22 September 2007

بفرمایید ... این گوی و این میدان

دومین گرد همایی کُشتار زندانیان سیاسی دهه 60 با وجود کمبودهایی که داشت، کمترین کاری که کرد، خاری شد در چشم هوادران خجالتی جمهوری اسلامی در "خارج" از کشور، به خصوص در این شرایط حساس و عُمر تبعید طولانی و خیل "آدم های سیاسی" و "هنرمندان" که در ابعاد مختلف چهار دست و پا بسوی حکومت جمهوری اسلامی شیرجه میروند

بفرمایید ... این گوی و این میدان...

پویان انصاری





واقعأ دنیای عجیب و غریبی است، همه چیز به هم ریخته، همه واژه ها قاطی پاتی شده، معیارها و پرنسیبها از بین رفته، و خیلی چیزهای دیگر...!

خوب، در این دنیای آشفته، انتظار همه چیز را باید داشت، وقتی که سفیه عالیقدر رهبر ضد امپریالیسم میشود و زندانی سیاسی، همسر شکنجه گرش میشود و به عنوان زن مبارز شکنجه شده به بیرون صادر میشود، تا نقش مبارزان واقعی را که با مقاومت در برابر شکنجه گران حماسه آفریدن به اشکال مختلف خنثی کند! نباید هم تعجب کرد।

ولی این تکنولوژی بیچاره، باعث شده که هر بی سر و پایی دست به قلم ببرد و هر خُزعبلاتی را به خُورد ِ خواننده دهد و در این وضعیت گل و گشاد جای تعجب نیست که هر از راه رسیده ای، قلم بردارد و به انسانهایی که نمیخواهند سکوت کنند سیخی فرو کند।

اگر حرکت نکنی و ساکت باشی، چه چیزهایی ( البته از نوع وحشتناکش ) که نصیبت نمیشود؟! وای بروزی که آدم معروفی هم در زمینه ایی باشی، آنوقت است که آن چیزها از حدخودش بیرون میرود و به تهمت، افترا و توهین..... ختم میشود!

اگر سمینار زنان تشکیل شود، و شاعران، نویسندگان مبارز و یا هنرمندان مردمی و یا فمنیست ها و یا شخصیت های سیاسی در آن شرکت نکنند، آنهایی که نه سر دارند نه پا ( البته پا را که فکر کنم همه داشته باشند چرا که باید بدوند سر کامپیوتر، ولی سر، را در آن شک دارم چونکه بلاخره در سر گویا مغزی هم باید باشد!) شروع میکنند به انتقاد ، که مثلأ، ای مردم مبارز، ای نیروهای آزادیخواه، ( نه بابا، فکرهای عجیب و غریب نکنید، منظور ما نیستیم، بلکه مقصود چندین میلیون ایرانی است که فقط نشسته اند تا ببینند این بی سر و پا های همیشه در صحنه چه میگویند! ) چه نشسته اید که در چنین شرایط حساسی که مردم را در میهنمان قتل عام میکنند، فلان نویسنده، فلان شخصیت سیاسی، فلان سینماگر، فلان سازمان سیاسی، فلان شاعر و فلان فمنیست که خود را مدافع زنان میداند سکوت کرده و در این مجامع شرکت نمیکند،این فلان، فلان شده ها کجا هستند؟! هیچ کاری که نمیکنند، چرا حدالاقل در این گردهمایی ها حضورندارند؟!

اگر تظاهراتی علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی برپا شود و تمام کسانیکه که در بالا از آنها یاد کردم خودشان را به این تظاهرات برسانند و در آن شرکت کنند باز همان بی سرو پا ها که تاریخچه قدیمی دارند (شاهدی از زمان کودتای 28 مرداد نقل میکند که همان ماشینها و سرنشینهایی که یکروز قبل میگفتند مرگ بر شاه، روز بعد فریاد مرگ بر مصدق میزدند!) این دسته از هنرمندان و یا افراد سیاسی را مورد هجوم قرار میدهند و فریاد بر می آورند که چرا اینها همه جا هستند؟! خلاصه اینکه همان فرصت طلبان زمان مصدق ارث خودشان را به این دسته از حضرات داده اند، دردسرتان ندهم هر حرکتی بکنی و یا نکنی، نیش را خواهی خورد،بقول معروف شاید هم نیش عقرب از روی کینه نیست اقتضای طبیعت اش همین است!

ولی خودمانیم، بر پدر و مادر این تکنیک و تکنولوژی امپریالیستی، نه ببخشید سرمایه داری لعنت ( اصلأ گور پدرشان، فرقی ندارند! ) که به ما اجازه میدهد هرچه دلمان میخواهد در کامپیوتربگوییم و بنویسیم، جالب است نه؟!
خودمانیم، هیچ چیز راحت تر از این نیست که سایتی ویا وبلاگی داشته باشی و عُقده های خود را در آن بریزی نه خرجی دارد نه جُرمی و نه ..... راحت توی خانه ات جای دنج بنشینی و چای رنگارنگ سفید و قرمز هم جلویت باشد و بنویسی ....

آنهم چه نوشتنی! که خودت فقط کیف میکنی و وقتی که می بینی آن دسته از هنرمندان که تو از آنها به هر دلیلی خوشت نمی آید و آنها حامل نظرات تو نیسیتند، ولی همیشه در مجامع مردمی حضور دارند جوش می آوری و ناگهان کُنترل مغزی ات را از دست میدهی و به آنها حمله می کنی و خودت را پُشت واژه های انقلابی قایم میکنی که: فلان، فلان شده ها، چرا نگفتی سوسیالیسم تنها راه نجات بشریت است، آی سیاسی چرا از کمونیست دفاع نکردی آی شاعر، چرا نگفتی این فقط طبقه کارگر است که ما را از چنگال رژیم نجات میدهد و ....

از اینرو خشمگین میشوی و سرت را به در و دیوار میکوبی که ناگهان کامپیوتر به دادت میرسد، شوربختانه اینقدر هم فهم دموکراسی تان بالا رفته که با نام مُستعار و در دفاع از تُهمت و افترا و توهین در قالب، آزادی، شروع به "نوشتن" میکنی و خیالت هم راحت است که کسی ترا نمیشناسد ولی معلوم است هرکس که هستی، ظاهرأ دوست ما هستی و بما که میرسی ضمن تأیید نظرات ما برای ما آرزوی پیروزی میکنی! اما از آنجائیکه دو دوزه بازی میکنی و معلوم نیست که بدنبال چه چیز هستی به تکنولوژی بی در و پیکر پناه میبری! بالاخره در میان این همه سایت و وبلاگ، سایتی هم پیدا میشود که از آزادی تهمت و فحش و ناسزا دفاع کند و ترا چاپ کند و همین برای تو بس، که عُقده خود را خالی کنی و هم صاحب سایت مفتخر، از اینکه از آزادی بدون قید وشرط تهمت و ناسزا دفاع کرده است!

***

دومین گرد همایی کُشتار زندانیان سیاسی ده 60 در کُلن آلمان بر گزار شد، این گردهمایی با وجود کمبودهایی که داشت اما کمترین کاری که کرد، خاری شد در چشم هوادران خجالتی جمهوری اسلامی در خارج از کشور، به خصوص در این شرایط حساس وعُمر تبعید طولانی و خیل آدم های سیاسی و هنرمندان خجالتی که در ابعاد مختلف چهار دست و پا بسوی حکومت جمهوری اسلامی شیرجه میروند।

همین بس، که همین دور هم جمع شدن ها نشان میدهد که هنوز انسان هایی هستند که در این شرایط یأس و ناامیدی، در حد توانایی خود به اشکال مختلف علیه رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی مبارزه می کنند، هنوز هستند زندانیان سیاسی شکنجه شده، شاعران مبارزی که سر پا ایستاده اند و با شعرهایشان خیلی ها را میسوزانند، هستند هنرمندان مُتعهد و انسان های مبارزی که با شرکت خود در این مجامع نمیگذارند که این روزها به دست فراموشی سپرده شود।

آهای آدمها، که انگشت شمار هستید ولی هر یک با 10 و20 نام مُستعار! اراجیف سرهم میکنید و به جز نق، نق کردن کاری دیگر ندارید؟! یک لحظه فکر کنید، که این گردهمایی تشکیل نمیشد؟ آیا واقعأ فکر میکنید کمکی به جنبش مردمی میشد؟ و یا اینکه رژیم جمهوری اسلامی از بین میرفت؟ آیا چنین گرد همایی هایی سد راه مبارزات کارگری، دانشجویی و زنان در ایران است؟ شرکت نکردن زندانیان شکنجه شده سیاسی، هنرمندان مردمی، شاعران، سینماگران و انسانهای آزادیخواه در چنین سمینارهایی شما را راضی میکند؟ یقین دارم که نبودن اینها در چنین مجامعی هواداران جمهوری اسلامی را بسیار خوشحال میکند ، شما چرا .... ؟!

اما من آدم مُنصفی هستم شاید هم حق با شما باشد و سمینارهایی با این نوع زندانیان شکنجه شده، شاعران، خوانندگان و منتقدان سینمایی و سیاسی ها و فمنیستها .... سد راه مبارزات مردم تحت ستم است، اگر نظر شما این است، از شما خواهشمندم لطف کنید، قدم رنجه بفرمائید و سمیناری در هر موردی که دوست دارید علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ترتیب دهید، هنرمندان و زندانیان شکنجه شده مورد نظر خودتان را جمع کنید و کاری کنید کارستان! و پوزه رژیم جنایتکار اسلامی را به خاک و خون بمالید!!

در خاتمه باید بگویم که بقول معروف، به کوری چشم جمهوری اسلامی و هوادارانش، ما هیچوقت چنین روزهایی را فراموش نمیکنیم و همیشه در حد توانایی خودمان در چنین مجامعی گرد هم جمع میشویم و یاد یاران مبارز و جان باخته را گرامی میداریم، و باز یاد آور میشوم، آن کسان دیگر، که فکر میکنند از راه های دیگری میتوانند یاد این عزیزان را گرامی دارند به جای این همه گزافه گویی بفرمایند و خودشان عمل کنند، این گو ی و این میدان....

سپتامبر 2007 – استکهلم