28 September 2006

رويا جوكی ( دویچه وله) ./ . نيلوفر بيضايی: افزايش "روسپيگرى به طور رسمی" در ايران

· روسپی‌گری" به طور رسمی" در جمهوری اسلامی ايران ممنوع است.

با وجود اين با افزايش مشكلات اقتصادی و فشار روزافزون بويژه بر زنان، اين پديده نه تنها با منع قانونی كمتر نشده بلكه به اعتقاد برخی از كارشناسان افزايش نيز يافته است.

در اين ارتباط گفتگويى را با خانم نيلوفر بيضايی بازيگر و كارگردان ايرانی تئاتر مقيم آلمان انجام داده‌ايم كه علاوه بر فعاليت‌های تئاتری در مقالات مختلفی به بررسى مسائل اجتماعی و مشكلات زنان نيز می‌پردازد

.

افزايش روسپيگرى در ايران


گفتگوی رويا جوكی ( دویچه وله)

با

نيلوفر بيضايی



دویچه‌وله: خانم بیضایی، شما در مقاله‌ و مصاحبه‌هایتان به مسئله روسپیگری پرداخته‌اید و همینطور به افزایش آن در ایران اشاره کرده‌اید. به نظر شما علت افزایش آن در ایران چه هست؟

نیلوفر بیضایی: من بطور مشخص می‌توانم دو علت را بگوییم، ولی علل بسیار زیادی دارد. اما من دو دیدگاه مشخصی را هم در مطالب‌ و هم در مصاحبه‌هایم مطرح کرده‌ام. یکی از مهمترین‌هایش این است که به لحاظ اقتصادی در ایران یک شکاف بسیار عمیق میان فقیر و غنی بوجود آمده و در این مورد بخصوص زنان و در وهله اول زنان مورد صدمه قرار می‌گیرند. به چند دلیل: یکی به دلیل وضعیت حقوقی و حضوری آنها در اجتماع و بازار کار، و دیگری به دلیل اینکه بهرحال امکانات کمتری وجود دارد، بخصوص در مواقعی که این فشار اقتصادی کمر خانواده را خم می‌کند و در بسیاری از این موارد این زنان دست تنها هستند. ما زنان بسیاری را داریم که تنها زندگی می‌کنند یا در خانواده‌ای زندگی می‌کنند که همسرانشان معتاد هستند و یا به دلایل مختلف ناچار هستند برای تامین اقتصادی خانه کاری را انجام بدهند که ازشان خواسته می‌شود، در جامعه امروز و با نگاهی كه امروز به آنها وجود دارد، و در بسیاری از موارد بناچار تن به خودفروشی می‌دهند. چون یکی از راههای خیلی سریع درآوردن پول است و از طرف دیگر چون اکثر اینها موقعیت شغلی ندارند و تقاضای بدن زن در سایه حکومت اسلامی که ادعای حفاظت از زن را می‌کند بسیار بالا رفته است، بهمین دلیل کاربرد حضوری این زنان در عرضه‌ی بدنشان در مقابل پول هست.

دویچه‌وله: شما نقش قوانین و سنت‌های موجود در ایران در این امر روسپیگری در چه می‌بینید؟

نیلوفر بیضایی: یک نگاه کلی هست که این نگاه کلی در اصل در این ۲۸ ساله گذشته نگاه حاکم هست که نگاهی بسیار مردانه است. این نگاه همه‌ی نیازهایی را که بخصوص در حیطه روابط میان مرد و زن تعیین می‌شود از دیدگاه مرد تعریف می‌کند. یعنی این را می‌پذیرد که مردان نیاز به تامین جنسی دارند و حتا مردانی که مزدوج هستند. به همین دلیل مسئله صیغه، مسئله ازدواجهای موقت راهی‌ست که دراسلام شیعه، بخصوص در این ۲۸ سال حکومت اسلامی تبلیغ شده و در حقیقت پشتوانه قانونی دارد. این پشتوانه قانونی مسلم است که کمک می‌کند به اینکه در بسیاری موارد کسانیکه حتا بعنوان واسطه‌های فروش تن‌فروشان و حتا زنان یا دختران جوانی که تن‌فروش نیستند، بلکه به دلیل فقر خانوادگی فروخته می‌شوند یا از آنها تحت عنوان ازدواج موقت یا صیغه بهره‌برداری جنسی می‌شود، این مسئله بتواند توجیه بشود و این ابعاد عمومی را پیدا بکند. این زنان از هیچ نوع حمایت قانونی برخوردار نیستند از یکسو. و از سوی دیگر وقتی در بسیاری از موارد مورد خشونت قرار می‌گیرند، نمی‌توانند به جایی شکایت کنند، بلکه حتا از طرف خود این زنها مجازات می‌شوند.

دویچه‌وله: نقش تربیت و خانواده و همینطور محدودیت‌های خانوادگی که منجر به فرار زنان و دختران جوان از خانه می‌شود چه هست؟

نیلوفر بیضایی: این محدودیت‌های خانوادگی در خانواده‌های ایرانی وجود داشته و دارد. مسئله در اینجاست، زمانیکه این ایجاد محدودیت بخصوص برای دختران جوان، هم در عرصه عمومی فرهنگی و آموزشی و هم در عرصه‌های گوناگون تبلیغ و ترویج می‌شود، در حقیقت بجای اینکه خانواده‌ها یک راهنما یا یک الگوی دیگری داشته باشند برای نوع رفتار با فرزندانشان، همان الگوی خشونتی را که تبلیغ می‌شود و در درون خودشان هم به انحای مختلف وجود داشته، تایید شده می‌بینند و مسلم است که این به اشکال مختلف گسترش پیدا می‌کند. ما پدیده‌ای که روبه‌رو هستیم و بسیار گسترده است پدیده دختران فراری‌ست که در اکثر خانواده‌ها نه تنها محدودیت بر آنها اعمال می‌شود، بلکه مورد خشونت هم قرار می‌گیرند، چه خشونت جسمی و چه خشونت جنسی. و تمام اینها عوامل مختلفی هستند كه دست به دست هم می‌دهند و کمک می‌کنند به ایجاد فضاهایی که بعدها وقتی این دختران بدون هیچ پشتوانه‌ای از خانه بیرون می‌آیند براحتی معرض آسیب اجتماعی قرار بگیرند و توسط این باندهایی که بطور گسترده در ایران وجود دارند به تن‌فروشی کشیده بشوند یا خرید و فروش بشوند.

دویچه‌وله: به نظر شما چه اقداماتی را می‌شود در مقابل توسعه این مشکل در ایران انجام داد؟

نیلوفر بیضایی: راستش اینکه چه اقداماتی را می‌توان انجام داد،‌ من فکر می‌کنم مشکل آنقدر ریشه‌ای‌ست، یعنی همانطور که گفتم، یک نگاه هست، یک نگاه کلی که تغییردادن این نگاه بمعنای تغییر این سیستم حکومتی‌ست در ایران. چون این نگاه را در تمام عرصه‌ها، از قوانین گرفته تا عرصه‌های دیگر بنوعی به جامعه تحمیل کرده است و مسلم است که از سوی بخشی از جامعه پذیرفته شده. من یکبار دیگر گفتم و باز تکرار می‌کنم: ما با یک پدیده‌‌ای روبه‌رو هستیم که قدرت حکومتی واقعا عقب‌مانده‌ترین و بخشا قرون وسطایی‌ترین نوع نگاه را به زن و به حرمت انسان در خودش حمل می‌کند و در تمام زوایای اجتماع گسترش می‌دهد. مسلم است که در چنین جایی امید به این نیست که از مجراهای قانونی و دولتی بشود در بهبود وضعیت زنان کاری انجام داد. و فکر می‌کنم در اینجور موارد بخصوص گروهها و تشکل‌های مستقل و غیردولتی زنان که به نظر من در این عرصه فعال‌اند، کار می‌کنند و خوب هم کار می‌کنند، آنها هستند که بیشتر به‌گوش‌اند و این مشکلات را تا جایی که می‌توانند یادآوری می‌کنند. ولی امکانات قانونی در دست قدرت اجرایی‌ست و قدرت اجرایی در دست کسانی‌ست که حافظین یک قانون ضد زن‌اند در همه‌ی عرصه‌ها و این مسئله‌ای‌ست که کار را بسیار مشکل می‌کند. اما در عین‌حال من فکر می‌کنم که باید قدر دانست فعالیت تشکل‌های زنان را که تا حدی که امکان دارند، یا NGOها یا انجمن‌های مستقل و غیردولتی زنان که سعی می‌کنند تا جایی که می‌توانند یاری برسانند به زنان آسیب‌دیده.

دویچه‌وله: خانم بیضایی، شما البته در عرصه تئاتر هم فعالیت‌های زیادی دارید. آخرین سوالم در مورد تازه‌ترین کارتان در این زمینه هست؟

نیلوفر بیضایی: تازه‌ترین کار من ۱ کار نیست، ۲ کار است. من یک پروژه دارم که برای برلین کار می‌کنم و یک پروژه هم برای فرانکفورت. هر دو اینها، در حقیقت مسئله‌ی مشترکشان این است که به‌نوعی با مسئله مهاجرت و تبعید در ارتباط‌اند. یکی از این کارها ۴ زن بازیگر دارد که اینها همه تجربه‌ی زندگی در مهاجرت و تبعید را داشته‌اند و من آگاهانه می‌خواستم بازیگرانم از ملیت‌های مختلف باشند و همه هم با این تجربه. و کار دیگر هم همینطور، منتها در آن یک رابطه عاشقانه میان دو مهاجر در مرکز قرار دارد. تلاشی برای یافتن وطن دوباره در قالب یک رابطه‌ی عاشقانه و یک رابطه‌ی بحران‌زده. این دو کار یکی بنام «Fremd wie du und ich» به آلمانی هست که به فارسی می‌شود «بیگانه چون تو و من» و دیگری «Die Stimme der still» یا «آوای سکوت»، کاری که در برلین انجام می‌شود. هرکدام از این کارها از یک زاویه به مسئله‌ی تبعید و مهاجرت می‌پردازند و کسانیکه در هر دو کار بازی می کنند، حاصل یک تجربه مشترک، یک کار مشترک تئاتری یک گروه است و از تمام تجربه‌ها و بیوگرافی‌های شخصی بازیگران در صحنه‌هایی استفاده شده که در مرکز قرار ندارد، اما در خیلی‌جاها ما از تجربه‌های خود بازیگران در این دو نمایش استفاده کرده‌ایم. یکی از کارها ۲۰ اکتبر در فرانکفورت روی صحنه می‌رود و کار برلین هم در ۱۴ نوامبر.

http://www2.dw-world.de/persian/frauen/1.198286.1.html