روزنامهها و روزنامهنگارانی را
که فقط برای زندگی و برای بقا کار میکردند
تحمل کنند
گفتگوی بهنام باوندپور
با
عیسی سحرخیز
مدیر عامل خبرگزاری جمهوری اسلامی «ایرنا» از سمت خودش استعفا کرد و روزنامهی دولتی «ایران» هم اینبار با پرسنل جدید از توقیف درآمد. آیا به نظر شما اینها نشانههایی هستند از نوعی تجدید سازماندهی و تلاش دولت نهم برای اجرایی کردن نوعی سیاست جدید رسانهای، یا تغییر و تحولی عادی که در هر شرایطی ممکن است انجام بشود؟
عیسی سحرخیز: مسیری که پیش آمده مسیری قابل پیشبینی بوده و یک نوع حرکت از مرحلهی اصلاحطلبی به اقتدارگرایی را که جریانی سعی میکرد در ابتدا پشت ماسک قایم بشود و خودش را مخفی بکند، الان دارد چهره روشنتر و شفافتری را باز میکند. زمانی که آقای خادم المله انتخاب شد بعنوان مدیرعامل خبرگزاری، من در مصاحبههایی که داشتم عنوان کردم که این مسیر مسیری تثبیت شده نخواهد بود، در یک مرحلهی تثبیت موقت ما خواهیم بود و بدلیل تضادهایی که در درون وزارت ارشاد و خبرگزاری وجود دارد و تفکری که جریان اقتدارگرا و حزب پادگانی دارد و جریانی که از جنس خبر و فرهنگ میتواند باشد، این تضاد روزی خودش را نشان خواهد داد و به ضرر آقای خادمالمله خواهد شد که پشتوانه و ریشه سیاسی چندانی ندارد و بدلیل هممحله بودن با آقای احمدینژاد انتخاب شده، ولی جریان وزارت ارشاد و شخص آقای صفار هرندی که از بدنهی اطلاعات و امنیت و نظامی هست و با باند سعید امامی، با باند کیهان ارتباط تنگاتنگی دارد و در نوک حمله به فرهنگ و مطبوعات در دوران اصلاحات و پیش از آن قرار داشته، اینها به یک نقطهای میرسند که آقای خادم المله مجبور به حذف شدن هست.
سوالی که اینجا پیش میآید. آقای خادمالمله مدیر عامل سابق ایرنا، گفته است که پیشتر استعفای خودش را به رییس جمهور تقدیم کرده بوده. این در حالیست که رییس مستقیم ایشان وزیر ارشاد بوده. این مسئله گویا ظن اختلاف جدی آقای خادم المله را با آقای صفار هرندی قویتر میکند. پرسش این است: اختلاف بر سر چیست؟
عیسی سحرخیز: آقای خادمالمله از جنس اطلاعاتی و امنیتی نبوده. اگرچه به جریان اقتدارگرا نزدیک بوده، ولی در آن باند قرار نمیگرفته و در واقع جنساش جنس خبر و اطلاعات فاش بوده. در صورتیکه جنس دیگران جنس اطلاعات محرمانه و اقدامهای اطلاعاتیـ امنیتی و باند سعید امامی بوده است. همانطور که شما گفتید، هم از صحبتهای آقای خادم المله و هم از صحبتهای آقای صفار هرندی ما پیشاپیش این تضادها و اختلافها را میدانستیم و بهگونهای هم وزیر ارشاد این بحث را مطرح کرده بود که آقای خادم المله را آقای احمدی نژاد بهش تحمیل کرده است. به این دلیل بود که وقتی جریان روزنامه «ایران» پیش آمد، فکر میکنم در مصاحبه با شما و دیگر رسانهها گفتهام که این یک حرکت سیاسیست در جهت تسویهحساب در درون موسسه «ایران» و خبرگزاری جمهوری اسلامی و جریانی که میتوانسته آن سروصداها و آن شلوغبازیها را راه بیندازد، توانسته منافع سیاسیاش را از این آب گلآلود بگیرد و عدهای هم بازیچه دست آنها شدهاند.
حالا آقای سحرخیز دو فرد انتصابی جدید، یعنی آقای فیاضی به عنوان مدیرعامل جدید «ایرنا» و آقای اشتهاردی بعنوان سرپرست موسسه مطبوعاتی و روزنامه «ایران» گویا سوابق زیادی نه در «ایرانا» و نه در روزنامه «ایران» دارند. آيا دلیل انتصاب اینها هم در ارتباط با همان مسئلهایست که اشاره کردید، یعنی بقول شما قرار گرفتن در آن چارچوبهای امنیتی؟
عیسی سحرخیز: ما در یک فضای حاکمیت دوگانه در وضعیت مطبوعات کشور هم شاهد یک حاکمیت دوگانه رسانهای بودهایم. بهگونهای که بعد از دوران اصلاحات وقتی مطبوعات مستقل، آزادیخواه و اصلاحطلب شکل و پا گرفتند و نهادهای صنفی مربوطه و نهادهای حمایتی مربوطه درست شدند و تاسیس شدند، جریان قبلی که در ارتباط نزدیک با باند سعید امامی بود و در فضای رسانه کار میکرد، ماموریت پیدا کرد در کنار قوه قضاییه با روزنامهنگاران و مطبوعات برخورد بکند. اولین تضادها و تناقضها هم زمانی بود که انجمن صنفی روزنامهنگاران در همان شهریورماه سال ۷۶ تاسیس شد و جریانی که آقای فیاضی هم یکی از سردمدارانش بود کسانی بودند که به مخالفت با این انجمن برخاستند، انتخابات را غیرعادلانه دانستند و بعد هم به کارشکنی پرداختند و یک نهاد موازی را شکل دادند بهاسم «انجمن روزنامهنگاران مسلمان»، که این نهاد در واقع پایه و مبنایی شد برای برخورد با روزنامهنگاری آزاد در ایران. اینها بودند که در مقابل خبرگزاری، خبرگزاریهای موازی را شکل دادند. هرکدام از این خبرگزاریها با بیت رهبری، با سازمان تبلیغات، با نیروهای اطلاعاتی ـ امنیتی و همینطور با دادستانی همکاری میکردند. این افراد هیچگونه پیشینهای در خبرگزاری و در موسسه «ایران» نداشتند و حتا جریان ضد مطبوعات آزاد را شکل دادند و الان هم اگر ببینید در سطوح بسیار بالایی دارند فعالیت میکنند، از وزارت ارشاد که از درون کیهان آمده، همین وزارت رفاه که سرپرستاش از روزنامهی «سیاست روز» درآمده، آقای فیاضی که یک حرکت خاصی را داشته و این خبرگزاریها. در واقع در بدنهی اصلی و حرفهای روزنامهنگاری اینها کاری را نداشتند و از طریق بودجههای دولتی، حتا نه دولت، بلکه نهادهای پشت پرده که هیچوقت حاضر نمیشدند مسایلشان را مطرح بکنند، فعالیت خاصی را میپرداختند. و آقای فیاضی هم آنموقع با یک روزنامه با تیراژ محدودی که برگشتی زیادی داشت به اسم روزنامه «قدس» کار میکرد که بعد از دوران حاکمیت آقای احمدینژاد یکسری پستهایی را گرفت و بعد هم جابجایی در شهرداری و اینها یکسری مسایلی را داشته. ولی در بدنهی اصلی روزنامهنگاری ایران این افراد هیچ جایگاهی را ندارند و اگر انتخاباتی برگزار بشود، بدانید که افرادی خواهند بود که در ته لیست قرار میگیرند. همانگونه که فردی مثل آقای انتظامی ما میبینیم که در بدنهی روزنامهنگاری اسمش هست، حتا در یک انتخابات غیرآزاد بعنوان نماینده مدیرمسئول انتخاب میشود، ولی خودش کسی هست که الان در درون هیات نظارت بر مطبوعات اقدام به توقیف روزنامهها و مجلهها میکند.
آقای سحرخیز، تصویری که شما ارائه میدهید از برخورد دولت با رسانهها تصویر بسیار تاریکیست. شما پیش از تشکیل دولت نهم هم از شنیده شدن «صدای پای فاشیسم» صحبت میکردید. آیا در سیاستهای دولت جدید با رسانهها هم این «صدا» را میشنوید؟
عیسی سحرخیز: من بعنوان جایگاه مطبوعاتی و فرهنگی و یا بخشی از روشنفکری که داشتم، طبیعتا از این زاویه بیشتر به مسایل نگاه میکردم و دغدغههای منهم در آنزمان بیشتر در این چارچوب بود و الان آن پیشبینیها مرحله به مرحله و قدم به قدم دارد خودش را شفافتر و روشنتر میکند و نشان میدهد آن دغدغههایی که ما داشتیم در مورد انتخابات چقدر واقعی بوده و جریانی که ریشهاش در باند سعید امامی بوده، چگونه مرحله به مرحله، قدم به قدم دارد پیش میآید و فضای خفقان را بر کشور حاکم میکند و حتا حاضر نیستند که روزنامهها و روزنامهنگارانی که فقط برای زندگی و برای بقا کار میکردند را تحمل کنند و مرحله به مرحله حذف میکنند و حتا کارشان بجایی رسیده که حاشیهها و لایههای پیرامونی محافظهکارها را که حاضر نیستند با جریان تندرو هماهنگی و گوش بفرمانی شدید داشته باشند، آنها را هم حذف میکنند.
http://www2.dw-world.de/persian/iran/aktuelle_berichte/1.198349.1.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf