معمولاً نويسندگانی که مورد انتقاد قرار می گيرند، شاهد نزول اعتبار و فروش آثار خود می شوند. اما سلمان رشدی که مورد شديدترين انتقادها قرار گرفت و دستور قتلش نيز صادر گشت، شاهد صعودی غير قابل تصور در شهرت و حساب بانکی خود شد.
آنچه که هياهوی چاپ کتاب "آيه های شيطانی" از ديد ناظران و کتاب دوستان محو نمود، ارزش و مکان ادبی اين نويسنده خلاق و آثار عميق، پرمايه و خواندنی او مانند "بچه های نيمه شب" و "خشم" بوده است.
سال گذشته، سلمان رشدی که اکنون در شهر نيويورک اقامت دارد، رمان جديد "شاليمار دلقک" را، درباره زندگی در منطقه جنگزده کشمير به چاپ رساند.
هفته گذشته فريد زکريا، سردبير نشريه نيوزويک بين المللی، و مجری برنامه "گفتگو درباره امور بين المللی" که يکی از پروژه های همتای نشريه واشنگتن پريزم است، مصاحبه ای اختصاصی را با سلمان رشدی انجام داد که در زير می خوانيد.
می بايست که امکان بحثی آزاد در مورد تعاليم اسلام، آيات قرآنی و اصول دينی را فراهم کرد
گپی با سلمان رشدی
فريد زکري
فريد زکريا: چندين سال است که با پستی بلندی های "اسلام تندرو" رودرو هستی. ازاين درگيری چه نوع تجربه ای کسب کرده ای؟
سلمان رشدی: يکی از نتايج اين تجربه برای من درک اين واقعيت بود که نکته اصلی و حرف آخر چيست. هرچند که اين درگيری، مبارزه ای نبود که به انتخاب من باشد، وليکن پس از گذراندن مراحل اوليه درک کردم که مبارزه مناسبی برای من است.
چرا که از يک طرف دفاع از اساسی مانند هنر رمان نويسی و آزادی بيان بود که برای آنها ارزشی واقعی قائلم، و اينکه بتوانم در خيابان های کشور خودم بدون احساس خطر از تهديدات کشوری ديگر و ملتی غريب قدم بزنم.
از طرف ديگر مبارزه بر عليه چیزهایی مانند تروريسم مذهبی، تبعيض، بنيادگرايی، سانسور و غيره بود، که از آنها بیزارم. بنابراين، هرچند که اين درگيری من را برگزيد و نه من آن را، به خودم گفتم که اگر قرار است در مبارزه ای باشم، اين مبارزه ای است که برايم ارزش دارد.
آيا از طرف مقابل کسی گوش شنوا داشت و يا کسی قابل مذاکره و معامله بود؟
رشدی: به هيچ وجه. و اين نکته ای بود که پس از گذشت روزهای اوليه به آن پی بردم. در ابتدا اشخاص متفاوت از من انتظار انواع اعمال و گفته های مصالحت آميز داشتند و من به پيشنهادات بعضی از آنان گوش دادم. اما بعداً پی بردم که اين اعمال و گفتارها هيچ نوع تاثيری در رفتار افراطيون ندارد.
راه چاره چيست؟
رشدی: راه چاره دفاع از اعتقادات و باورهاست و اين درسی بود که از اين واقعه ياد گرفتم. بايد ياد بگيريم که برای چه باورهايی خواهيم جنگيد، و سپس برای دفاع از آنان بجنگيم. در مورد من، جنگيدن در واقع ادامه به کارنويسندگی، توليد محصولی با ارزش، به چاپ رساندن و در دسترس مردم قرار دادن، آن بود.
يکی از جالبترين دستاوردهای اين جنجال اين است که مردم اکنون کتاب "آيه های شيطانی" را نه به عنوان يک جريان جنجالی سياسی، که به مثابه يک اثر ادبی می خوانند. يک عده از اين اثر ادبی لذت می برند، عده ای دیگر از آن متنفرند و برخی نیز مابين این دو قرار می گیرند. ولی بالاخره پس از شانزده سال جنگيدن، اين کتاب زندگی ادبی خودش را به دست آورده است.
اما آن شانزده سال به همين راحتی از ضمير تو محو نشد. اخيراً اقبال سخرين، يکی از رهبران جامعه مسلمان انگلستان که رتبه شواليه را نيز از تونی بلر دريافت کرده، بمب گذاری های لندن را رسماً محکوم کرد. تو در مقاله ای در روزنامه آمريکايی واشنگتن پست نوشتی که هرچند او در حال حاضر بمب گذاری ها و جنبش "اسلام تندرو" را محکوم می کند، در دوران جنجال کتاب "آيه های شيطانی" و فتوا بر عليه تو، چنين بی باکانه سخن نمی گفت.
رشدی: درسته. به نظر من يکی از مشکلات جامعه مسلمان در بريتانيا اين است که بسياری خود را به عنوان "رهبر" جا می زنند، ولی در واقع کسی از آنان پيروی نمی کند. به عقيده من تونی بلر در اين تصميم اشتباه کرد که بايد با اين افراد مشورت کرد و کنار آمد. چرا که وقتی به چنين فرد يا افرادی نشان و رتبه شواليه نيز می دهد، در عمل برای آنها نوعی اعتبار قائل می شود. افرادی که فقط در فکر خدمت به خود، می باشند .
پس از انتشار مقاله من در واشنگتن پست، روزنامه تايمز لندن نيز آن را بازچاپ کرد. این کار به ویژه از طرف جامعه مسلمانان بريتانيا در دفاع از اين مقاله و موافقت با نظريات ارائه شده، به عکس العمل بسيار مثبتی، منجر شد.
ولی تونی بلر چه کاری می تواند بکند؟ اين رهبران معتبر جامعه مسلمان چه کسانی، و کجا هستند که بتوان از آنان ياری گرفت؟
رشدی: خوب، اين يک بحران در رهبری يا فقدان آن است. يکی از مسائلی که خوانندگان آن مقاله در باره اش اظهار نظر می کردند نیز، همين بود. این خوانندگان احساس نمی کردند اين به اصطلاح "رهبران"، نماينده جامعه سکولار پسند و ادغام شده آنان، هستند. بله آنها همچنان مسلمانند، ولی در عين حال شهروند نيز می باشند، و در زندگی روزمره با نگرانی هايی بيش از نگرانی دينی دست و پنجه نرم می کنند.
جامعه ای که پيرو عقايد پيش پا افتاده و يا پيشنهادات و دستورات رهبران محافظه کار و متعصبی مانند امثال اقبال سخرين، نيست. يکی از مسائلی که به آن اشاره کردم همين است که می بايست بر روی آن زيربنای کهنه، بنايی جديدتر و متفاوت ساخت.
چگونه می توان اسلام را به روز (مدرن) کرد؟ آيا امکانش وجود دارد؟
رشدی: اتفاقاً نکته قابل توجه اينست که چنين حرکتی به احتمال زياد، از طرف جامعه مسلمان پراکنده در غرب آغاز می شود. چرا که در اين محيط بازست که اسلام و راه و روش زندگی بر اساس تعليمات اسلامی، با ديگر ايده ها و روش هایی که می توانند مکمل يکديگر باشند، برخورد می کند.
جامعه مسلمانان آمريکا با همتای خود در انگلستان تفاوت چشمگيری دارد. از نظر اقتصادی، درصد بالاتری از جامعه مسلمانان آمريکا در طبقه متوسط قرار می گیرند و از تحصيلات دانشگاهی برخوردارند. فکر می کنم که اين گروه در حال حاضر با اعتقادات و آداب و رسوم امروزی تری زندگی می کنند. سئوال اساسی اين است که چگونه می توان بنيه ای دينی برای آنها ساخت، که نماينده واقعی اين گروه باشد.
برای کمک به رشد اين جامعه، در وهله اول می بايست قبول کرد که کتاب الهی قرآن راهنمايی بيش نيست. چرا که اگر بگوييم که نوشته های اين کتاب غير قابل بحث و تعبير است، آنوقت قدرت تام را به دست ملا ها داده ايم تا به ميل و تعبير شخصی خودشان، برای ما قانون گزاری کنند.
می بايست که امکان بحثی آزاد در مورد تعاليم اسلام، آيات قرآنی و اصول دينی را فراهم کرد. مشکل اين است که همانطور که در رابطه با کتاب "آيه های شيطانی" مشاهده کرديم، عده ای با اين آزادی مقابله می کنند.
آيا به رشد و توسعه اين روند در اصلاح ديدگاه مذهبی اميد داری؟
رشدی: بله، اميد دارم. صدای رسايی که از اکثر جوامع مسلمانان در واکنش به وقايع هولناک اخير از قبيل حملات يازده سپتامبر و يا بمب گزاری های لندن برخاست، پرخاش گروهی جان به لب رسيده و معترض نسبت به ربوده شدن دينشان توسط عوامل تندرو و افراطی، بود.
اين روزها گروه های اسلامی بسياری، صرفاً برای توسعه اين روند بسط آزادی که به آن اشاره کردم و گفتگو در مورد اعتقادات و اصول دينی، از من دعوت می کنند.
آيا در اين نشست ها می توانی در مورد کتاب قرآن کريم و آيات آن به عنوان واقعه ای تاريخی و نه فقط بيانات الهی، صحبت کني؟ چرا که کتاب قرآن کريم در دوره ای نه چندان دور، به نگارش رسيد و ما درباره قرون هفتم و هشتم میلادی، نسبت به دوران ماقبل آن، اطلاعات بيشتری داريم.
رشدی: دقيقاً، و البته اين موردی بی نظير است. چرا که در مقایسه با ديگر اديان، درباره اسلام به عنوان يک رويداد تاريخی، اطلاعات بيشتری داريم. بنابراين می توان دين اسلام را در چهارچوبی تاريخی و محصولی از زمان و مکان خود، مورد بررسی و پژوهش قرار داد.
من چنين کاری را در دانشگاه انجام دادم و تجربه ای با ارزش بود. جای تاسف است که کشورها و يا جوامع اسلامی آنچنان به تحت اللفطی بودن اين راهنما دل بسته اند، که شهروندان خود را به بررسی علمی و دانشگاهی آن در چهارچوب تاريخی، تشويق نمی کنند. اين عده معتقدند که اگر قرآن نه محصولی از زمان و مکان خود، که گفته و فرمايش الهی است ، ديگر فرقی نمی کند که در چه دوره ای از تاريخ شکل گرفته باشد. در حالی که اگر از ديد يک رويداد تاريخی به آن بنگريد، آنوقت امکان تفسير و تعبير اين اثر فراهم شده و به دنبال آن، اصلاحات نيز ميسر می شود.
در حال حاضر در مورد حکومت جمهوری اسلامی ايران که سالها جانت را در معرض خطر قرار داد، چه احساسی داری؟
احساسی ندارم و در واقع ترجيح می دهم که توجهی به آن نداشته باشم. من اهل ايران نيستم. من متولد هندوستانم، در بريتانيا بزرگ شدم و شهروند آن کشورم. اين روزها بیشتر وقتم را در شهر نيويورک صرف می کنم. اين مکان ها و نه ايران، برايم اهميت دارند.
من هيچوقت نمی توانستم قبول کنم که اين رژيم قرون وسطایی که ربطی به من نداشت، از خليج فارس دست بلند کند و تصميم بگیرد، بر زندگی من تاثير بگذارد.
عکس العمل من این بود که به اين جار و جنجال غيرضروری و بی مورد پشت کنم، و به آنچه که برايم ارزشمند و آشناست، رو بیاورم. به همين دليل تعدادی از کتاب هايی که از آن دوره به بعد نوشته ام، در رابطه با جوامع مسلمانانی مثل منطقه جنگزده کشمير در کتاب "شاليمار دلقک" و يا مسلمانان انگليسی، است. در واقع موضوع کتاب "آيه های شيطانی" هم، نگاهی بر زندگی مسلمانان مستقر در لندن بود. من بايد به نقاطی از اين دنيا که به آن احساس وابستگی دارم، نگاه کنم و در آثارم از آن آشنايی بهره ببرم.
آيا احساس امنيت می کني؟
رشدی: به طور طبيعی، بله. منظورم اين است که ممکن است مثل هرکس ديگری از خيابان رد شوم و ماشينی تصادفاً به من اصابت کند. ولی جدا از آن، حالم خوب است. قاعدتاً کسی نمی تواند رفتار افراطيون را پيش بينی کند، ولي هفت، هشت سالی است که سالم مانده ام.
http://www.washingtonprism.org/showarticle.cfm?id=415