30 March 2007

حقوق زن و دشمنانش

"ما وسیله نداریم. مطبوعات دست ما نیست. علما را بد معرفی کرده اند. شماببینید بیست و چند سال از این کشف حجاب مفتضح گذشته است. حساب کنید چه کرده اید؟ زنها را وارد کرده اید در ادارات. ببینید در هر اداره ای که وارد شدند آن اداره فلج شد. فعلاً محدود است. علما می گویند توسعه ندهید. به استانها نفرستید. زن اگر وارد دستگاهی شد اوضاع را به هم می زند، می خواهید استقلالتان را زنها تأمین کنند؟ کسانی که شما از آنها تقلید می کنید دارند به آسمان می پرند. شما به زنها ور می روید؟"

آیت الله روح الله موسوی خمینی – 11/9/1341



حقوق زن و دشمنانش

رامین احمدی




از سال 1341 صدای مذهبی مخالف با رژیم شاه تفاوتی بنیادی و محسوس کرده بود. رهبری جنبش اسلامی ایران از دست آیت الله کاشانی و جناح او به کلی خارج شده بود و مردی که حالا پرچمدار مخالفت با نظام حاکم بود بر یکی از حساس ترین معضلات فرهنگی جامعه ایران انگشت گذاشته بود و ازآن بهره برداری تبلیغاتی و سیاسی می کرد. خمینی به فراست دو گانگی عمیق فرهنگی جامعه ایران را در رویارویی با حقوق زن دریافته و آنرا پایه و اساس مخالفت خود با نظام شاهی قرار داده بود. او درست می گفت. در سال 1341 بیش از بیست سال از کشف حجاب گذشته و موقعیت اجتماعی و فرهنگی ایران تغییر اساسی کرده بود. زنان در سطوح مختلف جامعه وارد بازار کار شده بودند و مسئله تغییر قوانین به منظور تأمین برابری زن و مرد در برابر قانون، برخورداری زنان از حق رأی، حق طلاق و مساوات در همه سطوح قانونی، مسئله روز شده بود. در این باره اما جامعه ما یکپارچه نبود. از آغاز، کشف حجاب بر جامعه تحمیل شده بود و با وجود تغییر قوانین فرهنگ زن ستیز جامعه ایرانی تغییر اساسی نکرده بود. این امر چندان عجیب نبود و ارتباطی با دیکتاتور بودن نظام شاهی نداشت. مشابه این موقعیت اجتماعی را درنظامهای غربی نیز می توان سراغ کرد. در آمریکا بعد از این که زنان صاحب حق رأی شدند و یا سیاهان از نظر قانونی به عنوان شهروند و دارای حق رأی شناخته شدند، جامعه همچنان به تبعیض و روابط نابرابر ادامه داد. تغییر فرهنگ جامعه بر خلاف تغییر قوانین یک شبه امکان پذیر نبود. اما در ایران عقب بودن فرهنگی جامعه ایران از قوانین اصلاحی و ریشه دار بودن زن ستیزی در فرهنگ پدر سالار جامعه، اسباب سیاستی موثر را برای ابراز مخالفت در دست رهبری مذهبی قرار می داد. خمینی از اولین سخنرانی ها و اعلامیه های خود در سال 1341 مخالفت با حقوق زن را یکی از سرلوحه های خود قرار داد. در این دوره به ندرت به سخنرانی و یا نوشته ای بر می خوریم که این عنصر را بر جسته نساخته باشد. نگاهی نزدیک به گفتمان ضد زن خمینی عناصر فرهنگی آنرا به آسانی نشان می دهد.

از نگاه خمینی تلاش برای تساوی حقوق زن و مرد مخالفت با اسلام است. مردم نسبت به اسلام تعصب دارند و با تساوی حقوق مخالفند و بنابراین دولت هربار که با مخالفت مردم روبرو می شود ناچار عقب نشینی می کند. می گوید:

"در روزنامه ها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخابات داده اند لکن شیطنت بود. برای انعکاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود که نظرشان به القا اسلام و القا قرآن درست نیافتد ... دیدید آقا قضیه، قضیه بانوان نیست. این یک امر کوچکی است. قضیه معارضه با اسلام است ... باز همان مسائل خبیثشان را از سر گرفتند. همان مطالبی را که ابطال کرده بودند دوباره از سر گرفتند. درباره «تساوی حقوق من جمیع الجهات»، تساوی حقوق من جمیع الجهات پایمال کردن چند حکم ضروری اسلام است. نفی کردن چند تا حکم صریح قرآن است. بعدش باز دیدند که مصادف شد با یک ناراحتی ها ... حاشا کردند ... در روزنامه ها به صراحت لهجه نوشتند که بردن بانوان به سربازی، تصویبش در دست تنظیم است، لکن بعد از این که دیدند خیلی فضاحت بار آمد، مردم ناراحت شدند ... گفتند اکاذیب است." (خمینی- 10/1/1341)

نظام حاکم در مقابل مقاومت فرهنگی جامعه و ایستادگی بخشی از روحانیت مجبور به عقب نشینی های موقت می شود. خمینی از این عقب نشینی ها بعنوان پیروزی علما یاد می کند تا به جنبش خود روحیه بدهد:

"بد شد امسال برای اینکه این مطالب واقع شد و خوب شد برای اینکه شما آقایان زنده کردید اسلام را، ایستادید،در مقابل ظلم ایستادید. اگر نایستاده بودید خدا می داند که حالا رفته بودند تا آن آخر. ایستادگی شما اسباب این شد که حاشا کردند مطالبشان را، گفتند: خیر، طلاق به دست مرد است. کی ماگفتیم؟ ... از این طرف می گویند، از آن طرف می گویند کی ما گفتیم طلاق به دست زن باشد؟ نخیر، طلاق به دست مرد است. از آن طرف می گویند نخیر کی ما راجع به ارث گفتیم؟ نخیر ارث هم همانطوری که خدا گفته است. از آن طرف هم می گویند کی ما گفتیم زنان بروند به نظام وظیفه؟ تو روزنامه هایتان است آقا." (10/1/1341)

خمینی مخالفت با تساوی حقوق زن و مرد را وظیفه شرعی خود می داند. عدم تساوی حقوق را نیز به طور مبهم و کلی بیان نمی کند. بطور مشخص با حق طلاق، ارث برابر، شرکت زنان در ادارات و نظام وظیفه دشمنی خاص دارد. به عبارت دیگر تساوی حقوق را در عرصه خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی نمی پذیرد. زیرکی و مهارت سیاسی او در مساوی نشان دادن عدم تساوی حقوق و اسلام است و تکیه بر احساسات سنتی و «تعصب ناموسی» فرهنگ پدر سالار. سرلوحه پیام او به ملت ایران در سال 1341، اولین جمله های اعلامیه،چنین نوشته می شود:

"انا لله و انا الیه راجعون. دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویب نامه های خلاف شرع و قانون اساسی می خواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند. دستگاه جابره در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنی احکام ضروری اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد. یعنی دخترهای 18 ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه ها بکشد. یعنی با زور سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمان را به مراکز فحشا ببرد." (1341)

تا پایان سال 1341 (اسفند ماه) دیگر مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم با او هم سخن شدند و اعلامیه ای مشترک خطاب به دولت در مخالفت با حقوق زن نوشتند. از جمله آیت الله شریعتمداری و مرتضی حائری نیز آنرا امضاء کردند. این اعلامیه استدلال می کند که از نظر تاریخی زنان حق شرکت در انتخابات را نداشته اند و شرکت آنها مخالف قانون اساسی و نیز مخالف شرع و اسلام است. با صراحت می گویند: "تصویبنامه اخیر دولت راجع به شرکت نسوان در انتخابات از نظر شرع بی اعتبار و از نظر قانون اساسی لغو است." و نیز تذکر می دهند که "دخالت زنان در انتخابات یا اعطای حق زنها یا وارد نمودن نیمی از جمعیت ایران در جامعه ... جز بدبختی و فساد و فحشا چیز دیگری همراه ندارد."

خمینی فرهنگ زن ستیزی ایران را دستمایه جنبش سیاسی خود در مخالفت با نظام حاکم قرار داد و در این راه در جلب حمایت طبقات سنتی جامعه موفق بود. از شهرستانها موج نامه و تلگراف های حمایتی خرده مالکان و بازاریان آغاز شد. در جواب به تلگراف اصناف همدان نوشت:

"کراراً در نطقهای مبتذلشان تصریح به تساوی حقوق زن و مرد در تمام جهات سیاسی و اجتماعی کرده اند که لازمه اش تغییر احکامی از قرآن مجید است و چون با عکس العملی از طرف مسلمین مواجه شدند، مزورانه انکار نمودند و عذر بدتر از گناه خواسته اند ... دخترها را به سپاه دانش دعوت یا تشویق می کنند و خودشان تصریح می کنند که باید قبلاً به سربازی بروند و چون مواجه با نفرت عمومی می شوند به انکار بر می خیزند ... دستگاه جبار گمان کرده با زمزمه تساوی حقوق می تواند راهی برای پیشرفت مقاصد شوم خود که آن ضربه نهایی به اسلام است باز کند ... " (12/2/1342)

خمینی اما برای کارزاری (کمپین) که علیه تساوی حقوق زنان با مردان براه انداخته بود به مشارکت فعال همه وعاظ و گویندگان دینی احتیاج داشت. همه جا مراکز مذهبی می بایست تبدیل به تریبونی برای ابراز مخالفت با تساوی حقوق زن و مرد می شد. در همان سال در پیامی خطاب به وعاظ نوشت:
"از تساوی حقوق اظهار تنفر کنید و از دخالت زنها در اجتماع که مستلزم مفاسد بیشمار است، ابراز انزجار و دین خدا را یاری کنید و بدانید "ان تنصر و الله ینصرکم و یثبت اقدامکم."
(28/2/42)

از پانزدهم پانزدهم خرداد 1342 تا سیزدهم آبان 1342 که به ترکیه تبعید شد، تکیه اصلی بیانیه ها و سخنرانی های خمینی بر دشمنی با تساوی حقوق است. اما در آخرین ماههای قبل از تبعید کم کم تم اصلی جای خود را به حمله به آمریکا و اسرائیل می دهد. با لایحه کاپیتولاسیون، خمینی کارزاری تازه می یابد. از سوی دیگر با فراست دریافته که مسئله حقوق زنان رفته رفته در جامعه ایران جا باز کرده است. در این دوران اشاره به مبارزه با تساوی حقوق را ادامه می دهد اما آن را بیشتر در بحث های جانبی و بصورت «کاری از کار گذشته» مطرح می کند:

"هیئت حاکمه به جای اینکه برای اقتصاد ایران، برای جلوگیری از ورشکستگی های بازرگانان محترم، ... فکری بکند، به کارهای مخرب مثل آنچه گفته شد [می پردازد] از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای پسرانه و مرد برای دبیرستانهای دخترانه که فساد آن بر همه روشن و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی وارد شوند که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. " (4/8/1342

جنبش سیاسی خمینی در آستانه تبعید او به ترکیه ریشه دار شده بود. بازرگانان محترم از صرف سرمایه و کمک مالی دریغ نکرده بودند. تبلیغات وعاظ او را به عنوان رهبر بلامنازع مذهب سیاسی مطرح کرده بود. در چنین حالی او نوک پیکان حمله را متوجه آمریکا، اسرائیل، یهودیان و بهاییان کرد و سالها به انتظار نشست تا با کسب قدرت سیاسی دوباره به سراغ زنان ایران بیاید.

امروز هم «جمهوری اسلامی» در دشمنی با زنان و اصرار بر عدم تساوی حقوق تنها ادامه دهندۀ خواسته و نیت بنیانگذار خویش است که اندرین صندوق جز لعنت نبود. یکی از پایه های اصلی نهضت خمینی ستیزه با حقوق زنان بود و این عنصر، ستون اصلی جمهوری اسلامی نیز هست. جمهوری برادران بر پایه تبعیض ایستاده است و بر این پایه به حیات خود ادامه می دهد.