01 June 2007

شیما کلباسی

علی مسعودی نیا

شیما کلباسی شاعری است با ذهنیت و تخیلی قوی. شعر او هر چند بیشتر تمایل به سادگی ساختاری و مضمونی دارد ، شعری است محیط بر تکنیک و تصویر ، که این ویژگی، او را به سمت زبانی ویژه سوق داده است.فرصتی دست داد تا با او در باره ی شعر گفتگویی انجام دهم، که این گفتگو را بیشتر مدیون مانا آقایی عزیز هستم. چرا که شیما کلباسی شاعر کم سر و صدا و گوشه گیری است و یاد آوری مانا مرا به یاد او انداخت. از مانا آقایی و نیز از خانم کلباسی که با سعه ی صدر، وقت گذاشتند و با من هم سخن شدند، بسیار سپاس گزارم.

شناخت نامه :

شیما کلباسی شاعر و فعال حقوق بشر در بیست و نهم آبان هزار و سیصد و پنجاه و یک در تهران متولد شد. وی در پانزده سالگی از ایران مهاجرت کرده است. او مدیر و گرداننده پروژه های" گفتگوی بین ملتها از طریق ترجمه شعر"، "شعر زنان ایران" و از اعضای مدیریت پروژه بین المللی "آوای دیگر" و همچنین سردبیر بخش شعر مجله ی آمریکایی میوز آپرانتیز گیلد می باشد. وی مبتکر سبک اشعار موازی است. او اولین شاعر ایرانیست که به نوشتن اشعار دو نفره با شاعران غیر همزبان پرداخته است. این شاعران راجر هیومز و ران هودسن (آمریکایی)، السیو زانللی (ایتالیایی)، یحیی لبعبیدی (مصری- لبنانی) هستند. وی همچنین به نوشتن تعدادی متن مشترک با شاعر ایرانی، نانام پرداخته است. اشعار شیما به زبانهای ایتالیایی، هندی، هلندی، روسی، بلغاری، کرواتی، ایسلندی، آلمانی، اسپانیایی، فرانسوی، سوئدی، دانمارکی، فنلاندی، لهستانی، عربی و اسپرانتو ترجمه و در کلاسهای درسی در کروات، هند و انگلستان تدریس شده است. اشعار فارسی کلباسی در نشریات چاپی و اینترنتی کتاب شعر، همهمه، مانیها، قلمرو، رواق، غرفه آخر، اخبار روز، گیلماخ، سنگ، قلم، آرش، واژه، ایرانیان تایمز، چراغ، آوای زن، پویشگران، فلش، میراث فرهنگی، مانیفست، گوهران و ماه مگ به چاپ رسیده است. "سنگسار" نام مجموعه اشعار فارسی و "پژواک در تبعید" نام مجموعه ی اشعار انگلیسی اوست. از وی به زودی سه آنتالوژی به چاپ می رسد. عنوان اولین آنتالوژی "هفت دره عشق" است. این کتاب گلچینی دو زبانه (انگلیسی - فارسی) است که در بردارنده اشعار شاعران زن ایرانی از سده های میانه تا دوران معاصر است. در این مجموعه همچنین اشعار زنان شاعر مهاجر گردآوری شده است. این مجموعه برای نخستین بار در پاییز ٢٠٠٧ توسط ناشری آمریکایی به بازار عرضه خواهد شد.

شاعر مشهور آمریکایی، جیمی سانتیاگو باکا، درباره شیما می نویسد: اشعار کلباسی بسیار سخاوتمند، انسانی و سرشار از احساسات بشردوستانه هستند. دانیلا جیوزفی می گوید: شیما کلباسی از عشق، دوری و زندگی در تبعید می گوید. سروده های وی سروده های یک فعال حقوق بشر و انسان صلح خواه است.


گفتگو:

ع م :خانم كلباسی ، تعریف شما از شعر مهاجرت چیست؟ آیا هجرت جغرافیایی شاعر می تواند به عنوان معیاری برای تعریف ژانر شعر مهاجرت عمل كند؟

ش.ک: شعر و مهاجرت هر یک تعریفی جداگانه دارند. این برداشت فردی است که این دو را در یک بستر و در کنار هم قرار می دهد. در پاسخ به سؤالتان در مورد بعد جغرافیا یی مهاجرت و تأثیراتش باید بگویم که مهاجرت به هر حال بر انسان مهاجر اثر می گذارد و به همان نسبت هم شعرش را تحت تأثیر قرار می دهد. این حرف تازه ای نیست ودر عمل هم بارها اتفاق افتاده است. مثلا ً می بینیم که شاعران مهاجر ایرلندی و یا هندی و یا ارمنی بعد از مهاجرت به آمریکا شعرشان تحت تأثیر محیط جدید سروده شده و عناصر خاصی را وارد خود کرده. البته این که شعر یک فرهنگ در مهاجرت دچار چه تغییرات و تحولات تکنیکی و زبانی می شود امری تخصصی است و باید آن را با دقت بررسی کرد.

از آن جایی که مهاجرت در تاریخ ما به این صورت و شدت فقط یک بار قبلا ً اتفاق افتاده و در آن مورد هم اطلاعات جامعی در دست نیست و با در نظر گرفتن این که این مهاجرت فعلی از بیست و چند سالی نمی گذرد به نظر من باید هنوز برای یافتن پاسخ صبر کنیم.

ع م : شعر شما گویا نویسش انگاره هایی درونی و شخصی است كه با كنش های نوستالژیك ذهنتان پیوند خورده و سعی دارد به تداعی تصاویری از زندگی امروزی - اما دربستر حوادث اجتماعی- برسد. چقدر این تأویل را می پسندید و اگر موافق یا مخالف آن هستید، علت در چیست؟


شعر من فقط و فقط حس و برداشت من به عنوان یک انسان از وقایع اطرافم است و این شعر هر نامی می تواند داشته باشد و در برگیرنده هر حالتی هم می تواند باشد.

ع م : اقامت شما در جایی كه موطن اصلی تان نیست ، چه تأثیری بر روند تفكر جاری در متن شعرهایتان گذاشته؟ این تأثیر را تا چه حد مثبت ارزیابی می كنید و یا احیانا ً تا چه حد منفی؟


ش ک: بشر همیشه متأثر از وقایع اطرافش است به ویژه اگر بتواند تجربیاتش را با واژه به تصویر بکشد. مسلما ً من که در نوجوانی از ایران خارج شده ام و در کشورهای متعددی زندگی کرده ام تحت تأثیر فرهنگ و باورهای اجتماعی و اخلاقی مردمان این کشور ها قرار گرفته ام. این تجربیات چه خوب و چه بد و چه شیرین و چه تلخ همه مثبت بوده اند چرا که بعد دیگر، ابعاد دیگری به زندگی فکری و عاطفی من بخشیده اند و موجب شده اند که امروز من به عنوان یک شهروند جهان به خودم نگاه کنم و نه تنها به عنوان زنی شیعه وایرانی.

ع م: مناداها در شعر شما نقشی مهم ایفا می كنند. چندین مورد در شعرتان از مناداها به عنوان كلید بیان استفاده كرده اید .حالا خطاب به خودتان -شیما- و یا خطاب به مخاطبی كه در بطن شعر با او گفتگو داشته اید.این شگرد از كجا نشأت گرفته و تفكر شما در باب چنین فرم اجرایی چه بوده است؟

ش ک:به نظر من هر شاعری که درگیر با مسایل سیاسی و اجتماعی عصرش باشد یا منادی است یا به نوعی از منادیان می گوید.

ع م:روند كار شاعران مهاجر را چگونه می بینید؟ آیا كاراكترهای مستقل شعری در كار هم نسلانتان یافته اید؟

ش ک: شاعران مهاجر ایرانی اگر بنا بر تجربیات فردی خود بنویسند کاراکترهای مستقل شعری خود را هم خلق می کنند. هستند و تعدادشان هم کم نیست. حالا این که کار شاعر تا کجا حقوق واژه را رعایت می کند به عمق درک شاعر و جویندگی و پویندگی ذهنش بستگی دارد.

ع م:به نظر می رسد كه در عین حال كه شعرتان میل به ساده بودن و ساده گفتن دارد، گوشه ی چشمی هم به فرم و زبان و تریك های لغوی دارید. فرم از نظر شما تا چه حد می تواند در تأثیر گذاری و ارتقای یك شعر نقش آفرینی كند؟

ش ک: من هر چه را که حس می کنم می نویسم. پس تریک های لغوی، هم می توانند نقش داشته باشند و هم نه. بسته به این است که ضرورت حضورشان در یک شعر خاص چه باشد. فرم البته حکایتی دیگر است. شعر بی فرم که نمی شود! ولی کار فرمی هم باز به نظرم باید بسته به ضرورتی باشد و اگر نه بازی می شود و ملال آور. فرم در شعر مثل خطوط در کف دست و پیشانی است. در شعر بعضی ها این خطوط عمیق است و در شعر بعضی ها نه.

ع م: آیا جریان های ادبی داخل ایران را تعقیب می كنید؟ كار شاعران امروز ایران را چطور ارزیابی می كنید و شعر چه كسانی را می پسندید؟

ش ک: هر چه را که بتوانم و به دست بیاورم می خوانم، اما این که کار چه کسی را بیشتر دوست دارم واقعا ً بستگی به دوره اش دارد. علاقه ام شخصی است و هر از گاه دور تازه ای را آغاز می کند. در هشت سالگی شیفته اشعار حافظ بودم و چنان سرمست او که اولین شعرم را با بیتی از وی آغاز کردم. در دوازده سالگی سهراب سپهری برایم جایگاه خاصی داشت، در چهارده سالگی فروغ فرخزاد و اکنون شعری که به قول میکل آنژ «بی مرمر زاید» نوشته شود. در این دوره از زندگی ام برخی اشعار علی اکبر سعیدی سیرجانی، عارف قزوینی، محمدعلی اسلامی ندوشن، عباس صفاری، مجید نفیسی، ماندانا زندیان، شیرین رضویان، علیرضا زرین، پیمان وهاب زاده، مریم هوله، علیرضا حسینی، گراناز موسوی، لعبت والا، کیانوش فرید، مانا آقایی، سیمین بهبهانی، محمد رضا شفیعی کدکنی و سپیده جدیری و تقریبا ً تمام کارهای بسیار خاص نانام (حسین فاضلی) و علی علیزاده را می پسندم.

ع م: وضعیت محافل ادبی و نیز وضعیت نشر و چاپ آثار در محل اقامتتان چگونه است؟

ش ک: اولین کتاب شعر انگلیسی ام توسط یک ناشر آمریکایی و بی هیچ سختی به چاپ رسید. اما برای چاپ اشعار شاعران ایرانی در مجموعه هایی که ویرایش یا ترجمه و ویرایش کرده ام، که یکی از آنها تحت عنوان هفت دره عشق در پاییز دوهزار و هفت به بازار عرضه می شود، متحمل سختی های بسیاری شدم و برای مدتی طولانی از این و آن ناشر پاسخ منفی گرفتم. چاپ شعر برای ناشران کوچک مقرون به صرفه نیست و برای ناشران بزرگ تنها زمانی جالب است که شاعرش در جهان ادبیات فردیتی فرازمینی داشته باشد!

ع م : در صورت امکان قدری از جریان های غالب ادبی در شعر غرب صحبت کنید و بفرمایید که وضعیت شعر و مخاطب شعر در آن سوی آب ها و برای شاعران Native چگونه است؟

ش ک: جریان غالبی در شعر امروز غرب وجود ندارد. جریان های کوچکی هستند (همیشه بوده اند و خواهند بود) ولی جریان غالبی وجود ندارد. آخرین جریان بزرگ غالب سوررئالیسم بود. لتریسم که بعد آمد (و در همان فرانسه) جایگزینی محسوب نمی شد: نهضتی کوچک بود و در حد نخبه گان و نخبه گرایان. در آمریکا دهه ۶۰ و ۷۰ بود و جنبش بیت با امثال گینزبرگ و کرواک. اما آن هم تمام شد. پست مدرنیسم یا آن چه به اسم پست مدرنیسم مطرح شد هیچوقت جریان غالبی نشد (شاید به این علت که همه چیز می توانست پست مدرنیستی باشد و هیچ چیزی هم پست مدرنیستی نبود!). پست مدرنیسم بیشتر در کارهای تک و توک این و آن بود که جلوه کرد. مارتین امیس یک نمونه خوبش بود. حالا که دوره پست مدرنیسم هم تمام شده است و در غرب کسی از آن حرف نمی زند.

ع م: در ترجمه ی شعر چه فاکتورهایی را برای انتقال شعریت شعر به زبان مقصد مد نظر دارید؟ چرا شعر امروز ایران زیاد ترجمه نمی شود و هنوز نتوانسته در ادبیات جهانی نقشی پر رنگ داشته باشد؟

ش ک: ترجمه ای که تنها مفهوم را منتقل می کند کافی نیست. علاوه بر روان بودن باید روح واژه را هم به خواننده منتقل کرد. خیلی از ترجمه هایی که من دیده ام ترجمه به معنی بوده اند و نه ترجمه به لحن و به حس. من برای ترجمه باید اول شعر را با تمام وجودم حس کرده باشم، حتی آن را زیسته باشم.

بگذارید از همین آنتولوژی که تازه تمام کرده ام مثالی بزنم. شعر طــاهــره قرةالعین در این کتاب، قبل از آن که ترجمه شود، سال ها بخشی از زندگی روزمره شعری من بود. آن را زیر لب می خواندم. و فقط نمی خواندم: لمس می کردم، می نوشیدم. این است که ترجمه اش خیلی طبیعی صورت گرفت و مرا دچار مشکل نکرد:

شیر تویی، شکر تویی، شاخه تویی، ثمر تویی

شمس تویی، قمر تویی، ذره منم، هبا منم

You who are the milk and the might,
You who are the tree and the height,
You who are the sun and the light.
I, a speck, a spot, I am.

یا جایی که مهستی گنجوی می گوید:

برخیز و بیا که حجره پرداخته ام

و ز بهر تو پرده ای خوش انداخته ام

با من به کبابی و شرابـــی درساز

کاین هر دو زدیده و ز دل ساختــه ام

که ترجمه کرده ام:

Wake! And arrive, O darling,

I have the Tavern prepared within.

A cup of wine and a feast

And for you I have clad in bliss

This many I have crafted

From my heart and my dream.

در پاسخ به قسمت دوم سؤالتان باید بگویم به نظر من مترجم شعر باید خود شاعر باشد و به زبان فارسی آشنایی کامل و به زبانی که به آن ترجمه می کند تسلط داشته باشد.

دلایل این که چرا شعر معاصر ایران نتوانسته در ادبیات جهانی جایگاه خود را بیابد متعدد است. ولی یکی از دلایلش، که زیاد در مورد آن حرفی زده نمی شود و من در اینجا به آن می پردازم، دشواری ارتباط برقرار کردن با مؤلف و کسب اجازه برای ترجمه و نشر اثر است. این دشواری در خارج از کشور به ویژه بیشتر است چون شاعران پراکنده اند.

همین جا و خارج از بحث بگویم که در آنتالوژی هفت دره عشق سعی کرده ام با معرفی شاعران جدید یا کمتر شناخته شده به خوانندگان بین المللی جایی برای تبعیض نگذارم. به طور مثال، کتاب را با یک ترجمه کوتاه از شعر یکی از شاعران محبوبم سیمین بهبهانی، بخش کلاسیک را با دو بیت از پروین اعتصامی و بخش شعر نو را با سه سطر از یکی از اشعار فروغ فرخزاد آغاز کرده ام. باقی کتاب در برگیرنده اشعاری از زنان شاعر سده های میانه (زمانی که ایران تحت سلطه ی عرب ها و ترکها بوده است)، ایران مستقل دوره های ی صفویه و قاجار و همچنین شاعران مدرنیست ایران در دوره های پهلوی و جمهوری اسلامی، و همچنین شاعران مهاجر است.

بیشتر درآمد حاصله از فروش این کتاب، که امیدوارم خوب باشد، به مرکز تحقیقات سرطان اهدا می شود.

در خاتمه از شما آقای علی مسعودی نیا برای این مصاحبه تشکر می کنم.

یک شعر از شیما کلباسی :

بی نام

شب که می خوابم از شعر بیدار می شوم

می خواهم بنویسم. می گویم: نه.

شعری که از اسم تو پر نباشد

پالتوی کارمندیست در اداره دارایی

که همیشه آویزان است

ارباب رجوع سراغ که می گیرد

پالتو را نشان می دهند: هست.

و من می گویم: الان که زمستان نیست!