ کتبی با درج در پرونده شد.(ادوارنیوز ۶/۹/۸۶)



۲۹ ـ علی وفقی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف و عضو شورای مرکزی دفتر تخکیم وحدت به اتهام شرکت در تجمع غیر قانونی و ایجاد خسارت به اموال دانشگاه امیر کبیر جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شد.(ادوارنیوز ۷/۹/۸۶)



۳۰ ـ امیر یعقوبعلی دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت تبلیغی علیه نظام جهت محاکمه به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران احضار شد.(ایسنا ۱۹/۹/۸۶)



۳۱ ـ نجمه معصومی، پوریا شریفیان، محمد صیادی، امین نظری،مهدی جمالوند، سید رضا جعفریان، سیاوش حاتم و مهدی مسافر دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا به اتهام شرکت در تجمعات صنفی جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شدند.(خبرنامه بوعلی سینا ۲۲/۹/۸۶)



۳۲ ـ محسن خسروی، حسن حسنی، حسام سعیدی و محمود هادی پور از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه کرمان به علت برگزاری تربیون آزاد دانشجویی به مناسبت روز دانشجو به اتهام توهین به شعائر اسلامی، و ایجاد آشوب و بلوا جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شدند.(امیر کبیر ۲۵/۹/۸۶)



۳۳ ـ بیش از ۳۰ نفر از دانشجویان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شیراز به بهانه شرکت در مهمانی مختلط و عدم رعایت شئونات اسلامی جهت محاکمه به کمیته انضباطی احضار شدند.(امیر کبیر ۲۷/۹/۸۶)



۳۴ ـ امیر حسین نوربخش و عادل تاعنی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیر کبیر و محمد میزبان از دانشجویان چپ جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شدند.(ادوارنیوز ۲۷/۹/۸۶)



۳۵ ـ مسعود قربانی نژاد، مهدی چاووشیان و مسعود نظری از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهرود به علت برگزاری مراسم روز دانشجو جهت بازجویی به کمیته انضباطی احضار شدند.(امیر کبیر ۳۰/۹/۸۶)



دانشجویان محاکمه:

۳۶ ـ احسان منصوری، مجید توکلی و احمد قصابان دانشجویان زندانی دانشگاه امیر کبیر به اتهام توهین به مقدسات، ائمه و مراجع تقلید در مجتمع قضایی قدوسی به صورت غیر علنی برای سومین بار محاکمه شدند. این دانشجویان در دادگاه انقلاب به زندان محکوم شده اند.(ایسنا ۷/۹/۸۶)



۳۷ ـ میثم رشیدی دانشجوی دانشگاه تهران به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.(امیر کبیر ۳۰/۹/۸۶)



دانشجویان: احکام صادر شده

۳۸ ـ علی قلی زاده سخنگوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهرود به اتهام توهین، تهدید، نشراکاذیب، افتراء انجام اعمالی به نفع گروههای غیر قانونی و انجام اعمالی بر ضد نظام در کمیته انضباطی به دو ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محکوم شد.(ادوارنیوز ۵/۹/۸۶)



۳۹ ـ داود خداکرمی دانشجوی رشته ریاضی، دبیر «جمعیت اسلامی» دانشگاه زنجان و مدیر مسئول نشریه دانشجویی « آچیق سوز » از دانشگاه اخراج شد.(امیرکبیر ۱۹/۹/۸۶)



۴۰ ـ اکبر پاشایی دانشجوی رشته فیزیک و دبیر کانون دانشجویی « استاد شهریار » دانشگاه ارومیه در شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی درویشی به یکسال حبس تعلیقی محکوم شد. وی در سال جاری به مدت ۴۰ روز در بازداشت بود و توسط نیروهای امنیتی مورد بازجویی قرار گرفت و در اعتراض به رفتار آنها به مدت ۴ روز دست به اعتصاب غذا زده بود.(امیرکبیر ۱۹/۹/۸۶)



۴۱ ـ ابراهیم دهقان فعال دانشجویی دانشگاه ارومیه و مدیر مسئول نشریه دانشجویی توقیف شده «یاشیل یول» به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعلیقی محکوم شد.(امیر کبیر ۲۱/۹/۸۶)



۴۲ ـ فرهنگ اسلامی و مهربان کشاورز دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی در کمیته انضباطی به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شدند. همچنین هنگامه مظلومی و عارف روشنایی به توبیخ کتبی با درج در پرونده محکوم شدند.(اعتماد ۲۲/۹/۸۶)



۴۳ ـ بهنام نور محمدی، قهرمان سلطانی، پرویز سلطانی و بهروز خورشیدزاده از فعالین دانشجویی آذربایجانی به علت دعوت مردم به شرکت در مراسم روز جهانی زبان مادری در دادگاه انقلاب شبستر به یکسال حبس تعلیقی محکوم شدند. بهنام نور محمدی دانشجوی عمران دانشگاه ارومیه و سردبیر نشریه دانشجویی « اویانیش » بدستور کمیته انضباطی از دانشگاه اخراج گردید.(امیر کبیر ۲۲/۹/۸۶)



۴۴ ـ محمدرضا عوض پور دانش آموز ۱۶ ساله تبریزی به اتهام عضویت در جمعیت ها و دسته هایی که هدف شان برهم زدن امنیت کشور می باشد، در شعبه ۱۱۸ دادگاه جزایی تبریز به ریاست قاضی نیاکار به ۵ ماه حبس تعزیری محکوم شد. نامبرده در پرونده ای دیگر به ۴ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در خردادماه توسط بسیج بازداشت و پس از ۴۰ روز با قید وثیقه از زندان تبریز آزاد شد.(امیر کبیر ۲۲/۹/۸۶)



ضرب و شتم دانشجویان توسط حراست:

۴۵ ـ رشید اسماعیلی دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شورای سیاستگذاری سازمان دانش آموختگان که بنابر در خواست وزارت علوم به اداره آموزش دانشکده محل تحصیل خود برای دریافت یک ابلاغیه از کمیسیون بررسی صلاحیت استاد و دانشجو مراجعه کرده بود، توسط چهار نفر از ماموران حراست دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفت.(ادوارنیوز ۲۱/۹/۸۶)



۴۶ ـ علی سماواتیان عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق عباسپور توسط حراست دانشگاه مورد فحاشی و ضرب و شتم قرار گرفت.(ادوارنیوز ۲۷/۹/۸۶)



فیلتر کردن سایتهای خبری، جلوگیری از برگزاری مراسم و منحل کردن نهادهای مدنی:

۴۷ ـ نیروهای انتظامی و امنیتی با بستن کوچه، خانه و قتلگاه داریوش و پروانه فروهر از برگزاری نهمین سالگرد قتل آنها جلوگیری بعمل آوردند. خانم پرستو فروهر اعلام کرد: وزارت اطلاعات به من گفته بود که موافقتی با برگزاری این مراسم ندارد، ولی بصورت رسمی اعلام نشده بود که مراسم ممنوع خواهد بود. وی افزود: متاسفانه شرایط امروز مملکت ما این است که حتی برای مراسم بزرگداشت در خانه هم به ما اجازه نمی دهند. (رادیو دویچه وله ۱/۹/۸۶)



۴۸ ـ سخنرانی دکتر پوران شریعت رضوی، بهاره هدایت و مصطفی تاج زاده به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه علوم پزشکی شیراز بدستور شورای تامین استان فارس لغو گردید.(نوروز ۱۵/۹/۸۶)



۴۹ ـ بدستور اداره اماکن نیروی انتظامی مراسم شب یلدای هفته نامه « چلچراغ » لغو گردید. قرار بود در این مراسم سید محمد خاتمی شرکت کند.(نوروز ۱۸/۹/۸۶)



۵۰ ـ تریبون آزادی که قرار بود، در دانشگاه بابلسر به مناسبت روز دانشجو برپا شود، با دخالت حراست دانشگاه و نیروهای امنیتی لغو گردید.(امیر کبیر ۲۱/۹/۸۶)



۵۱ ـ سخنرانی سروش فرهادیان از فعالان سابق دانشجویی با عنوان “موانع روزنامه نگاری عملی و چالش های آن در ایران” در دانشگاه آزاد اراک لغو گردید.(نوروز ۲۹/۹/۸۶)



۵۲ ـ وبسایت کانون زنان ایرانی بدستور قوه قضائیه فیلتر شد. این نشریه اینترنتی با روش خبری ـ تحلیلی به انتشار گزارش ها و رویدادهای مربوط به زنان در همه حوزه ها ی غیر دولتی و دولتی می پردازد و تلاش می کند با رعایت اصول حرفه ای روزنامه نگاری به انعکاس اخبار جنبش زنان بپردازد.(گویا نیوز ۲۱/۹/۸۶)



۵۳ ـ در پی برگزاری تریبون آزاد از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان، با اعتراض بسیج دانشجویی مجوز فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه باهنر به حالت تعلیق در آمد و چهار عضو شورای مرکزی این تشکل به اتهام توهین به مسائل ارزشی به کمیته انضباطی احضار شدند.(امروز ۲۸/۹/۸۶)



۵۴ ـ سرهنگ نادر سرکاری رئیس پلیس امنیت و اطلاعات عمومی استان تهران اعلام کرد: ۲۴ کافی نت و کافی شاپ به اتهام تخلف پلمپ شدند. ۱۲ مرد و ۱۱ زن بازداشت شدند. به ۱۷۰ کافی نت و کافی شاپ اخطار پلمپ داده شده است.(واحد مرکزی خبر ۲۸/۹/۸۶)



۵۵ ـ فرمانده نیروی انتظامی شهرستان پاکدشت اعلام کرد: سه کافی نت و چهار کافی شاپ به اتهام رعایت نکردن موارد قانونی و شئونات اسلامی پلمپ شدند.(جمهوری اسلامی ۲۹/۹/۸۶)



مطبوعات: توقیف شده

۵۶ ـ فیض الله پیری روزنامه نگار فعال کرد پس از ۳ سال و نیم کار در هفته نامه « سیروان » از کار اخراج شد. بدنبال تغییر استاندار کردستان بسیاری از نیروهای حرفه ای این نشریه از کار برکنار شدند.(موکریان نیوز ۲/۹/۸۶)



۵۷ ـ اباصلت عابد سرپرست روزنامه « مردم سالاری » در کرج با چاقو مورد حمله قرار گرفت و بشدت مجروح شد. همچنین رضا عوض پور سردبیر روزنامه « کرمان ورزشی » با چاقو و قمه مورد حمله قرار گرفت و بشدت مجروح شد. نامبرده در حال حاضر نیمه فلج است.(ایسنا ۵/۹/۸۶)



مطبوعات: احضار روزنامه نگاران

۵۸ ـ مدیر مسئول هفته نامه « ابرچای » چاپ ابهر به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی جهت بازجویی به دادسرای عمومی و انقلاب زنجان احضار شد.(فارس ۴/۹/۸۶)



۵۹ ـ علی انجم سردبیر هفته نامه « گیلان بهتر » و دبیر خانه احزاب گیلان به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی با شکایت سرتیپ پاسدار علی عبداللهی استاندار گیلان جهت محاکمه به شعبه ۱۰۹ دادگاه جزایی رشت احضار شد.(ادوارنیوز ۱۶/۹/۸۶)



۶۰ ـ مرتضی لطفی مدیر مسئول سابق روزنامه « کار و کارگر » و علی قنبری مدیر مسئول نشریه « زاگرس » جهت محاکمه به شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی تهران احضار شدند.(اعتماد ۲۴/۹/۸۶)



۶۱ ـ مهدی رحمانیان مدیر مسئول روزنامه توقیف شده « شرق » با شکایت مدعی العموم در شعبه ۶ بازپرسی دادسرای کارکنان دولت مورد بازجویی قرار گرفت.(ایسنا ۲۶/۹/۸۶)



مطبوعات: بازجویی روزنامه نگاران

۶۲ ـ لیلا مدنی صاحب امتیاز و مدیر مسئول هفته نامه « کرفتو » چاپ سنندج و عضو کانون نویسندگان کرد در اداره اطلاعات سنندج مورد بازجویی قرار گرفت. نامبرده در رابطه با اعضای شورای سردبیری « کرفتو » و به علت دعوت از دکتر ابراهیم یزدی، دکتر نعمت احمدی و تقی رحمانی برای دیدار و گفتگو با فعالان حقوق بشر در کردستان به مناسبت روز جهانی حقوق بشر مورد بازجویی قرار گرفت.(موکریان نیوز ۲۸/۹/۸۶)



مطبوعات: بازداشت روزنامه نگاران

۶۳ ـ رضا ولی زاده خبرنگار هفته نامه « کتاب هفته »، مسئول وبلاگ « ایستگاه » و مدیر سایت« بازنگار » به علت درج خبری با عنوان « چهار سگ در تیم حفاظتی محمود احمدنژادی رئیس جمهور، به منظور تشخیص بمب و مواد منفجره بکار گرفته شده اند، که هر یک به قیمت ۱۵۰ میلیون تومان از کشور آلمان خریداری شده اند». به اتهام تشویش اذهان عمومی با شکایت نهاد ریاست جمهوری توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شد. برای آزادی نامبرده قرار ۵۰ میلیون تومانی صادر شده است.(امروز ۷/۹/۸۶)



۶۴ ـ امید احمدزاده عضو تحریریه هفته نامه توقیف شده « آسو » و هفته نامه « دیدگاه » توسط مامورین امنیتی در سنندج بازداشت شد. لازم به یاد آوری است که گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیه ای بازداشت نامبرده را محکوم نمود.(موکریان نیوز ۱۷/۹/۸۶)



۶۵ ـ عادل مزاری مدیر مسئول نشریه « صبح زاهدان » به اتهام تشویش اذهان عمومی با شکایت استانداری سیستان و بلوچستان بدستور معاونت امنیت دادسرای انقلاب زهدان بازداشت شد.(اعتماد ملی ۱۸/۹/۸۶)



۶۶ ـ مادر و برادر ابوالفضل عابدینی نصر روزنامه نگار زندانی اعلام کردند: نامبرده به علت مصاحبه با رادیو فردا و بعضی رادیوهای خارجی و پوشش خبری کامل اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه خوزستان در تاریخ ۲۲ آبان توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شد.وی در بند ۶ زندان کارون اهواز(بند امنیتی) تحت بازجویی قرار دارد. وی در سال ۸۴ به عنوان خبرنگار روزنامه « عصر کارون » به مدت ۵ ماه توسط نیروهای اطلاعاتی بازداشت شد و سپس با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.(فعالان حقوق بشر در ایران ۲۲/۹/۸۶)



مطبوعات: احکام صادر شده توسط دادگاه ها

۶۷ ـ علی نظری مدیر مسئول هفته نامه توقیف شده « ارزش » به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی درج مطالب خلاف واقع، توهین به دستگاه قضایی و دادگاه ویژه روحانیت با شکایت مدعی العموم و… در شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی تهران به ریاست قاضی حسین حسینیان به پرداخت یک میلیون و صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد و امتیاز نشریه « ارزش » لغو گردید.(ایسنا ۱۲/۹/۸۶)



۶۸ ـ برهان لهونی و بهرام ولد بیگی مدیر مسئول و سردبیر هفته نامه توقیف شده « آشتی » با شکایت مدعی العموم در شعبه یک دادگاه کیفری سنندج هر یک به پرداخت یک میلیون تومان جزای نقدی محکوم شدند و امتیاز نشریه « آشتی » لغو گردید.(مهر ۱۲/۹/۸۶)



۶۹ ـ محمد مهدی فقیهی مدیر مسئول سایت خبری « انتخاب » به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین با شکایت انصار حزب الله در شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی تهران به ریاست قاضی حسین حسینیان به پرداخت صد هزار تومان جزای نقدی و ۴ ماه حبس محکوم شد.(ایسنا ۱۹/۹/۸۶)



۷۰ ـ محسن اشرفی مدیر مسئول روزنامه توقیف شده « بنیان » به اتهام نشراکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین به مراجع با شکایت مدعی العموم در شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی تهران به ریاست قاضی حسین حسینیان و با تائید شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان به پرداخت یک میلیون تومان جزای نقدی محکوم شد و امتیاز روزنامه « بنیان » لغو گردید.(ایسنا ۱۹/۹/۸۶)



۷۱ ـ محمد جواد روح روزنامه نگار و عضو کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی به علت نوشتن مقاله ای در روزنامه توقیف شده « یاس نو » به اتهام توهین و نشر اکاذیب در شعبه ۱۰۰۵ دادگاه عمومی تهران به ۳۵ ضربه شلاق و پرداخت صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.(نوروز ۲۸/۹/۸۶)



اخبار مربوط به فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی:

۷۲ ـ منصور فرجی فعال سیاسی که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و عضویت در حزب دمکرات ایران بازداشت شده بود، پس از تحمل ۸۰ روز حبس با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

(کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر ۶/۹/۸۶)



۷۳ ـ محمد نبی رودکی نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: از نظر وزارت اطلاعات تعداد اندکی از افراد دستگیر شده در روز ۱۳ آذر را دانشجویانی تشکیل می دادند که از اپوزسیون خارج از کشور خط گرفته و بدنبال ایجاد یک تشکل جدید در دانشگاهها بودند و روی تعداد کمی از دانشجویان نیز کار شده بود.(مهر ۲۰/۹/۸۶)



احضار فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی:

۷۴ ـ زینب یوسفی نویسنده و عضو انجمن ادبی « مولوی » به علت شرکت در فستیوال ادبی ـ هنری « گلاویژ » در شهر سلیمانیه کردستان عراق، جهت بازجویی به اداره اطلاعات سنندج احضار شد.(روز ۱۲/۹/۸۶)



۷۵ ـ علی پور سلیمان از بازداشت شدگان تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی در اسفند ۸۵ به اتهام اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرایمی بر ضد امنیت کشور، تمرد در برابر پلیس و برهم زدن نظم عمومی جهت محاکمه به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران احضار شد.(ایسنا ۲۷/۹/۸۶)



۷۶ ـ کیوان رفیعی فعال حقوق بشر جهت بازجویی به معاونت امنیت دادگاه انقلاب تهران احضار شد. این فعال حقوق بشر پس از تحمل ۱۸ ماه حبس حدود یکماه قبل از زندان آزاد شد.(امیر کبیر ۳۰/۹/۸۶)



محاکمه فعالین سیاسی فرهنگی و اجتماعی:

۷۷ ـ عماالدین باقی، فاطمه کمالی احمد سرایی، مریم باقی، احسان کمالی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع برای به خطر انداختن امنیت کشور در شعبه ۴۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران محاکمه شدند. آقای باقی در این جلسه حضور نداشت. وکلا از اتهامات وی دفاع کردند. اما همسر، دختر و برادر زاده همسرش بصورت حضوری از خود دفاع کردند.(آفتاب ۲۵/۹/۸۶)





بازداشت فعالین سیاسی فرهنگی و اجتماعی:

۷۸ ـ مهندس اشکان رضوی مسئول شاخه قزوین جبهه ملی ایران و عضو فعال سازمان مهندسان این تشکل توسط نیروهای انتظامی در قزوین بازداشت شد.(ادوارنیوز ۵/۹/۸۶)



۷۹ ـ علیرضا جهانشاهی طلبه سیرجانی به علت پیگیری پرونده بزرگترین زمین خواری کشور در سیرجان که طی آن هکتارها زمین به صورت قانونی یا غیر قانونی در اختیار دو نهاد امنیتی سیرجان قرار گرفته، بدستور دادگاه ویژه روحانیت قم بازداشت شد. نامبرده قبلا به علت پیگیری این پرونده به ۳ ماه و یک روز حبس محکوم شده بود.

(فارس ۷/۹/۸۶)



۸۰ ـ شاهین اسماعیل پور از فعالین سیاسی ترک آذربایجان به اتهام تماس با گروههای معاند نظام توسط مامورین اداره اطلاعات بازداشت و به زندان مشکین شهر منتقل گردید. نامبرده قبلا از سوی دادگاه انقلاب به تحمل ۶ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده بود.(فعالان حقوق بشر در ایران ۸/۹/۸۶)



۸۱ ـ هفت نفر از هواداران آیت الله سید محمدحسین کاظمینی بروجردی بنامهای یاسمن رضایی، فاطمه عبدالله وند، نرگس غفارزاده، مریم عظیمی، امیر علیزاده، سید مرتضی حسینی و محمد رضا صادقی توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شدند.(بام آزادی ۹/۹/۸۶)



۸۲ ـ سید محمدسعید کهنه پوش، استاد دانشگاه پیام نور شهرستان مریوان پس از سخنرانی به مناسبت روز دانشجو، در ۱۸ آذر توسط نیروهای امنیتی بازداشت گردید که از محل نگهداری اش اطلاعی در دست نیست.

(آوای دانشگاه ۲۷/۹/۸۶)



فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی: احکام صادره شده توسط دادگاه ها

۸۳ ـ هادی قابل عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در دادگاه ویژه روحانیت به ۳ سال زندان و خلع لباس محکوم شد.(جهان نیوز ۵/۹/۸۶)



۸۴ ـ حسین اصغری به اتهام جاسوسی، سوء استفاده از اسناد و جعل اسناد در شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر به ریاست قاضی زرگر به تحمل ۷ سال و ۳ ماه زندان محکوم شد.(فعالان حقوق بشر در ایران ۱۴/۹/۸۶)



۸۵ ـ حمید ساعدی از فرهنگیان سنندج به اتهام تبلیغ علیه نظام در شعبه دوم دادگاه انقلاب سنندج به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد.(موکریان نیوز ۱۷/۹/۸۶)



۸۶ ـ صالح کهندل هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران به اتهام محاربه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتیان به ده سال حبس تعزیری در تبعید محکوم گردید. نامبرده از ۱۱ ماه پیش در بند ۳۵۰ زندان اوین بسر می برد.(فعالان حقوق بشر در ایران ۲۰/۹/۸۶)



۸۷ ـ یوسف زارعی، مجید فروزانفر، جلال نادری، یوسف رفاهیت، هادی غلامی، نادر قدیمی، علی نجفی، محمود جلیلیان و علی صادقی از اعضای کانون صنفی معلمان همدان به اتهام تشویش اذهان عمومی، تعطیلی مدارس، تجمع و تحصن غیر قانونی و نشر اطلاعیه در شعبه ۱۰۶ دادگاه جزایی همدان به ریاست قاضی قادری هر یک به تحمل ۹۱ روز حبس محکوم شدند. این معلمان در جریان اعتراضات صنفی معلمان در فروردین ماه هر یک به مدت ۹ روز در سلول انفرادی بازداشت بوده اند.(کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر ۲۳/۹/۸۶)







۸۹ ـ محمدابراهیم رودینی ۲۳ ساله دانشجوی امور زارعی شهر بمپور از توابع شهرستان ایرانشهر و داود مظفری ۲۴ ساله در تاریخ ۲۸ آبان، در فرودگاه خمینی تهران توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و سپس به ستاد خبری وزارت اطلاعات در زاهدان منتقل شدند. خانواده این زندانیان در ۱۸ آذر موفق به ملاقات با فرزندانشان می شوند. آثار شدید شکنجه بر روی بدن این افراد مشاهده شده است.(فعالان حقوق بشر و دمکراسی در ایران ۲۲/۹/۸۶)



اخبار مربوط به زندانیان سیاسی:

۹۰ ـ فرزاد کمانگر عضو هیئت مدیره انجمن صنفی معلمان شهرستان کامیاران، عضو شورای نویسندگان ماهنامه توقیف شده « رویان »، عضو هیئت مدیره انجمن زیست محیطی « ئاسک » و از خبرنگاران سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان که از مرداد ۸۵ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اعلام کرد: در مرداد ۸۵ توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت و در سلول انفرادی بدون امکانات زندانی شدم و با شلاق مورد شکنجه قرار گرفتم، لباسهایم را از تنم بطور کامل خارج می کردند و با تهدید به تجاوز جنسی با چوب و باطوم آزارم می دادند. پای چپ من بشدت آسیب دید و به علت ضربه های همزمان به سرم و شوک الکتریکی بیهوش شدم و از هنگامی که به هوش آمدم تاکنون تعادل بدنم را از دست داده ام. در بند ۲۰۹ زندان اوین مورد ضرب وشتم قرار گرفتم. در زندان سنندج با فحاشی و کتک کاری روبرو شدم. مرا به صندلی بستند و اجازه رفتن به دستشویی را ندادند، بگونه ای که مجبور شدم خودم را خیس کنم. در بند ۲۰۹ زندان اوین به علت شکنجه های بسیار ناچارا مرا به پزشک بردند. پزشک آثار کبودی و شکنجه و شلاق زدن ها را ثبت کرد که آثار آن در کمر، گردن، سر، پشت، ران و پاها کاملا مشهود بود، برای رهایی از شکنجه ۳۳ روز اعتصاب غذا کردم و به قصد خود کشی خودم را از روی پله های طبقه اول به پائین پرت کردم. در اواسط دیماه از زندان اوین به بازداشتگاه اداره اطلاعات کرمانشاه واقع در میدان نفت انتقال داده شدم در آنجا با شلاق، شوک الکتریکی، مشت و لگد مورد شکنجه قرار گرفتم. نامبرده از زمان بازداشت تاکنون در زندانهای گوناگون مورد شکنجه های شدید قرار گرفته و در سلول انفرادی بسر برده است.(روز ۶/۹/۸۶)



۹۱ ـ هدایت غزالی دانشجوی روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و صباح نصری دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران از بند ۲۰۹ زندان اوین به زندان سنندج منتقل شدند. این دانشجویان ۴ ماه پیش توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و ممنوع الملاقات می باشند.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ۴/۹/۸۶)



۹۲ ـ مجید توکلی از دانشجویان زندانی در زندان اوین طی نامه ای خطاب به سید علی خامنه ای و سایر مقامات دولتی اعلام کرد: به علت اعتراض به ضرب و شتم دانشجوی زندانی احمد قصابان توسط عباسی افسر انتظامات اندرزگاه ۷ زندان اوین، توسط رضا ضیایی معاون اندرزگاه ۸ زندان اوین مورد فحاشی و ضرب و شتم شدید قرار گرفته است.(ادوارنیوز ۴/۹/۸۶)



۹۳ ـ فاطمه کمالی احمد سرایی همسر عماالدین باقی رئیس زندانی انجمن دفاع از حقوق زندانیان اعلام کرد: همسرش مدت ۴۵ روز در انفرادی تحت بازجویی قرار داشته است.(ادوارنیوز ۵/۹/۸۶)



۹۴ ـ دکتر سید مصطفی علوی جدانی به علت تاسیس “کانون نخبگان ایران” به اتهام تشکیل جمعیت غیر قانونی در دادگاه بدوی به ده سال حبس تعزیری محکوم گردید. وی بدستور معاونت امنیت دادستانی انقلاب تهران، توسط وزارت اطلاعات بازداشت و مدت ۷ ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شد. نامبرده دچار انواع بیماری می باشد و احتیاج به معالجه دارد. ولی او را به زندان رجایی شهر تبعید کرده اند.

(فعالان حقوق بشر در ایران ۱۳/۹/۸۶)



۹۵ ـ محمد ابراهیمی از اعضای “سازمان علم، حق وعدالت” و نویسنده کتاب توحید که به جرم ارتداد به ۱۰ سال زندان محکوم شده و در شرایط غیر انسانی تحت شکنجه های روحی بیش از ۳ سال در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شد به اندرزگاه ۸ زندان اوین منتقل شد. نامبرده از بیماریهای مختلف رنج می برد و می بایست در بیمارستان مجهز تحت درمان قرار گیرد.(فعالان حقوق بشر در ایران ۱۵/۹/۸۶)



۹۶ ـ سعید متین پور، علیرضا متین پور، بهروز صفری جلیل غنی لو و لیلا حیدری که از ۷ ماه پیش در زندانهای مختلف بصورت بلاتکلیف بسر می برند، جهت بازجویی جدید از زندان مرکزی زنجان به بند ۲۰۹ زندان اوین منقل شدند.(امیر کبیر ۱۵/۹/۸۶)



۹۷ ـ اجلال قوامی روزنامه نگار سنندجی و عضو شورای عالی سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در زندان سنندج به دلیل انسداد مجرای اشکی و عفونت چشم وضع وخیمی پیدا کرده و نیاز فوری به معالجه دارد. مسئولان قوه قضائیه با مرخصی استعلاجی وی موافقت نکرده اند. نامبرده به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۳ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ۲۲/۹/۸۶)



۹۸ ـ خانواده های زندانیان سیاسی سعید متین پور، جلیل غنی لو، بهروز صفری و لیلا حیدری پس از ۷ ماه توانستند با آنها ملاقات نمایند. خانم عطیه طاهری همسر سعید متین پور گفت: برای اولین بار پس از ۷ ماه موفق به ملاقات با سعید شدم. ایشان بشدت کاهش وزن داشته و موهای سرش نیز دچار ریزش شده است. پس از ۷ ماه انفرادی دیروز به بند عمومی منتقل شدند.(ادوار نیوز ۲۶/۹/۸۶)



۹۹ ـ خانواده علی عزیز عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که از ۴۰ روز پیش در بند ۲۰۹ زندان اوین در سلول انفرادی بسر می برد، با او ملاقات کردند. این عضو سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیر کبیر بدستور قاضی حداد بازداشت شده و موقع بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.(امیر کبیر ۲۷/۹/۸۶)



۱۰۰ ـ سعید حبیبی عضو کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر، بهروز کریمی زاده دانشجوی اسبق دانشگاه تهران، پیمان پیران دانشجوی اخراجی و مهدی گرایلو دانشجوی دانشگاه تهران از بند ۲۰۹ زندان اوین که زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می شود به بند ۳۲۵ که زیر نظر حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران اداره می شود منتقل شده اند. این بند بطور مستقل از سازمان زندانها اداره می شود.(امیر کبیر ۲۸/۹/۸۶)



۱۰۱ ـ یاسر گلی دبیر کل « اتحادیه دمکراتیک دانشجویان کرد » که در تاریخ ۱۷ مهر بدستور دادستان سنندج توسط نیروهای امنیتی بازداشت گردید، همچنان ممنوع الملاقات می باشد. مسئولین قضایی سنندج، بازداشت موقت یاسرگلی را برای دو ماه دیگر تمدید کردند.(امیر کبیر ۲۹/۹/۸۶)



اخبار فعالان جنبش زنان:

۱۰۲ ـ زینب السادات پیغمبر زاده فعال دانشجویی و فعال جنبش زنان به اتهام اخلال علیه امنیت کشور، تمرد از فرمان پلیس، تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم در شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.(ایسنا ۷/۹/۸۶)



۱۰۳ ـ جلوه جواهری ۳۰ ساله دانشجوی کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی، از فعالان جنبش زنان، از بازداشت شدگان تجمع ۱۳ اسفند ۸۵، عضو « کمپین یک میلیون امضاء» و از نویسندگان وب سایت « تغییر برای برابری » به اتهام تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشراکاذیب بدستور دادسرای ویژه امنیت دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان اوین منتقل گردید. لازم به یاد آوری است که گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیه ای دستگیری جلوه جواهری را محکوم کرده و اعلام کردند: ایران با ۱۵ روزنامه نگار و وب نگار زندانی، بزرگترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه است.(تغییر برای برابری ۱۰/۹/۸۶)



۱۰۴ ـ نیلوفر گلکار فعال دانشجویی لیبرال دانشگاه تهران، از فعالان جنبش زنان و از بازداشت شدگان تجمع ۱۳ اسفند ۸۵ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تمرد از دستور پلیس و اخلال در نظم عمومی در دادگاه محاکمه شد.(ادوارنیوز ۲۵/۹/۸۶)



اخبار کارگری:

۱۰۵ ـ بر اثر ریزش یک ساختمان در رباط کریم یک کارگر ساختمانی کشته و پنج تن دیگر بشدت مجروح شدند. استفاده از تیرچه بلوکهای غیر استاندارد توسط پیمانکار یکی از عوامل حادثه بوده است.(فارس ۵/۹/۸۶)



۱۰۶ ـ محمد ق ۴۲ ساله کارگر شرکت راه سازی شهرستان میانه، براثر ریزش کوه در حوالی تونلهای در دست احداث کشته شد.(کیهان ۷/۹/۸۶)



۱۰۷ ـ علی نجانی، فریدون نیکو فرد، و نجات دهلی از فعالین کارگری شرکت نیشکر هفت تپه بدستور دادگاه انقلاب شوش بازداشت و به زندان اداره اطلاعات منتقل شدند. لازم به یاد آوری است که رمضان علیپور، محمد حیدری، جلیل احمدی و رحیم یساق از فعالین کارگری شرکت نیشکر هفت تپه قبلا توسط اداره اطلاعات بازداشت و پس از چند روز بازجویی آزاد شدند.(فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ۱۲/۹/۸۶)



۱۰۸ ـ جمعی از کارگران کارخانه « نیرو رخش » سنندج در اعتراض به عدم پرداخت حقوق معوقه خود در چند ماه اخیر، دست به اعتصاب زدند.(موکریان نیوز ۱۷/۹/۸۶)



۱۰۹ ـ محمود صالحی فعال سندیکای کارگران خباز سقز، که به یک سال زندان محکوم شده، بدلیل از کار افتادن تنها کلیه اش حال وخیمی دارد. نامبرده از زندان سنندج به بیمارستان توحید منتقل شد.

(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ۲۲/۹/۸۶)



۱۱۰ ـ محسن حکیمی عضو کانون نویسندگان ایران،علیرضا عسگری شاعر و نمایش نامه نویس، ابراهیم گوهری عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حسین غلامی فعال کارگری به اتهام تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور توسط نیروی انتظامی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند.(ایسنا ۲۶/۹/۸۶)



۱۱۱ ـ دوست محمدی نماینده سمنان در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: کارخانه پاک ریس که از مجموعه های اقتصادی بنیاد مستضعفان است، مدت چهار ماه است که حقوق ۴۰۰ کارگرش را پرداخت نکرده است. نامبرده افزود: بنیاد مستضعفان با حجم عطیم سرمایه، حق کارگرانش را می خورد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)



۱۱۲ ـ قدرت الله ایمانی نماینده خرم آباد در مجلس شورای اسلامی گفت: کارخانجات خرم آباد مانند کشت و صنعت، پوست و چرم، یخچال سازی و پارسیلون به علت ضعف مدیریت یکی پس از دیگری تعطیل و کارگران بی پناه، بی دفاع، محروم و مظلوم این کارخانه ها بیکار و یا اخراج شده اند. کارگران این کارخانه ها ماهها است که حقوق دریافت نکرده اند. نه بازخرید می شوند و نه بازنشسته، نه دفترچه بیمه دارند و نه حالت اشتغال پیدا می کنند. (اعتماد ۲۹/۹/۸۶)



صدور حکم سنگسار:

۱۱۳ ـ عبدالله فریور مقدم ۴۸ ساله متاهل و پدر دو فرزند که به جرم رابطه جنسی خارج از ازدواج مدت ۴ سال است در زندان بسر می برد، در دادگاه به سنگسار محکوم شده است.(کمیته بین المللی علیه سنگسار ۱۱/۹/۸۶)



محکومین به اعدام:

۱۱۴ ـ احمد ۱۷ ساله به جرم قتل پسر عمویش ابوالفضل در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی محکوم به اعدام شد.(اعتماد ۱/۹/۸۶)



۱۱۵ ـ غلام ج ۲۲ ساله به جرم قتل غلام س در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قاسم حسینی کوه کمره ای محکوم به اعدام شد.(اعتماد ۳/۹/۸۶)



۱۱۶ ـ دو مرد به اتهام قاچاق مواد مخدر در شعبه اول دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی موسی آصف الحسینی محکوم به اعدام شدند.(ایران ۴/۹/۸۶)



۱۱۷ ـ کبری ۳۸ ساله به جرم قتل داماد ۲۲ ساله اش در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی محکوم به اعدام شدند.(ایران ۵/۹/۸۶)



۱۱۸ ـ علی میهن ترابی ۲۱ ساله که به جرم قتل مزدک خدادادیان در شعبه ۳۳ دادگاه عمومی کرج محکوم به اعدام شده است، طی نامه ای در خواست کرد، تا مجددا و بیطرفانه به پرونده اش رسیدگی کنند. نامبرده در زمان وقوع جرم ۱۶ ساله و دانش آموز رشته کامپیوتر بوده است. لازم به یاد آوری است که سازمان عفو بین الملل در تاریخ ۲۱ آذر با انتشار بیانبه ای از مقامات دولت ایران در خواست کرد تا حکم اعدام علی میهن ترابی را بدون درنگ متوقف سازند.(اعتماد ۶/۹/۸۶)



۱۱۹ ـ فرهاد به جرم قتل مسعود در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی محکوم به اعدام شد.(ایران ۷/۹/۸۶)



۱۲۰ ـ باقر، امیر، نادر و عبدالحسین به جرم قاچاق مواد مخدر در شعبه اول دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی موسی آصف الحسینی محکوم به اعدام در ملاء عام شدند.(ایران ۸/۹/۸۶)



۱۲۱ ـ دل آرا دارابی به اتهام قتل دختر عموی پدرش در دادگاه شعبه اطفال، دادگاه تجدید نظر و با تائید دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد. پرونده برای گذارندن آخرین مرحله نزد رئیس قوه قضائیه ارسال شده است. نامبرده در زمان وقوع جرم ۱۷ ساله بوده است.(اعتماد ۱۰/۹/۸۶)



۱۲۲ ـ علیرضا به جرم قتل فرحناز ۴۰ ساله، شهره ۴۱ ساله و یک زن ۵۰ ساله در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی و با تائید دیوانعالی کشور به ۳ بار اعدام محکوم شد.(اعتماد ۱۲/۹/۸۶)



۱۲۳ ـ غلامرضا به جرم قتل نادر در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی و با تائید شعبه ۲۷ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۱۲/۹/۸۶)



۱۲۴ ـ یک زن جوان به جرم قاچاق ۸۲ گرم مواد مخدر از نوع کراک در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی کرج به ریاست حجت اسلام موسی آصف الحسینی محکوم به اعدام شد.(ایران ۱۳/۹/۸۶)



۱۲۵ ـ ایوب ۵۳ ساله به جرم قتل علیرضا در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۷ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۱۴/۹/۸۶)



۱۲۶ ـ رمضان تبعه افغانستان به جرم قتل رزاق در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۷ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۱۴/۹/۸۶)



۱۲۷ ـ عبدالله ۲۸ ساله به جرم قتل رابعه همسر برادرش، در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(ایران ۱۵/۹/۸۶)



۱۲۸ ـ محسن ۲۵ ساله به جرم قتل اکبر در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(اعتماد ۱۵/۹/۸۶)



۱۲۹ ـ نسرین ستوده وکیل مدافع صغرا نجف پور اعلام کرد: موکلش در سن ۱۳ سالگی به اتهام قتل بازداشت شده و پس از ۱۸، سال دو ماه پیش با قید وثیقه از زندان آزاد شده بود. او مجددا برای اجرای حکم اعدام بازداشت و به زندان رشت منتقل شده است. نسرین ستوده با اشاره به اعدام ماکوان مولودزاده می گوید، آمار اعدام کسانی که مرتکب جرایمی در سنین زیر ۱۸ سال شده اند، نامشخص است. در واقع آمارهای اعدام زیر ۱۸ سال خیلی بیش از حد تصور ما است. از جمله ماکوان که در زندان کرمانشاه اعدام شد. در هیچ لیست و آرشیوی تا بحال مشاهده نشده بود. وقتی قوه قضائیه ایران با بی اعتنایی کامل به همه تلاش های جامعه مدنی و فعالان حقوق کودک در ایران بازهم مبادرت به اجرای حکم اعدام کسانی می کند که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشته اند. طبیعی است که من نگران اجرای احکام اعدام علیه موکلان خود باشم.(رادیو فردا ۲۰/۹/۸۶)

۱۳۰ ـ دو مرد ۲۴ و ۲۷ ساله به جرم ربودن یک دختر و تعرض به وی در شعبه ۷۷ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی ساعی و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شدند.(اعتماد ۲۰/۹/۸۶)



۱۳۱ ـ سعید ۲۴ ساله به جرم قتل محمد در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۲۰/۹/۸۶)



۱۳۲ ـ مصطفی ۳۳ ساله به جرم قتل سعید در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قاسم حسینی کوه کمره ای محکوم به اعدام شد.(ایسنا ۲۶/۹/۸۶)



۱۳۳ ـ هاشم ۲۵ ساله تبعه افغانستان به جرم قتل ۵ نفر از اعضای خانواده اش در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور محکوم به اعدام شد.(اعتماد ملی ۲۶/۹/۸۶)



قتل مشکوک:

۱۳۴ ـ بدنبال مرگ مشکوک دکتر زهرا بنی یعقوب ۲۷ ساله در بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان در تاریخ ۲۱ مهر ماه، رحیم بنی یعقوب برادر نامبرده اعلام کرد: کبودی بزرگ روی ساق پا از کجا آمده است؟ کبودی بزرگ روی ران پای مقابل از کجا آمده است؟ آیا این کبودیها می توانند به جزلگد زدن منشاء دیگری داشته باشند. وی افزود: نامزد خواهرش بنام حمید که از کارمندان صدا و سیمای همدان بوده از کار اخراج شده است. رحیم بنی یعقوب اعلام کرد: خانم مهرنوش نجفی راغب وکیل اولیه پرونده گفته، نمی تواند کاری کند.او می گفت چه کار کنیم زور اینها زیاد است آن موقع که وکیل ما بود خلاصه کلام ایشان این بود که نمی تواند برای ما کاری بکند.(شهرگان ۱۲/۹/۸۶)



۱۳۵ ـ مهندس مهدی حسین پور که توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، پس از ۴ روز به خانواده اش اعلام کردند، جهت گرفتن جسد به بیمارستان سجاد تهران مراجعه کنند.(فعالان حقوق بشر در ایران ۲۲/۹/۸۶)



احکام اجرا شده اعدام توسط دادگاهها:

۱۳۶ ـ علیرضا ۳۵ ساله به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی قم و با تائید دادستانی کشور در بلوار صدوقی در ملاء عام به دار آویخته شد.(ایران ۱/۹/۸۶)



۱۳۷ ـ شمس الدین دوراخ فرزند عبدالغفور و محمود شاه پشتون فرزند رحمت شاه به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر به حکم قوه قضائیه در زندان زاهدان به دار آویخته شدند.(جمهوری اسلامی ۵/۹/۸۶)



۱۳۸ ـ احمد ۳۷ ساله به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم شعبه ششم دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان و با تائید دیوانعالی کشور در زندان مرکزی اصفهان به دار آویخته شد.(ایران ۶/۹/۸۶)



۱۳۹ ـ یک مرد به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب زاهدان و با تائید مراجع عالی قضایی در زندان زاهدان به دار آویخته شد.(ایرنا ۱۱/۹/۸۶)



۱۴۰ ـ یحیی مددی ۴۱ ساله، عطاالله پول زهی ۳۷ ساله و حسین صفرلو به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب قم و با تائید دادستانی کل کشور در میدان مطهری قم در ملاء عام به دار آویخته شدند.(کیهان ۱۱/۹/۸۶)



۱۴۱ ـ حمید ب به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب اسلامی کرمان و با تائید دادستانی کل کشور در زندان بافت به دار آویخته شد.(ایسنا ۱۴/۹/۸۶)



۱۴۲ ـ عبدالله ن، محمدرضا ب، علیخان ن و امیر پ به جرم قاچاق مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب اسلامی کرمان و با تائید دادستانی کل کشور در زندان بم به دار آویخته شدند.(ایسنا ۱۴/۹/۸۶)



۱۴۳ ـ سعید اقبال وکیل مدافع ماکوان مولوزاده گفت: « حکم اعدام ماکوان مولوزاده ۲۰ ساله، صبح چهارشنبه و بدون طی شدن مراحل قانونی اجرا شد. حتی من به عنوان وکیل او و خانواده ش از اینکه قرار است حکم اجرا شود، اطلاع نداشتیم. نامبرده به اتهام رابطه جنسی در ۱۳ سالگی به حکم شعبه اول دادگاه کیفری کرمانشاه و با تائید دیوانعالی در زندان کرمانشاه به دار آویخته شد.(رادیو فردا ۱۵/۹/۸۶)



۱۴۴ ـ عبدالنبی نجیبی معاون قضایی دادگستری استان فارس گفت: یک مرد به اتهام سرقت و قتل به حکم دادگاه کیفری شیراز و تائید شعبه ۲۰ دیوانعالی کشور در ملاء عام در شیراز به دار آویخته شد.(کیهان ۲۴/۹/۸۶)



۱۴۵ ـ دو برادر بنامهای حسن و محمد تبعه افغانستان به جرم قتل ژیلا ۲۴ ساله و کودک ۳ ساله اش محمود به حکم شعبه دوم دادگاه کیفری اصفهان و با تائید شعبه ۳۷ دیوانعالی کشور و رئیس قوه قضائیه در زندان مرکزی اصفهان به دار آویخته شدند.(اعتماد ملی ۲۶/۹/۸۶)



۱۴۶ ـ خداداد شه بخش به اتهام محاربه و افساد فی الارض به حکم دادگاه انقلاب زاهدان و با تائید دیوانعالی کشور در زندان زاهدان به دار آویخته شد. همچنین محمدرضا صالح به اتهام خرید و فروش مواد مخدر به حکم دادگاه انقلاب زاهدان و با تائید دیوانعالی کشور در زندان زاهدان به دار آویخته شد.(کیهان ۲۷/۹/۸۶)



۱۴۷ ـ یک مرد به اتهام « اراذل و اوباش »، تیراندازی، چاقو کشی و لواط به حکم قوه قضائیه در میدان ورودی شهرستان کوهدشت در ملاء عام به دار آویخته شد.(جمهوری اسلامی ۲۸/۹/۸۶)



۱۴۸ ـ قاسم ۲۸ ساله به جرم تجاوز به ۱۵ نوجوان به حکم شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی و با تائید دیوانعالی کشور در زندان اوین به دار آویخته شد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)



۱۴۹ـ زهرا ۴۲ ساله به جرم قتل همسرش حسین ۴۸ ساله به حکم شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی و با تائید شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور در زندان اوین به دار آویخته شد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)



۱۵۰ ـ علیرضا ۲۹ ساله به جرم قتل عصمت و فرزند ۳ ساله اش علیرضا به حکم شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی و با تائید دیوانعالی کشور در زندان اوین به دار آویخته شد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)



۱۵۱ ـ عرفان ۲۸ ساله به جرم قتل علی اکبر به حکم شعبه ۱۰۸۶ دادگاه کیفری استان تهران و با تائید شعبه ۳۹ دیوانعالی کشور در زندان اوین به دار آویخته شد.(ایسنا ۲۸/۹/۸۶)



اخبار مربوط به سرکوب عمومی:

۱۵۲ ـ سرهنگ محمد مراد ایزدی فرمانده نیروی انتظامی کرمانشاه اعلام کرد : در جریان اجرای « طرح ارتقای امنیت اجتماعی » ۷۰۳ نفر به اتهام « اراذل و اوباش » توسط نیروی انتظامی بازداشت شدند.(ایسنا ۲۰/۹/۸۶)



اخبار اجتماعی :

۱۵۳ ـ علی باقر زاده معاون آموزش و پرورش عمومی وزارت آموزش و پرورش گفت: متاسفانه امسال ۱۱۵۰۰۰ دانش آموز بعد از ثبت نام در مدارس ابتدایی کشور مدرسه را ترک کرده اند.(ایسنا ۲۷/۹/۸۶)



۱۵۴ ـ سید عبدالله عمادی مدیر کل دفتر فقر زدایی وزارت رفاه اعلام کرد: بر اساس آخرین آمار کشور در سال ۸۵، بیش از ۱۱ در صد جمعیت ایران در زیر خط فقر مطلق هستند که از این میان حدود ۷۰۰ هزار نفر در فقر شدید بسر می برند.(مهر ۲۹/۹/۸۶)



۱۵۵ ـ میرزایی رئیس “موسسه آموزش از راه دور” اعلام کرد: طبق آخرین آمار مستند به دست آمده، ۲۴۰۰۰۰۰ لازم التعلیم در سال جاری از تحصیل بازمانده و در یکی از مقاطع تحصیلی از ابتدایی تا پایان متوسطه ترک تحصیل کرده اند.(ایسنا ۳۰/۹/۸۶)





“فعالین ایرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و امریکای شمالی”



[1] ihrnena@gmail.com ۳۰/۰۹/۱۳۸۶ برابر با ۲۱/۱۲۱/۲۰۰۷



انجمن فعالان حقوق بشر در ایران ـ کانادا: [2] FaalanHRC@yahoo.ca

[3] siterahaei@yahoo.com:انجمن مدافعین حقوق بشرو دمکراسی در ایران - فرانسه

اتحادیه برای دمکراسی در ایران ـ ایتالیا: [4] updi@libero.it

اتحاد برای دفاع ازحقوق بشر در ایران - واشنگتن - آمریکا: [5] adhri۱@yahoo.com

[6] info@bashariyat.de :کانون دفاع از حقوق بشر در ایران - آلمان

[7] shafaei@azadegy.de شبکه فعالان حقوق بشر ایرانی در آلمان:

[8] HRIRNL@gmail.com: کانون دفاع ازدمکراسی در ایران- هلند

info@komitedefa.org : کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - سوئد

[9] defendhriran_ca@yahoo.com:کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - کالیفرنیا - آمریکا

komitenoran@yahoo.noکمیته نوران(کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - نروژ):

[10] yebarak@yahoo.ca : سازمان ایرانیان غرب کانادا - ونکور - کانادا

[11] kupg_iran@yahoo.de: کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران- برلین

mnrecht@hotmail.comفعالین ایرانی حقوق بشر- سوئیس:

فعالان دفاع از حقوق بشر: Irantestimony[12] info@irantestimony.com


20 November 2007

مینا اسدی: همه زندگی آنست که خاموش نمیریم

آیا بازهم مردم ایران باید تاوان جنایت جنایتکاران را به پردازند؟ و باز هم به پذیرند که برای حفظ میهن و تمامیت ارضی آن، گوشت دم توپ حکومت ها باشند؟ آیا سهم آن مردم از زندگی فقط ایستادن در مقابل حمله ی احتمالی بیگانگان است و باز هم مثل همیشه زحمتکشان، پاپرهنگان و گرسنگان باید سینه سپر کنند و دختران و پسرانشان را فدای آب و خاکی کنند که هر گز برای آنان مأمن امنی نبوده است و هرگز بهره ای از مواهب آن نبرده اند ؟

آیا دشمنان فقط کسانی هستند که از خارج از مرزهای میهن به آن حمله می کنند؟ این بیگانگان که بر جان و مال مردم ایران حکم می رانند کجایی هستند؟ از کجا آمده اند؟ اینان که دسته دسته جوانان ما را به مسلخ می برند شناسنامه ی ایرانی ندارند؟

کدام مملکت؟ کدام آب و خاک؟ کدام ذخائر و معادن؟ اینها که تا دراز مدت همه چیز را فروخته اند و به حساب های بانکی شان سرازیر کرده اند .

همه زندگی آنست که خاموش نمیریم


مینا اسدی
mina.assadi@yahoo.com


در حال جفت و جور نوشته ای بودم در باره ی گفتگوی آقای زرافشان با رادیو زمانه، و داشتم جملات نوشته ام را پس و پیش می کردم که شنیدم آقای زرافشان در یک جلسه ی پالتاکی حضور خواهند یافت و فکر کردم خوب است که من پیش از چاپ مطلبم به بیانات ایشان گوش به سپارم، شاید در آن نکات تازه ای باشد که توجیه شوم!

رفتم و نشستم و شنیدم و دیدم که از بیست و هشت سال پیش تا اکنون یک قدم که به پیش نرفته ایم - سهل است - که صد قدم پسکی رفته ایم و چه یأسی مرا فرا گرفت، از شکیبایی جسم و جانم گسترده تر.

دیدم که هنوز هم بحث " چاقو .... چماق .... چماقدار دم دانشگاه، شما نادان و من دانا، ..... و امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند " ادامه دارد و ریش سفید ایشان و گیسوان همرنگ برف من، هم نتوانست و نمی تواند این" من " های خود نشکسته را، از شکستن آینه های رو در رو باز دارد.

نه تنها سنگی روی سنگ بند نشد، بل که جرینگ جرینگ صدای شکستن آینه ها را شنیدم و افسوس خوردم .

هر آدمی، با هر سن وسالی و با هر سابقه ی سیاسی، پُرسشی داشت که موافق طبع ایشان نبود "آشفته حال "، "پرت و پلاگو " و کم ارزش خوانده شد، با لحنی پُر از خشم و تحقیر... و با تُن صدایی که مرا به روزهای گذشته بُرد .

آقای زرافشان ضمن ابراز تأسف بر حال و احوال خارج از کشوری ها، فرمودند:
"متأسفم که عده ای به شیوه ی چماقداران دم دانشگاه انگ می زنند. کسی که استدلال ندارد بهتر است عاقلانه سکوت کند."

و از چند نفری که به جبهه ی ضد جنگ ایشان پیوستند به خاطر سخنان پُخته اشان تجلیل کردند.

آقای زرافشان با ارائه ی یک نمونه از زندگی خارج از کشوری ها، آنان را شعار دهندگان متوهمی نامیدند که در دنیای واقعی زندگی نمی کنند و در دنیای خیالی خود گمان دارند که یک سپاه بزرگ آماده، گوش به فرمان آنان ایستاده است.
تصویر ارائه شده ی ایشان از شرح احوال ما این حکایت عبرت آمیز است:
"هشت سال پیش پدر و مادری، پسر جوانشان را که نمی توانست تی شرت مورد علاقه اش را به پوشد به آلمان فرستادند. بعد از هشت سال که من در سفر اخیرم
به دیدن این پسر رفتم زندگی اش در شبانه روز از این قرار است:
نه تحصیل کرده و نه کار می کند، از پولی که از دولت آلمان می گیرد زندگی بخور و نمیری دارد. هر روز ساعت یک بعدازظهر از خواب بر می خیزد، صبحانه مختصری می خورد، به کلوب های اینترنتی سر می زند، عصرها هم به سراغ دوستان قدیمی پدر و مادرش می رود و بحث سیاسی می کند. خیلی هم ادعا دارد و گُنده تر از دهانش حرف می زند". " نقل به معنی"

آقای زرافشان با ساده نگری یک مسافر عادی که به قصد دیدار و سیر و سیاحت به اروپا آمده است جامعه ی تبعیدی و بیست و هشت سال سرگذشت غم انگیز و درد بار ایرانیان را در کمال بی انصافی این چنین توصیف می کنند. و از یاد می برند که اگر امروز، ایشان و دوستانشان به سراسر جهان می آیند و می روند دسترنج همین بیکاره هاست و همین ها هستند که امثال ایشان را بر سر و چشم خویش جای می دهند و حلوا حلوا می کنند.

و من نمی دانم ایشان با چنین نگاه سیاهی که به وضعیت ما دارند چرا در همان کشور، یارانشان و متحدانشان را نمی یابند و باز گوشه ی چشمی دارند به این اباطیل گویان سطحی نگر که در خور و خواب و خشم و شهوت روزگار می گذرانند و گاهی هم یک کمی انگشت شست شان را به نشانه ی مبارزه تکان می دهند!

اظهار نظر آقای زرافشان در باره ی زندگی تبعیدیان، اعتراضاتی را سبب شد که ایشان به هنگام ترک اتاق گفتند "البته من کسان دیگری را می شناسم که کار می کنند!" اگر چه پیش از آن در پاسخ سئوال شرکت کننده ای در جلسه گفتند :
"شما را پیش از هر چیز دچار آشفتگی فکری و بی نظمی منطقی می بینم" و دوباره به توهماتمان اشاره کردند:
"عده ای تصور می کنند که سپاه بزرگی در یک جای جهان در اختیار آنهاست و به دستور آنان عمل می کند" و نیز گفتند:"من در این صحبت ها چیز دندان گیری ندیدم"
و من نمیدانم که آقای زرافشان در میان این اجتماع لاغر و بی گوشت، بدنبال چه چیز دندان گیری آمده بودند، با آنکه خود به خوبی می دانند که فربه گان و نُخبگان با زیر دستان در یک گلیم نمی خُسبند.
آقای زرافشان می گویند:

" عُمر حکومت این رژیم سی سال است و ایران ما هزاران سال است که میهن ماست. ما باید از تمامیت ارضی آن و هویت مان پاسداری کنیم"

آقای زرافشان از این نکته ی کوچک بی اعتنا می گذرند که:

اگر به هنگام حکومت جنایت پیشگان مردم ستیز، روشنفکران و چراغداران با کفایتی بودند که مبارزات مردم را راهبری می کردند و در لحظه های حساس تاریخی میهن، در کنارشان می ایستادند، با زبان مردم حرف می زدند و مبارزات اجتماعی آنها را به سمت و سوی یک انقلاب واقعی رهنمون می شدند امروز این تاریخ سیاه سه هزار ساله به جای آنکه تاریخ بندگی و بردگی ..... جنگ و اسارت، زن کُشی ، خُشونت و قتل، و تجاوز به هستی و آزادی انسان باشد تاریخ سرفراز و بالنده ای بود و هرگز چنین رژیمی با این افکار منحط، پوسیده، سیاه و قُرون وسطایی حتا جرئت آنرا نداشت که در صد هزار کیلومتری ما راه برود چه رسد به اینکه بیست و هشت سال در قدرت باشد و تیغ خیره از نیام برکشد و دمار از روزگار مردمان برآورد.

اگر چراغداران، به چنین رژیمی چراغ سبز نشان نمی دادند و در بزنگاه های تاریخی، مردم را از عواقب رفتن این بربرها نمی ترساندند، امروز مردم ایران در این تنگنای تاریخی قرار نمی گرفتند .

آیا مردم ایران شایسته ی یک زندگی خوب و انسانی نیستند؟ تا کی باید بیکس و بیچاره در جستجوی چاره ی ناچار، در انتظار معجزه ای به آ سمان چشم بدوزند؟
آقای زرافشان می گویند:

" ما نه با آقای بوش هستیم و نه با اُردوگاه، و اکثریت جهان هم نه با این هستند و نه با آن "
اگر چنین است چرا ایشان و همفکرانشان به جای پند و اندرز و راهنمایی ایرانیان برای بازگشت، جبهه ای را سازمان نمی دهند که آن اکثریت مورد نظرشان گرد هم آیند و مبارزه ای بزرگ و پیگیر را سامان دهند تا بساط ظلم ظالمان را بر چینند و بر این همه جنون و جنایت نقطه پایانی گذارند .

چگونه است ایشان که حقوقدان برجسته ای هستند و حقوق بین الملل خوانده اند و به آن باور دارند و از زیر و بم این قوانین و ربط آن با حقوق بشر آگاهند به جای تشکیل یک جبهه ی ضربتی ضد جنگ، - همزمان که جنگ را دشمن بشریت می دانند- ، علیه مجرمان جنگ افروزی که میهنمان را به گروگان گرفته اند به "مراجع بین المللی" اعلام جُرم نمی کنند؟

آقای زرافشان که در کنار این تیغ به دستان بی ترحم زندگی می کنند و هر روز شرایط عینی آن جامعه را می بینند و خود زخم خورده ی اینان اند چرا این همه سال ایرانیان را به جبهه ای مُتحد علیه این جنایتکاران کم نظیر تاریخ فرا نه خواندند؟

آقای زرافشان می گویند:
"باید تفاوت ماهیتی بین دو رژیم قائل شد" و با این نتیجه گیری، همه را به مبارزه علیه جنگ فرا می خوانند و ایرانیان را از خطر تکه تکه شدن کشور می ترسانند. ترس از تجزیه ی ایران چنان ایشان را دچار وحشت کرده است که همه ی هم میهنان را به بازگشت تشویق و ترغیب می کنند. می گویند: "کسی که می خواهد کاری بکند باید در ایران باشد" لابد یادشان رفته است که ایرانیان به علت بدی آب و هوا از ایران نه گریخته اند!
یعنی ایشان نمی دانند که این دو رژیم تفاوت چندانی با هم ندارند؟ و نمی دانند که این هر دو به نابودی انسان و ویرانی زمین و چپاول و غارت مردم جهان کمر بسته اند و تا آن جایی که تیغ شان ببرد می کشند و تا جایی که زور شان برسد می تازند؟

یعنی ایشان نمی دانند که این جنگ و جدل بر سر منافع دو حکومت است؟ و برای هیچ کدام از طرفین دعوا، خان و مان و جان مردم به پشیزی نمی ارزد؟

دو قدرت یکی بزرگتر و یکی کوچکتر بر سر خوان نعمتی گسترده نشسته اند می خورند و می برند و بر سر تقسیم غنیمت ها چانه می زنند و شاخ و شانه می کشند.

آیا بازهم مردم ایران باید تاوان جنایت جنایتکاران را به پردازند؟ و باز هم به پذیرند که برای حفظ میهن و تمامیت ارضی آن، گوشت دم توپ حکومت ها باشند؟ آیا سهم آن مردم از زندگی فقط ایستادن در مقابل حمله ی احتمالی بیگانگان است و باز هم مثل همیشه زحمتکشان، پاپرهنگان و گرسنگان باید سینه سپر کنند و دختران و پسرانشان را فدای آب و خاکی کنند که هر گز برای آنان مأمن امنی نبوده است و هرگز بهره ای از مواهب آن نبرده اند ؟

آیا دشمنان فقط کسانی هستند که از خارج از مرزهای میهن به آن حمله می کنند؟ این بیگانگان که بر جان و مال مردم ایران حکم می رانند کجایی هستند؟ از کجا آمده اند؟ اینان که دسته دسته جوانان ما را به مسلخ می برند شناسنامه ی ایرانی ندارند؟
کدام مملکت؟ کدام آب و خاک؟ کدام ذخائر و معادن؟ اینها که تا دراز مدت همه چیز را فروخته اند و به حساب های بانکی شان سرازیر کرده اند .

آقای زرافشان میگویند:
" واقعیتی که شما می خواهید تغییر بدهید و در آن تحول ایجاد بکنید جای دیگری است. یا باید دل بکنید از این قضیه و یا اگر واقعأ به فکر تغییر و تحول هستید باید در بطن آن واقعیت باشید و اگر نبودید قادر به عمل کردن نیستید ...... بنابراین من معتقدم کسی که واقعأ می خواهد کاری بکند باید و مطلقأ ضروری است که توی خود ایران باشد."
این حرف های ساده دلانه، نباید حرف های یک حقوقدان با تجربه باشد. ایشان جوان دانشجویی نیستند که تازه پا به عرصه ی مبارزات اجتماعی گذاشته باشند و شور جوانی، راه، بر منطق و استدلال شان ببندد. جبهه ی ضد جنگی که آقای زرافشان ایرانیان را به آن فرا می خوانند و در آن از همه می خواهند که دوشادوش هم در برابر امپریالیسم امریکا به جنگند، جبهه ای است که در آن، آن سر جنگ نادیده گرفته می شود.

ایشان از مردم می خواهند که در این وضعیت حساس فعلأ از مرز و بوم و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی دفاع کنند. یعنی که بازهم بر جنایات بیست و هشت ساله ی یک حکومت فاشیستی – مذهبی دیده فرو بندند.

با تعاریفی که آقای زرافشان از جبهه ای که به قول خودشان « تازه نطفه اش بسته شده و در حالت جنینی ست» به دست می دهند یقین دارم که نطفه ای ست خارج از رحم مادر، که دیر یا زود دچار خون ریزی خواهد شد. این جنین نه تنها موجود زنده ای نمی شود بل که لوله ی رحم را خواهد ترکاند و جان مادر را به خطر خواهد انداخت.



17 November 2007

حرفهایی در آغازانتشار سایت سینمای آزاد

اگر یک روز مزد قلم نویسندگان روزاون لاین قطع شود همه این شیفته گان ایران وآینده اش ازاطراف روز اون لاین پراکنده خواهند شد. هر نویسنده ای در این سایت، گزارش یا مطلبش را با خط کلی روز تطبیق می دهد تا مزدش را کارفرما به خفت وخواری به سویش پرتاب کندواگر واقعیت غیر این است، نویسندگان و گزارشگران روزی اون لاین جواب این ادعای مرا بدهند وگفته های مرا بی اعتبار کنند . حالا همین روش در دیگر وسایل ارتباط حمعی که از کمک های موسسات به ظاهر مستقل بهره می گیرند، به خصوص رادیو زمانه همزاد روزی اون لاین اعمال می شودکه اگر حوصله کنید و نگاهی به آرشیو ما بیندازید، اسناد همه این مسایل را در لابلای مطالب آرشیو شده خواهید یافت.

در این شرایط که سایت های مستقل که پول های زیر میز و روی میز انگیره ایجادشان نبوده است به حداقل رسیده اند. این نیاز را حس کردیم که یک سایت را خودمان ایجاد کنیم.


حرفهایی در آغاز سرنگونی
یکی از مخوفترین سیستم های مافیایی و ضد انسانی
یعنی جمهوری اسلامی


بصیر نصیبی


 سرنگونی یکی از مخوفترین سیستم های مافیایی و ضد انسانی

جو خارج از ایران آلوده به حضور نا مبارک جمهوری سلامی شده است. این را همه ما به خوبی حس می کنیم، باورمندان خمینی جلاد، تفکر های پوسیده وعقب مانده قرن های پیش با ماسک ملی/ مذهبی ، معتقد به جامعه مدنی واصلاح گام به گام برگه ماموریتشان در خارج ، برای مدتی و تا حضور دو باره دارو دسته خاتمی تمدید شده است. دولت های سرمایه داری غرب برخلاف ادعا هایشان، اندیشه ی نهایی شان حفظ رژیم است. پول هایی که زیر نام موسسه های مستقل به جیب چرخانندگان سایت های وابسته به حکومت سرازیر می شود چه هدفی را نشانه می گیرد؟ اداره یک سایت مثلا برای نمونه سایت روز (نه فکر کنید فقط همین سایت از پول حلالِ ! این موسسات تغذیه می کند، چون این تار نما با برگ رو بازی می کند و با صراحت هدف و قصدش را بیان می کند. گردانندگانش هم آبرویی ندارند که بر باد برود (برای نمونه انتخابش کرده ام ( چه هزینه سنگینی باید داشته باشد که دوامش وابسته به دولت هلند و کارچاق کن حزب سبزهای هلند خانم فرح کریمی باشد؟ اینها که آگهی تجارتی هم دارند که برای تامین پرداخت های محدودِ یک سایت کفایت می کند.

مدیران سایت هایی که نمی خواهند آلوده به خواست دولتها باشندیا خودشان هزینه های جاری را تامین می کنند ویا چند همراه علاقه مند قادرند به راحتی مشکلات مادی یک سایت مستقل را بر طرف کنند.

سایت روز اگر برادعای کاذبش (تلاش برای ایحاد دموکراسی! در ایران ) پایبند است. پس چرا حاضر نیست از جیب خود مایه بگذارد به خصوص که شیرین عبادی نوبلی هم عضو هیات موسس و همکار اوست، که حتا اگر تشخیص دبیر تشخیص مصلحت نظامشان هم نادرست باشد وهمه پول هایی که بابت کمک به زلزله زدگان بم به حسابش واریز کرده اند را برای آبادانی بم! هزینه کرده باشد. آیا یک و نیم میلیون یورو دست خوش اروپا و دستمزد های کلانی که بابت سخنرانی های بی سر و ته و شعار های مردم فریب و رژیم پسند، بزرگ بانو به جیب می ریزد، آنقدر قدرت مادی برایش به ارمغان نیاورده تا به کمک سایت حامیش بشتابد و از نیاز به اجنبی! نجاتش دهد؟ نه جانم، این ها هم دکانی گشوده اند. دکانی دو نبش که هم می شود با توسل بدان، پول حلالِ! دولت های اروپایی را به جیب ریخت و هم از کیسه مردم در مانده و با حاتم بخشی سفارتخانه هاو وابسته های به اصطلاح فرهنگی یک رژیم تروریست در جهت حفظ رژیم کیسه انباشت.

من با قاطعیت میگویم اگر یک روز مزد قلم نویسندگان روزاون لاین قطع شود همه این شیفته گان ایران وآینده اش ازاطراف روز اون لاین پراکنده خواهند شد. هر نویسنده ای در این سایت، گزارش یا مطلبش را با خط کلی روز تطبیق می دهد تا مزدش را کارفرما به خفت وخواری به سویش پرتاب کندواگر واقعیت غیر این است، نویسندگان و گزارشگران روزی اون لاین جواب این ادعای مرا بدهند وگفته های مرا بی اعتبار کنند . حالا همین روش در دیگر وسایل ارتباط حمعی که از کمک های موسسات به ظاهر مستقل بهره می گیرند، به خصوص رادیو زمانه همزاد روزی اون لاین اعمال می شودکه اگر حوصله کنید و نگاهی به آرشیو ما بیندازید، اسناد همه این مسایل را در لابلای مطالب آرشیو شده خواهید یافت. در این شرایط که سایت های مستقل که پول های زیر میز و روی میز انگیره ایجادشان نبوده است به حداقل رسیده اند. این نیاز را حس کردیم که یک سایت را خودمان ایجاد کنیم. این سایت ویژه نوشته های من نیست واگر در آغاز چنین تصویری را مجسم می کند به دین جهت است که مطالب سایت از وبلاگ سینمای آزاد منتقل شده است.

اگر دوستان و یاران همت کنند و وارد گود شوند هم به من کمک می کنند تا وقتم را صرف پر بارتر شدن سایت بنمایم، هم مطالب متنوع تر عرضه خواهد شد. البته ما یک سایت سینمایی خواهیم بود که برخی از مطالب غیر سینمایی را هم گاه منعکس می کنیم به خصوص اگر مطلبی با بایکوت اینترنتی مواجه شود ما اقدام به نشر آن خواهیم کرد.

ما دوران آزمایشی را می گذرانیم و به تدریح مطالب تارنمای سینمای آزاد کامل تر عرضه خواهد شد. با فیلمسازان در حال تماس هستیم تا اجازه پخش فیلمهایشان را در این سایت بدست آوریم .همبن طور هنوز آرشیو ما کامل نیست، مطالب بسیاری از من این طرف و آن طرف پرا کنده است که باید به تدریج به آرشیو منتقل شود و اگر صبر می کردیم تا تارنمای کامل را به شما عرضه کنیم، شاید یکی دو ماهی باید در ایجاد ارتباط تاخیر می افتاد. این بود که تصمیم گرفتیم که کار را آغار کنیم و به تدریج کاملش کنیم و اگر نقصی در کارمان هست با یاد آوری یاران بر طرفش کنیم . قصد داریم میز گرد های سینمایی تشکیل دهیم و مباحثی رامطرح کنیم و پیش ببریم. شاید باور نکنید اما واقعیت دارد که ما هنوز تعریفی دقیق برای واژه های تبعید و مهاجر نیافته ایم. جمهوری اسلامی به همه ما بدون استثنا می گوید مهاجر، یعنی حضور مهاجر را پذیرفته و خود مبلغش شده است. ما خود نیز که در تبعید هستیم انگار این واژه ی رژیم پسند را پذیرفته ایم، یعنی ما که به دلایل سیاسی محبور به ترک کشورمان شده ایم با فلان تاجر که به میل خود و برای کسب در آمد بیشتر و سرمایه گذاری مطمئن تر ار ایران خارج شده اما ارتباطش را با داخل حفظ کرده است ( نظیر علی شاکری که به نفع رژیم فعالیت سیاسی هم می کند و یا لابی فعال رژیم هاله اسفندیاری که او هم مهاجر است) در یک کفه ترازو قرار می گیریم. در مورد مسایل هنری وسینمایی هم هنوز یک تقسیم بندی مشخص برای برنامه ریزی هایمان نداریم. بعد از به ثمر رسیدن حقه بازی نوظهور جمهوری اسلامی با عنوان اصلاحات و دولت اصلاح طلب! جمعی از حانواده سینمای در تبعید به جمهوری اسلامی رفتند نه برای دیدار خانوادگی بلکه عملا در خدمت بخش خوب! رژیم در آمدند. اما اکثر قریب به اتفاقشان برای زندگی ایران امروز را انتخاب نمی کنند. می رفتند فیلمی از دوم خرداد و تحولات چشمگیرش! می ساختند و می آوردند اینجا و قالب می کردند به تلویزیون های اروپایی که شیفته خاتمی بوده وهستند چرا که وی را وسیله نجاتی برای خودشان می دانستند که به بهانه دفاع از اصلاحاتِ! او، راه معامله با ج. اسلامی گشوده می ماند. یعنی توجیهی برای ساخت و پاختشان با جنایت کار ترین رژیم روی زمین یافته بودند.

هیچ مطلبی، هیچ فیلم و یا ویدیو کلیبی در سایت ما بی دلیل و برای پر کردن فضا منتشر نخواهد شد. همچنین است قرار دادن بخشی از فیلم فحشا زیر حجاب از ناهید پرشون، در وب سایت سینمای آزاد. بی دلیل نیست، فیلمسازی که تبعیدی بود و به جمهوری اسلامی رفت و فیلم دوم خردادی ساخت اما آنجا نماند و برگشت اینجا یعنی تبدیل به مهاجر شد و بعد در سفر های بعدی از زندگی فحشا ، بیکاران ، معتادان و... فیلمبرداری کرد و «راش» ها را به سوئد منتقل کرد و در سوئد مواد فیلمبرداری شده را مونتاز کرد و فیلم پر سر و صدای "فحشا زیرحجاب" را ساخته و نمایش داده شد و به همین دلیل هم ممنوع الورودش کردند و فیلمش را هم غیر قابل نمایش دانستند. به عبارت دیگر او بار دیگر یک فیلمساز تبعیدی شد .حالا می شنویم که در دوران پر شکوه احمدی نژاد ، عفو دوباره! شاملش شده و راه رفت آمد ش راهموار کرده اند، در آغاز کار سایت سینمای آزاد بخشهایی از این فیلم را ببینید. تا بار دیگر که سایت را به روز می کنیم در باره این فیلم . معنا و مفهوم واژه تبعید و مهاجر ، ما تبعیدی هستیم یامهاجر ؟ و برنامه هایمان زیر عنوان تبعید باید برگذار شود و یا مهاجر و تبعید و چرا رژیم هم همه ما را مهاجر می نامد؟ بیشتر با شما صحبت کنیم. همین طور بسیاری طرح ها و برنامه ها برای پر بارتر کردن سایت سینمای آزاد داریم که به تدریج با شما در میان میگذاریم. دستان پر مهر شما یاران را به گرمی می فشاریم همیاریتان را در راه سرنگونی یکی از مخوفترین سیستم های مافیایی و ضد انسان یعنی جمهوری اسلامی سپاس میگوئیم.