-اسرائیل
وسیاست خاورمیانه ای این کشور
بعد از عملیات تروریستی 11 سپتامبر
کاظم رنجبر
-اسرائیل ،یک کشور بمانند سایر کشور های جهان نیست . تاریخ سرزمین فلسطین را ،محققین و پزوهشگران ، میتوانند ، از گذشته های بسیار قدیم ،حتی ما قبل تاریخ ، تا امروز را در سایت (1)مطا لعه بکنند . آنچه که امروز مورد نظر ما در این رسا له است ، آشنائی خوانند گان ،به نقش این دولت از بدو تشکیل اش ، در همکاری تنگاتنگ ، با قدرت های استعماری چون انگلستان ، فرانسه ،و خصوصأ امریکا ، بعد از جنگ ژوئن 1967 است . با به قدرت رسید ن آقای جورج دبلیو بوش ، در ژانویه2001 ، و نفوذ محافظه کاران نو آمریکای یهودی تبار، در تمام اهرم های رهبری و سیاسی این ابر قدرت بدون رقیب ، هر گونه امکان صلح و آرامش را برای استقرار حکومت های دموکراتیک ، برخاسته از آرای آزاد ملت های منطقه ، به حد نا ممکن رسانیده است.کسانیکه این نظریه را پیش می کشند ، که ایالات متحده آمریکا ، مدافع استقرار دمو کراسی در دنیا ،و خصوصأ در منطقه پر آشوب خلیج فارس هستند، کاملأ در اشتباه هستند. برای اینکه آمریکا در طول 60 سال گذشته بعد از جنگ دوم جهانی ، هر کجا ، نهال دمو کراسی ، پای به رشد گذاشته، علنأ ، این نهال را با کو دتا های نظامی در ریشه خشکا نیده است بعلاوه ،ذاتأ یک قدرت استعماربخاطر تضاد منافع خود ،هر گز نمی تواند، نظام های دموکراتیک را تحمل بکند .برای اینکه روشن وآشکار است ، در صورت وجود نظام های دموکراتیک در منطقه خاور میانه ، یا هر کشور عقب مانده ، اولین چیزی را که ملتها ، از حکومت های دمو کراتیک ، خود میخواهند ، رابطه نا عادلانه در تبادل اقتصدادی – بازرگانی بین المللی است . بر مبنای همین رابطه است ، که محققین و مورخین ، میگویند : اگر چه اسرائیل ، در درجه اول ، نتیجهً مبارزات ناسیونالیزم ، یهود ، یعنی صهیونیزم سیاسی در قرن نوزدهم است ، با وجود این ، اگر ایده ئولوژی صهیونیزم هم نبود ، امپراطوری استعمار گر انگلستان ، که در قرن نوزدهم ، اولین قدرت جهانی بود ، همین اندیشه صهیونیزم را ، برای دفاع از مانفع خود در شرق کانال سو ئز ، ایجاد میکرد. در حقیقت ، مسئله تشکیل اسرائیل ،و سیاست تو سعه طلبی و تجاوزات مکرر نظامی این کشور در راستای سیاست استعمار گرانه غرب است، که تا امروز یعنی بعد از ایجاد کشور اسرائیل در 1948 ، ادامه دارد.همین بن بست صلح بین ملت فلسطین ،و دولت اسرائیل ، یک سیاست کاملأ طراحی شده است ، که باید ادامه داشته باشد ،و این جنگهای متعدد در نهایت ، بر ثروت و قدرت کمپانی های اسلحه سازی ، و شرکت های نفتی ، بیا فزاید.
بن گوریون ، که نام واقعی او گورن -Grun ، (2) است ،سخنی در رابطه با تقسیم سرزمین اسرائیل بین اعراب و یهودیان دارد ، که به یکی از همرزمان خودش میگوید : اگرمن جای رهبران سیاسی اعراب بودم ، هرگز قرار داد تقسیم فلسطین را امضاء نمی کردم . به صرف اینکه ا جداد ما دو هزار سال پیش، در فلسطین بودند ، دلیل نمی شود ،که ما امروز از نقاط مختلف جهان ، آمده و این سرزمین را اشغال بکنیم.. خوانندگان توجه داشته باشند ، اگر امروز دولت ایتالیا ، ویا ایران ، وارث دو امپراطوری پهناور ، ادعا بکنند ، که دو هزار سال پیش ، بر سرزمین هائی ، حکمرانی میکردند ، که امروز آن سرزمین ها را باید به زور اسلحه دوباره تصاحب بکنند ، مسلمأ امنیت جهانی معنی نداشت . به همین خاطر است ، که قریب به اتفاق مورخین معتبر دنیا بر این عقیده هستند ، که اسرائیل ، ساخته و پرداخته ً قدر ت های استعماری است ،که در نهایت در خاورمیانه بعه عنوان پایگاه نظامی و جنگ طلب استعما ر نوین نقش دارد. بدون کمک های بلا عوض مالی ، و نظامی قدرت های استعماری ، و در راًس آن امریکا ، اسرائیل ، هرگز آینده ای در خاورمیانه نمی تواند داشته باشد.
وقتیکه ارتش اسرائیل ، در سال 1967 ، بخش های غربی اردن ، نوار غزه و شرق بیت المقدس را به تصرف خود درآورد ، ژنرال موشه دایان وزیر دفاع وقت اسرائیل در سال 1973 ، علنأ چنین میگفت :« اسرائیلیان تا روز قیامت دربخش های غربی اردن ، نوار غزه ، وشرق اورشلیم (بیت المقدس ) باقی خواهند ماند. من در این مناطق ، احساس بیگانگی نمیکنم ، درست برعکس ، این مناطق ، بخشی از خانهً من است .اگر شما این احساس مرا توسعه طلبی می دانید ، چه اشکالی دارد ، من یک توسعه طلب هستم . (ماٌخذ لوموند دیپلماتیک شماره 420 دسامبر 1990)در حقیقت اسرائیل ، بازوی مسلح غرب ، خصوصأ ایالات متحدهً آمریکا در خاورمیانه است . نفوذ آمریکائیان یهودی تبار در رسانه های گروهی ، رادیو ، تلویزیون ،و بلاخره محافظه کاران نو در دولت جمهوری خواهان آمریکا ، برای جلب افکار جهانیان جهت دفاع از اسرائیل بر همگان روشن و مشخص است .
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1990و اولین جنگ خلیج فارس(بعد از جنگ عراق علیه ایران با پشتیبانی تمام قدرت هی استعماری از صدام ) در سال 1991و شرکت ارتش های اعراب ، چون مصر ، عربستان سعودی ،و حتی سوریه ، در کنار نیروهای ائتلافی ،جهت ازادی کویت از اشغال ارتش صدام حسین ، رهبران دولت های عرب، که بدون استثنا ء، نظام های فاسد ،و ضد دموکراتیک هستند، بر این باور بودند که همچنانکه نیروهای ائتلاف ، متشکل از کشورهای معتبر جهان ، چون آمریکا ، انگلستان ، فرانسه و آ لمان تحت فرماندهی شورای امنیت ، کویت را از اشغال نیروهای نظامی صدام حسین آزاد خواهند کرد ، همین دولت ها ی بزرگ ، از طریق دیپلماسی و فشار آوردن به رهبران اسرائیل ، آنان را و ادار به سیاست ا نعطاف پذیر خواهند کرد ،و این کشورسرزمین های اشغا ل شدهً فلسطینی را که از سال 1967، در تصرف خود دارد، آزاد خواهند کرد !امٌا این خوش باوری های رهبران کشور های عربی ، با موضع گیری آشکار و روشن اسحق شمیر نخست وزیر اسرائیل در سال 1991 ، به یاس مبدل شد.
درسال 1991 ، جیمز بکر ،وزیر امور خارجهً جورج بوش (پدر ) برای مذاکره با اسحق شمیر به آن کشور سفر کرد. هدف این مسافرت به راه انداختن مذاکرات صلح اسرائیل با اعراب ، خصوصأ با ملت فلسطین بود. اسحق شمیر بطور روشن و علنأ گفت ما در غرب اردن و شرق اورشلیم (بیت المقدس ) ونوار غزه خواهیم ماند. این سیاست حزب ما ، حزب لیکود است، که با سایر احزاب فرق میکند. خوشباوری رهبران اعراب در این مطلب نهفته است ،که آنها فکر می کردند، که نیروهای ائتلاف برای آزادی ملت کویت از ارتش اشغالگر صدام به آن کشور لشکر کشیده اند. آقای لوران فا بیوس نخست وزیر سابق فرانسه در یک جملهً کوتاه هدف جنگ علیه صدام حسین را ، که در آن زمان ارتش فرانسه جزو نیروهای ائتلاف بود ، چنین بیان کرد :« نفت مادهً استراتژیک و حیاتی اقتصاد ما ست . نفت خاویار نیست که بگوئیم مهم نیست خاویار نمی خوریم .»این سخنان نخست وزیر سابق فرانسه درست در راستای سخان آقای جیمی کارتر در سال 1980 است ، که چنین میگفت :« خلیج فارس در محدودهً منافع استراتژیک ما محسوب میشود ،هر تلاش از طرف هر نیروی خارجی ،که بخواهد کنترل منطقه خلیج فارس را به دست گیرد، به مانند حمله ، علیه منافع ملی آمریکا محسوب میشود. ما این حمله را با هر وسیله ای ،من جمله نیروهای نظامی دفع خواهیم کرد .(ماًخذ روزنامهً لو مومند دیپلماتیک ماه مارس 2003 ، صفحه 19)
سلطهً قدرت های استعماری غرب بر خاورمیانه و تسلط بر چاه های نفت منطقه ، از طریق رژیم های فاسد و مرتجع ضد دموکراتیک کشورهای نفت خیز ، موقعیت ژئوپولیتیک ، ژئو اکونومیک ،و ژئو استراتژیک این کشور ها را خصوصأ در تضاد و رقابت با اتحاد جماهیر شوروی سابق،و پشتبانی غرب ، خصوصأ آمریکا از اسرائیل ، نه تنها در نهایت این قدرت های استعماری ، مانع شکل گیری نظام های دموکراتیک در خاورمیانه شده اند ، بلکه برای حفظ وظعیت موجود ، یعنی مذاکرات بی پایان و بی نتیجه بین اعراب و اسرائیل و عدم استقرار یک صلح شرافتمند ، به بخشی از واقعیت های خاورمیانه تبدیل شده است.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،در طول سال های 1989 تا 1991 و تبدیل آمریکا به تنها ابر قدرت نظامی ، اقتصادی و سیاسی جهان ، دو گرایش سیاسی کاملأ متفاوت بطور علنی در اسرائیل ظاهرشد .گرایش اول ، برخاسته از اندیشه های وا قع بینانهً روشنفکران متعهد یهودی تبار در جهان وسیاست واقع بینانهً رهبران حزب کارگر این کشور است ، که آیندهً اسرائیل را در بطن جغرافیای سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خاورمیانه ، خصوصأ کشور های همسایه خود می بینندو این واقعیت را قبول دارند ، که باید اسرائیل در مقابل صلح واقعی سرزمین های اشغالی فلسطین و اعراب را ، تا مرزهای 4 ژوئن 1967 ، تخلیه کند. شعار صلح شرافتمندانه در مقابل زمین ،از آن این گرایش است .گرایش دوم ، برخاسته از افراطیون مذهبی و حزب لیکود است،که بر این باورند،که جهان عرب ، خصوصأ فلسطینیان ، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، از پشتیبانی یک دولت قوی محروم شدهاست . اینک زمان آن رسیده است که ما با پشتیبانی تنها ابر قدرت جهان و طرفداران خود در داخل کشور ،و نهاد های نزدیک به دولت آمریکا ، یعنی محافظه کاران نو ، که زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان ، کا ملأ دولت آمریکا را زیر نفوذ دارند ، بکوشیم بدون تخلیه زمین های اشغالی فلسطین ، اعراب و خصوصأ فلسطینی ها را با ساختن شهرک های مختلف ، مجبور به ترک خانه و کاشانه شان بکنیم .
در این راستا، گروهای افراطی و دست راستی کشور اسرائیل ، از زبان محافظه کاران نو آمریکا ،« تز نظم نوین جهانی » را ارائه دادند.به طور خلاصه آن بخش از تز نظم نوین جهانی ،که شمامل خاورمیانه می شود ، در نهایت خواستار تجزیه سه کشور نفت خیز خاورمیانه است ، که این سه کشور عبارتند از : ایران ، عراق ، و عربستان سعودی هستند. برای اینکه تنها این سه کشور در خاورمیانه نفت خیز هستند ،که بطور عینی دارای پتانسیل انسانی ، جغرافیائی ، اقتصادی ، وسیاسی نظامی هستند ، که می توانند در مقابل قدرت اسرائیل مقاومت بکنند. در این تز نظم جهانی این سیاست گنجانیده شده است ،که با جدا کردن استانهای نفت خیز این سه کشور ،و تبدیل آنها به شیخ نشین هائی چون کویت ،و قطر وبحرین و...و محروم کردن ملتهای ایران عراق ، عربستان سعودی از درآمد های حاصل از نفت ، مانع پیشرفت های علمی ، اقتصادی ،و نظامی این کشور ها شد. این سیاست درست دنباله سیاست های انگلستان و فرانسه ، بعد از شکست دولت عثمانی ، در جنگ اول جهانی است ،که در آن زمان انگلستان و فرانسه بخشهای خاورمیانه را بر مبنای ذخایر نفتی ،و منافع استراتژیک خود تقسیم کردند.انگلستان و فرانسه در طول جنگ اول جهانی ، به اهمیت استراتزیک نفت و این ماده حیاتی لازم به اقتصاد دنیا را درک کرده بودند. بی جهت نیست که در تمام سیاست های خاورمیانه ای آمریکا ، انگلستان در کنار آمریکا قرار دارد. چون آمریکا به تجربیات انگلستان ،و انگلستان به قدرت نظامی آمریکا احتیاج دارد.در راستای همین سیاست بود ،که انگلستان دراوایل قرن بیستم ، سعی در جدا کردن خوزستان از مام وطن ، توسط شیخ خزعل وا بسته به در بار انگلستان بود.
اگر به نقشه کشور های تولید کنندهً خاورمیانه نگاه بکنیم ، می بینیم که بخش عمد این کشور ها امیر نشینان کوچکی هستند ، که هیچکدام دارای پتانسیل انسانی ،و وسعت جغرافیائی لازم برای تبدیل شدن به یک کشور مستقل و نیروی نظامی ، اقتصادی و علمی نیستند. در حقیقت این امارات نشین ها ، هیچکدام کشور نیستند ، بلکه بند رهای صادرکننده نفت هستند. بعلاوه این امیر نشینان ، در آمد حاصل از فروش نفت را به خاطر محدود بودن وسعت جغرافیائی و نیروی انسانی خود ، دوباره در اقتصاد کشورهای عظیم صنعتی ، چون آمریکا وانگلستان و فرانسه تزریق میکنند. در سال مالی 2003 آمریکا ، میزان سپرده های عربستان سعودی در بانک های آمریکائی معادل 700 ملیارد دولار تخمین زده شده است. به عبارت دیگر ، قدرت های بزرگ علاوه بر این که نفت خاورمیانه را به کمک نظام های فاسد تاراج می برند ، و در آمد حاصل از فروش آن را نیز به هر نحوی دوباره به اقتصاد خود بر میگردانند.
در راستای همین « نظم نوین جهانی » و تلاش برای اجراء و عملی کردن آن است ما هر روز « جنبشهای آزادی بخش و تجزیه طلبی! » با نام های گوناگون در داخل و خارج از ایران با رهبرانشان به رادیو تلویزیونهای فارسی زبان ، خصوصأ آمریکا ، انگلستان و اسرائیل دعوت می شوند !
در راستای سیاست صلح شرافتمندانه در مقابل زمین ، اسحق رابین ، یاسر عرفات ،و رئیس جمهور سابق آمریکا ، بیل کلینتون قدم های مثبتی برداشتند .مارتین ایندیک ، معاون وزیر خارجه و مشاور بیل کلینتون در کاخ سفید چنین میگوید :«...اولویت سیاست بیل کلینتون در خاورمیانه ، برقراری صلح میان اسرائیل و همسایگانش بود (...)پس از اولین جنگ خلیج فارس و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، این احساس کاملأ وجود داشت ، که امکان رسیدن به صلح جامع در خاورمیانه وجود دارد،و این موضوع به اولویت سیاست خارجی ما تبدیل شد. فرض بر این بود، که اگر بتوانیم به چنین دست آوردی تحقق بخشیم ، تاثیر دگر کننده ای بر سراسر منطقه خواهد گذاشت،و در نتیجه ضربه به کسانی بود که با روند صلح مخالفت میکردند ...» ( ماًخذ : جدال دو توحش . به قلم ژیلبر آشکار ، به زبان فرانسه ترجمهً آقای حسن گلریز ، صفحات 105، 106 ، چاپ هامبورگ ماه مه 2003)
چه کسانی ، و چه سازمان های سیاسی با استفاده از تروریسم با روند صلح مخالف هستند، که مارتین ایندیک این چنین روشن و آشکار به آنها اشاره می کند. در 13 سپتامبر 1993 ، چهل وشش سال بعد از 5 جنگ خونین ،و صد ها هزار کشته و معلول ، نما یندگان دو ملت فلسطین و اسرائیل ، یاسر عرفات و اسحق رابین ، با پشتیبانی رئیس جمهور آمریکا ، بیل کلنتون ، سند « آشتی تاریخی » را در کاخ سفید امضا کردند. در آن روز تاریخی ، اسحق رابین این مرد میدان های جنگ و سیاست با ایراد سخنان تاریخی ،این چنین به پیشواز « امید صلح » در خاورمیانه رفت .« ای فلسطینیان ، ما سربازان بر گشته از میدان های جنگ ، با لکه های خون ، ما سربازانی که علیه شما می جنگیدیم ، امروز با صدای رسا و روشن به شما میگوئیم: بس است این خونهائیکه ریخته میشوند ، بس است این اشکها ئیکه از چشمان جاری می شوند»
قرار بود در 20 ژانویه 1996 ، ساکنان بخش غربی رود اردن و نوار غزه در انتخابات شورای فلسطین شرکت کرده و طبق موافقت نامه اسلو ، این بخش ها را خود فلسطینی ها اداره بکنند. اما در شب 4 نوامبر 1995 ، ایگال امیر (yigal Amir) جوان یهودی افراطی تحریک شده توسط یک مشت خا خام های ضد صلح ، با شلیک گلو له هائی از پشت ، امید و آرزوهای ملیونها عرب و یهودی را در خون غلتاند . پنج روز بعد از قتل اسحاق رابین خبر نگار کانال یک تلویزیون اسرائیل ، انگیزهً قتل را از قاتل می پرسد ، وایگال امیزر چنین جواب میدهد :
قاتل: من آمادهً کشتن هستم.
خبر نگار –کشتن کی را؟
قاتل –آنهائی را که به من دستور کشتنشان را می دهند.
خبرنگار –عرب ها را ؟
قاتل-چه می خواهد تروریست باشد و چه عرب ، مهم نیست ،هرکسی میخواهد باشد.
خبرنگار –اگر از تو بخواهند که یک فرد یهودی را بکشی ،آیا می کشی؟
قاتل –اگر یک یهودی باشد ، که یهودی نیست، همه میدانند منظورم کیست، بلی می کشم.(منظور قاتل ، اسحق را بین است، که از نظر قاتل به لحاظ عقیدتی و ایدئولوژیک «یهودی» نیست چون در راه صلح قدم برداشته بود .(ماًخذ ماهنامهً لو موند دیپلماتیک شمارهً 501، دسامبر 1955)
در 25 فوریه 1994، باروخ گلد ستین (Baruch Goldsein ) یهودی افراطی مقیم الخلیل –هبرون ، با مسلسل دستی 29 نفر فلسطینی را که در حال نماز خواندن بودند ، در کمال خونسردی به قتل رسانید و سپس دست به خود کشی زد. قبر این جنایتکار در اسرائیل برای یک عده یهودی افراطی ، تبدیل به زیارتگاه شده است.
کنکاش در عمق این جنایت ها ، وقتی سئوال بر انگیز می شود ،که ما می دانیم که کشور اسرائیل ، یکی از پیش رفته ترین کشور های جهان است ،و این کشور ، تنها دموکراسی موجود در خاورمیانه است .(البته برای ساکنان یهودی تبار آن دموکراسی است )سطح دانش و تحصیلات یهودیان در اسرائیل و در جهان ، از مردمان اغلب کشور های دنیا بلا تر است . در چنین جامعه ای چگونه می توان در پائین ترین سطح تاریک اندیشی و تحجر فکری غوطه ورشدو انسانهای را فقط به خاطر عرب بودنشان این چنین قتل عام کرد ؟ و یا یک رهبر سیاسی را به خاطر دور اندیشی و اقدام برای استقرار صلح ، این چنین نا جوانمردانه به قتل رساند ؟ مارتین ایندیک معاون وزیر امور خارجهً آمریکا و مشاور بیل کلنتون ، وقتی که از مخالفان روند صلح و کسانی که از تروریسم برای این مخالفت استفاده می کنند ، منظور کسانی هستند که امثال ایگال امیر و یا باروخ گلداسین ها را تربیت وتحریک و تهیج می کنند.
در 23 ژانویه ،تروریست های پاکستانی یک روزنامه نگار آمریکائی را بنام دانیل پرل (Daniel Pearl)را ربودند و در 23 فوریه همان سال ، فقط بخاطر یهودی بودن دانیل پرل ، گلویش را با تیغ موکت بری شکافتند و به قتل رساندند.این قاتلان اغلب بی سواد واز دهات پاکستان بیرون آمده اند و تحت تاثیر « رهبران مذهبی! » شان به چنین جنایت هائی بنام دین دست می زنند. با تکیه بر محتوی کتاب بسیار با ارزش ژیلبر آشکار ،که در بالا به آن اشاره شد می توان گفت : هر تمدن توحش خود را دارد ، برخی گلو می برند ( قتل به سبک افغانی ها ، که کهنه سربازان جنگ علیه شوروی ، در الجزایر باب کرده اند و تیغ موکت بری هواپیما ربایان 11 سپتامبر 2001 ، نمادی از آن بود. عده ای بمب خوشه ای بر سر مردم بی گناه می ریزند و یا با بمب های 15 هزار پوندی ، از فاصله دور مردم را قتل عام می کنند ، برخی با ربودن هواپیما ، از آن چون موشکی برای کشتار غیر نظامیان استفاده می کنند . برخی هم موشک های هدایت شونده کروزرابه جای چاقوی جراحی برای عمل جراحی شان مورد استفاده قرار میدهند. برخی می کوشند تعداد هرچه بیشتر ی از مردم را با نمایش مرگ قربانیان خود تحت تاثیر قرار دهند . عده ای هم از تارتوف ریا کار (شخصیت معروف نمایشنامهً مولیر ) تقلید می کند و به رسانه ها امر می کنند ، تا کشت و کشتار ی را که با انتقام جوئی خود ببار آورده اند ، بر ملا نسازند :« دیگر طاقت دیدن آن را ندارم ، چنین مناظر دهشت بار، به افکار شریرانه دامن می زند .» (ماً خذ از « جدال توحش ها »صفحه 96)
بعداز ترور اسحاق رابین ، جناح افراطی احزاب مذهبی و دست راستی لیکود ، توانستند امید صلح بین ملت های فلسطین و اسرائیل را به یاس مبدل سازند. باروی کار آمدن دولت ناتان یاهو ، اوج خشونت ها از یک طرف ، و عملیات شهرک سازی در مناطق فلسطینی نشینان از طرف دیگر ، اوج گرفت ، تا اینکه در 17 ماه مه 1999 ، ژنرال سابق ارتش اسرائیل اوحد باراک از طرف حزب کارگر به نخست وزیر ی انتخاب شد.
بخش جنوبی لبنان که توسط ارتش اسرائیل به نام نوار امنیتی از سال 1982 اشغال شده بود ، بعد از سال ها ،و رودروئی با حزب الله لبنان ، تحمیل خسارت، این بار بوسیله دولت باراک تخلیه شد. عقب نشینی ارتش اسرائیل از جنوب لبنان ،بار دیگر امید صلح را در بین صلح دوستان دو ملت بارور کرد .امٌا این بار نیز جناح افراطی حزب لیکود و احزاب مذهبی افراطی عملأ وارد میدان شدند، تا مانع هر نوع امکان برقرای صلح بین طرفین متخاصم شوند.در 28 سپتامبر 2000، آریل شارون با یک عمل کاملأ از قبل طراحی شده ، جهت تحریک و تحقیر فلسطینی ها و شکستن امید صلح ، در گذرگاه مساجد بیت المقدس حاضر شد. از فردای آن روز انتفاضه دوم در تمام مناطق اسرائیل و فلسطین اشغالی با لاگرفت .
در6 فوریه 2001، دولت اوحد بارک جای خود را به دولت آریل شارون داد و در این فاصله جورج دبلیو بوش نیز با یک انتخابات مشکوک و مسئله دار به ریاست جمهوری آمریکا رسید.محافظه کاران نو با ایده ئو لوژی « بر خورد تمدن ها »، که بانی آن ساموئل هانتینگتون و از طرفداران سر سخت جناح افراطی صهیونیست های سیاسی است ، پشتیبانی خود را از عملیات سرکوبگرانه شا رون دریغ نداشتند.عملیا ت انتفاضه دوم تاکنون بیش از چهار هزار کشته ،و هزاران زخمی جای گذاشته است .امروزا سحق رابین ، یاسر عرفات ،برنده گان جایزه نوبل صلح1994 ،در این دنیا نیستند. آقای آریل شارون در حال مرگ است. امید صلح در خاورمیانه ، به خاک سپرده شده است. آمریکا و هم پیمانان اش ، در باطلاق افغانستان ،و عراق گرفتار هستند.خسارات انسانی ، مالی ناشی از سیاست های محافظه کاران نو آمریکا ،و جناح افراطی حزب لیکود و احزاب مذهبی بطور دقیق معلوم نیست. اماٌآیا نمی توان این سئوال را پیش کشید: ـیا شروع عملیات انتفاضه ٌ دوم در 28 سپتامبر 2000، انتخاب جورج دبلیو بوش به همراهی محافظه کاران نو آمریکا در ژانویه 2001 ، انتخاب آقای آریل شارون در 6 فوریه 2001 به نخست وزیری اسرائیل ، فاجعه تروریستی 11 سپتامبر 2001، و سقوط حکومت طالبان (4) با دخالت نظامی آمریکا و هم پیمانان آن کشور در 7 دسامبر 2001 ،نابودی کامل نطقه دولت آینده فلسطین توسط ارتش اسرائیل، وبلاخره حمله نظامی آمریکا و انگلستان و هم پیمانان خود به عراق در 20 مارس 2003، در گیری این کشور ها در خاورمیانه ، با عمل حساب شدهً آریل شارون و ظهور غیر منتظره او در میدان مسجد الاقصی شروع شد ، و به دنبال خود ،این حوادث را با خود به همراه آورد ، با تمام این حوادث بی ارتباط بودند ، یا واقعأ یک برنامه طرح ریزی شده ای بود ،که حملات تروریستی 11 سپتامبر 2003 نیز بخشی از آن بود ؟
در طول تاریخ تشکیل اسرائیل تا کنون ، این چنین فجایع با این وسعت خونریزی و قتل عام یک ملت مظلوم بدون سلاح ، با استفاده از تانک وتوپ هواپیما ها و هلی کوپتر های جنگی سابقه نداشته است. در مقابل این جنایات ، جناح افراطی صهیونیزم بین اللملی با دردست داشتن رسانه های گروهی در سطح جهان ، تبلیغ می کنند ،که علیه تروریست های انتحاری در آمریکا و اسرائیل مبارزه می کنیم.در آخرین هفته ماه سپتامبر 2003 ، 27 نفر از خلبانان ارتش اسرائیل با ارسال پیام به افکار جهانیان اعلام داشتند که از این تاریخ به بعد ، به خاطر وجدان انسانی خود از بمباران مناطق مسکونی و قتل انسان های بی گناه ،خوداری خواهیم کرد . این خلبانان چهره کریه خشونت جناح افراطی حاکمان اسرائیل را به جهانیان نشان دادند(5)
آمی آیلون (Ami Aylon )رئیس سابق سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل که امروز برای برقرای صلح واقعی ، بین دو ملت اسرائیل و فلسطین ، تلاش می کند ، در مصاحبه خود با روزنامه فرانسوی « لیبراسیون » 8 سپتامبر 2003 چنین میگوید : وقتیکه از سال 1996 تا 2000 مسئول امنیت داخلی بودم ، ما واقعأ دوران آرامش را طی میکردیم . نه به خاطر این که من رئیس امنیت داخلی بودم ، بلکه فلسطینی ها یک امیدی داشتند، که در آینده صاحب دولت خود خواهند بود. به همین جهت نیز خودشان علیه تروریسم مبارزه می کردند .ما اسرائیلیان فلسطینی ها را متهم به تروریسم می کنیم ، اما تا روزیکه فلسطینی ها تحقیر و غرورشان را خرد می کنیم ، آنها خود را در یک نا امیدی مطلق احساس می کنند ، و به خود می گویند : « من چیزی ندارم که از دست بدهم» فراموش نکنیم که اولین کامیکاز ( عملیات انتحاری )،که تورات نیز از آن یاد می کند سامسون بود .برای این که سامسون تحقیر شده بود و تمام امید هایش را از دست داده بود . فلسطینی که با عملیات انتحاری خود را می کشد،و به دیگران نیز صدمه وارد می کند ، به خاطر با ور های مذهبی اش نیست ، بلکه بخاطر این است ،که تمام رویا ها و آرزوهایش را از دست داده است.(ادامه دارد )
-به قلم کاظم رنجبر ، دکتر درجامعه شناسی سیاسیkazem.randjbar@wanadoo.fr-اقتباس بطورکامل و یا به اختصار با ذکرنام نویسنده و سایت عصر نو بلا مانع است .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------(1)http://wikpedia.org/wiki/htoitre_de_la palastine
(2)http :www.even.fr/celebre/biographie/david-ben-gourion-2284-php
(3)سازمان های اطلا عاتی اسرائیل برای تضعیف ، جبهه آزادی بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات ، که دارای گرایش لائیک بود سازمان افراطی مذهبی حماس که شاخه ای از اخوان المسلمین است ،در سال 1970 ، در زمان گلدا مایربنا نهاد، که همین امروز فلسطین را تا پای جنگ داخلی و برادرکشی می کشاند ،که درست به نفع صهیونیست های اسرائیل عمل میکند . رجوع شود به : http :www.humanité.presse.fr/journal/2001-12-14-2550
(4) رجوع شود به کتاب مارک شاژمن ، جاسوس معروف سیا ، یهودی تبار آمریکائی ،که در سازمان دادن القاعده ، در زمان اشغال افغا نستان توسط ارتش شوروی ، در پاکستان بسر می برد و کتابی نیز به زبان انگلیسی در بلاره تروریسم با این عنوان بیرون داده است . understanding terror networks Marc Sageman University of Pennsylvania Presse
(5)نافرمانی مدنی خلبانان ارتش اسرائیل دربمباران مناطق مسکونی مردم بی دفاع فلسطین.رجوع شود به :httpMwww.protection-palestine.org/article.php3 ?id_article=1456
کاخ سفید بسیار «سفید » در رابطه با طلای سیاه بسیار «سیاه »
-روابط تنگا تنگ عربستان سعودی و ایالات متحدهً آمریکا .
ادامه دارد .
.
کاظم رنجبر
-اسرائیل ،یک کشور بمانند سایر کشور های جهان نیست . تاریخ سرزمین فلسطین را ،محققین و پزوهشگران ، میتوانند ، از گذشته های بسیار قدیم ،حتی ما قبل تاریخ ، تا امروز را در سایت (1)مطا لعه بکنند . آنچه که امروز مورد نظر ما در این رسا له است ، آشنائی خوانند گان ،به نقش این دولت از بدو تشکیل اش ، در همکاری تنگاتنگ ، با قدرت های استعماری چون انگلستان ، فرانسه ،و خصوصأ امریکا ، بعد از جنگ ژوئن 1967 است . با به قدرت رسید ن آقای جورج دبلیو بوش ، در ژانویه2001 ، و نفوذ محافظه کاران نو آمریکای یهودی تبار، در تمام اهرم های رهبری و سیاسی این ابر قدرت بدون رقیب ، هر گونه امکان صلح و آرامش را برای استقرار حکومت های دموکراتیک ، برخاسته از آرای آزاد ملت های منطقه ، به حد نا ممکن رسانیده است.کسانیکه این نظریه را پیش می کشند ، که ایالات متحده آمریکا ، مدافع استقرار دمو کراسی در دنیا ،و خصوصأ در منطقه پر آشوب خلیج فارس هستند، کاملأ در اشتباه هستند. برای اینکه آمریکا در طول 60 سال گذشته بعد از جنگ دوم جهانی ، هر کجا ، نهال دمو کراسی ، پای به رشد گذاشته، علنأ ، این نهال را با کو دتا های نظامی در ریشه خشکا نیده است بعلاوه ،ذاتأ یک قدرت استعماربخاطر تضاد منافع خود ،هر گز نمی تواند، نظام های دموکراتیک را تحمل بکند .برای اینکه روشن وآشکار است ، در صورت وجود نظام های دموکراتیک در منطقه خاور میانه ، یا هر کشور عقب مانده ، اولین چیزی را که ملتها ، از حکومت های دمو کراتیک ، خود میخواهند ، رابطه نا عادلانه در تبادل اقتصدادی – بازرگانی بین المللی است . بر مبنای همین رابطه است ، که محققین و مورخین ، میگویند : اگر چه اسرائیل ، در درجه اول ، نتیجهً مبارزات ناسیونالیزم ، یهود ، یعنی صهیونیزم سیاسی در قرن نوزدهم است ، با وجود این ، اگر ایده ئولوژی صهیونیزم هم نبود ، امپراطوری استعمار گر انگلستان ، که در قرن نوزدهم ، اولین قدرت جهانی بود ، همین اندیشه صهیونیزم را ، برای دفاع از مانفع خود در شرق کانال سو ئز ، ایجاد میکرد. در حقیقت ، مسئله تشکیل اسرائیل ،و سیاست تو سعه طلبی و تجاوزات مکرر نظامی این کشور در راستای سیاست استعمار گرانه غرب است، که تا امروز یعنی بعد از ایجاد کشور اسرائیل در 1948 ، ادامه دارد.همین بن بست صلح بین ملت فلسطین ،و دولت اسرائیل ، یک سیاست کاملأ طراحی شده است ، که باید ادامه داشته باشد ،و این جنگهای متعدد در نهایت ، بر ثروت و قدرت کمپانی های اسلحه سازی ، و شرکت های نفتی ، بیا فزاید.
بن گوریون ، که نام واقعی او گورن -Grun ، (2) است ،سخنی در رابطه با تقسیم سرزمین اسرائیل بین اعراب و یهودیان دارد ، که به یکی از همرزمان خودش میگوید : اگرمن جای رهبران سیاسی اعراب بودم ، هرگز قرار داد تقسیم فلسطین را امضاء نمی کردم . به صرف اینکه ا جداد ما دو هزار سال پیش، در فلسطین بودند ، دلیل نمی شود ،که ما امروز از نقاط مختلف جهان ، آمده و این سرزمین را اشغال بکنیم.. خوانندگان توجه داشته باشند ، اگر امروز دولت ایتالیا ، ویا ایران ، وارث دو امپراطوری پهناور ، ادعا بکنند ، که دو هزار سال پیش ، بر سرزمین هائی ، حکمرانی میکردند ، که امروز آن سرزمین ها را باید به زور اسلحه دوباره تصاحب بکنند ، مسلمأ امنیت جهانی معنی نداشت . به همین خاطر است ، که قریب به اتفاق مورخین معتبر دنیا بر این عقیده هستند ، که اسرائیل ، ساخته و پرداخته ً قدر ت های استعماری است ،که در نهایت در خاورمیانه بعه عنوان پایگاه نظامی و جنگ طلب استعما ر نوین نقش دارد. بدون کمک های بلا عوض مالی ، و نظامی قدرت های استعماری ، و در راًس آن امریکا ، اسرائیل ، هرگز آینده ای در خاورمیانه نمی تواند داشته باشد.
وقتیکه ارتش اسرائیل ، در سال 1967 ، بخش های غربی اردن ، نوار غزه و شرق بیت المقدس را به تصرف خود درآورد ، ژنرال موشه دایان وزیر دفاع وقت اسرائیل در سال 1973 ، علنأ چنین میگفت :« اسرائیلیان تا روز قیامت دربخش های غربی اردن ، نوار غزه ، وشرق اورشلیم (بیت المقدس ) باقی خواهند ماند. من در این مناطق ، احساس بیگانگی نمیکنم ، درست برعکس ، این مناطق ، بخشی از خانهً من است .اگر شما این احساس مرا توسعه طلبی می دانید ، چه اشکالی دارد ، من یک توسعه طلب هستم . (ماٌخذ لوموند دیپلماتیک شماره 420 دسامبر 1990)در حقیقت اسرائیل ، بازوی مسلح غرب ، خصوصأ ایالات متحدهً آمریکا در خاورمیانه است . نفوذ آمریکائیان یهودی تبار در رسانه های گروهی ، رادیو ، تلویزیون ،و بلاخره محافظه کاران نو در دولت جمهوری خواهان آمریکا ، برای جلب افکار جهانیان جهت دفاع از اسرائیل بر همگان روشن و مشخص است .
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1990و اولین جنگ خلیج فارس(بعد از جنگ عراق علیه ایران با پشتیبانی تمام قدرت هی استعماری از صدام ) در سال 1991و شرکت ارتش های اعراب ، چون مصر ، عربستان سعودی ،و حتی سوریه ، در کنار نیروهای ائتلافی ،جهت ازادی کویت از اشغال ارتش صدام حسین ، رهبران دولت های عرب، که بدون استثنا ء، نظام های فاسد ،و ضد دموکراتیک هستند، بر این باور بودند که همچنانکه نیروهای ائتلاف ، متشکل از کشورهای معتبر جهان ، چون آمریکا ، انگلستان ، فرانسه و آ لمان تحت فرماندهی شورای امنیت ، کویت را از اشغال نیروهای نظامی صدام حسین آزاد خواهند کرد ، همین دولت ها ی بزرگ ، از طریق دیپلماسی و فشار آوردن به رهبران اسرائیل ، آنان را و ادار به سیاست ا نعطاف پذیر خواهند کرد ،و این کشورسرزمین های اشغا ل شدهً فلسطینی را که از سال 1967، در تصرف خود دارد، آزاد خواهند کرد !امٌا این خوش باوری های رهبران کشور های عربی ، با موضع گیری آشکار و روشن اسحق شمیر نخست وزیر اسرائیل در سال 1991 ، به یاس مبدل شد.
درسال 1991 ، جیمز بکر ،وزیر امور خارجهً جورج بوش (پدر ) برای مذاکره با اسحق شمیر به آن کشور سفر کرد. هدف این مسافرت به راه انداختن مذاکرات صلح اسرائیل با اعراب ، خصوصأ با ملت فلسطین بود. اسحق شمیر بطور روشن و علنأ گفت ما در غرب اردن و شرق اورشلیم (بیت المقدس ) ونوار غزه خواهیم ماند. این سیاست حزب ما ، حزب لیکود است، که با سایر احزاب فرق میکند. خوشباوری رهبران اعراب در این مطلب نهفته است ،که آنها فکر می کردند، که نیروهای ائتلاف برای آزادی ملت کویت از ارتش اشغالگر صدام به آن کشور لشکر کشیده اند. آقای لوران فا بیوس نخست وزیر سابق فرانسه در یک جملهً کوتاه هدف جنگ علیه صدام حسین را ، که در آن زمان ارتش فرانسه جزو نیروهای ائتلاف بود ، چنین بیان کرد :« نفت مادهً استراتژیک و حیاتی اقتصاد ما ست . نفت خاویار نیست که بگوئیم مهم نیست خاویار نمی خوریم .»این سخنان نخست وزیر سابق فرانسه درست در راستای سخان آقای جیمی کارتر در سال 1980 است ، که چنین میگفت :« خلیج فارس در محدودهً منافع استراتژیک ما محسوب میشود ،هر تلاش از طرف هر نیروی خارجی ،که بخواهد کنترل منطقه خلیج فارس را به دست گیرد، به مانند حمله ، علیه منافع ملی آمریکا محسوب میشود. ما این حمله را با هر وسیله ای ،من جمله نیروهای نظامی دفع خواهیم کرد .(ماًخذ روزنامهً لو مومند دیپلماتیک ماه مارس 2003 ، صفحه 19)
سلطهً قدرت های استعماری غرب بر خاورمیانه و تسلط بر چاه های نفت منطقه ، از طریق رژیم های فاسد و مرتجع ضد دموکراتیک کشورهای نفت خیز ، موقعیت ژئوپولیتیک ، ژئو اکونومیک ،و ژئو استراتژیک این کشور ها را خصوصأ در تضاد و رقابت با اتحاد جماهیر شوروی سابق،و پشتبانی غرب ، خصوصأ آمریکا از اسرائیل ، نه تنها در نهایت این قدرت های استعماری ، مانع شکل گیری نظام های دموکراتیک در خاورمیانه شده اند ، بلکه برای حفظ وظعیت موجود ، یعنی مذاکرات بی پایان و بی نتیجه بین اعراب و اسرائیل و عدم استقرار یک صلح شرافتمند ، به بخشی از واقعیت های خاورمیانه تبدیل شده است.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،در طول سال های 1989 تا 1991 و تبدیل آمریکا به تنها ابر قدرت نظامی ، اقتصادی و سیاسی جهان ، دو گرایش سیاسی کاملأ متفاوت بطور علنی در اسرائیل ظاهرشد .گرایش اول ، برخاسته از اندیشه های وا قع بینانهً روشنفکران متعهد یهودی تبار در جهان وسیاست واقع بینانهً رهبران حزب کارگر این کشور است ، که آیندهً اسرائیل را در بطن جغرافیای سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خاورمیانه ، خصوصأ کشور های همسایه خود می بینندو این واقعیت را قبول دارند ، که باید اسرائیل در مقابل صلح واقعی سرزمین های اشغالی فلسطین و اعراب را ، تا مرزهای 4 ژوئن 1967 ، تخلیه کند. شعار صلح شرافتمندانه در مقابل زمین ،از آن این گرایش است .گرایش دوم ، برخاسته از افراطیون مذهبی و حزب لیکود است،که بر این باورند،که جهان عرب ، خصوصأ فلسطینیان ، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، از پشتیبانی یک دولت قوی محروم شدهاست . اینک زمان آن رسیده است که ما با پشتیبانی تنها ابر قدرت جهان و طرفداران خود در داخل کشور ،و نهاد های نزدیک به دولت آمریکا ، یعنی محافظه کاران نو ، که زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان ، کا ملأ دولت آمریکا را زیر نفوذ دارند ، بکوشیم بدون تخلیه زمین های اشغالی فلسطین ، اعراب و خصوصأ فلسطینی ها را با ساختن شهرک های مختلف ، مجبور به ترک خانه و کاشانه شان بکنیم .
در این راستا، گروهای افراطی و دست راستی کشور اسرائیل ، از زبان محافظه کاران نو آمریکا ،« تز نظم نوین جهانی » را ارائه دادند.به طور خلاصه آن بخش از تز نظم نوین جهانی ،که شمامل خاورمیانه می شود ، در نهایت خواستار تجزیه سه کشور نفت خیز خاورمیانه است ، که این سه کشور عبارتند از : ایران ، عراق ، و عربستان سعودی هستند. برای اینکه تنها این سه کشور در خاورمیانه نفت خیز هستند ،که بطور عینی دارای پتانسیل انسانی ، جغرافیائی ، اقتصادی ، وسیاسی نظامی هستند ، که می توانند در مقابل قدرت اسرائیل مقاومت بکنند. در این تز نظم جهانی این سیاست گنجانیده شده است ،که با جدا کردن استانهای نفت خیز این سه کشور ،و تبدیل آنها به شیخ نشین هائی چون کویت ،و قطر وبحرین و...و محروم کردن ملتهای ایران عراق ، عربستان سعودی از درآمد های حاصل از نفت ، مانع پیشرفت های علمی ، اقتصادی ،و نظامی این کشور ها شد. این سیاست درست دنباله سیاست های انگلستان و فرانسه ، بعد از شکست دولت عثمانی ، در جنگ اول جهانی است ،که در آن زمان انگلستان و فرانسه بخشهای خاورمیانه را بر مبنای ذخایر نفتی ،و منافع استراتژیک خود تقسیم کردند.انگلستان و فرانسه در طول جنگ اول جهانی ، به اهمیت استراتزیک نفت و این ماده حیاتی لازم به اقتصاد دنیا را درک کرده بودند. بی جهت نیست که در تمام سیاست های خاورمیانه ای آمریکا ، انگلستان در کنار آمریکا قرار دارد. چون آمریکا به تجربیات انگلستان ،و انگلستان به قدرت نظامی آمریکا احتیاج دارد.در راستای همین سیاست بود ،که انگلستان دراوایل قرن بیستم ، سعی در جدا کردن خوزستان از مام وطن ، توسط شیخ خزعل وا بسته به در بار انگلستان بود.
اگر به نقشه کشور های تولید کنندهً خاورمیانه نگاه بکنیم ، می بینیم که بخش عمد این کشور ها امیر نشینان کوچکی هستند ، که هیچکدام دارای پتانسیل انسانی ،و وسعت جغرافیائی لازم برای تبدیل شدن به یک کشور مستقل و نیروی نظامی ، اقتصادی و علمی نیستند. در حقیقت این امارات نشین ها ، هیچکدام کشور نیستند ، بلکه بند رهای صادرکننده نفت هستند. بعلاوه این امیر نشینان ، در آمد حاصل از فروش نفت را به خاطر محدود بودن وسعت جغرافیائی و نیروی انسانی خود ، دوباره در اقتصاد کشورهای عظیم صنعتی ، چون آمریکا وانگلستان و فرانسه تزریق میکنند. در سال مالی 2003 آمریکا ، میزان سپرده های عربستان سعودی در بانک های آمریکائی معادل 700 ملیارد دولار تخمین زده شده است. به عبارت دیگر ، قدرت های بزرگ علاوه بر این که نفت خاورمیانه را به کمک نظام های فاسد تاراج می برند ، و در آمد حاصل از فروش آن را نیز به هر نحوی دوباره به اقتصاد خود بر میگردانند.
در راستای همین « نظم نوین جهانی » و تلاش برای اجراء و عملی کردن آن است ما هر روز « جنبشهای آزادی بخش و تجزیه طلبی! » با نام های گوناگون در داخل و خارج از ایران با رهبرانشان به رادیو تلویزیونهای فارسی زبان ، خصوصأ آمریکا ، انگلستان و اسرائیل دعوت می شوند !
در راستای سیاست صلح شرافتمندانه در مقابل زمین ، اسحق رابین ، یاسر عرفات ،و رئیس جمهور سابق آمریکا ، بیل کلینتون قدم های مثبتی برداشتند .مارتین ایندیک ، معاون وزیر خارجه و مشاور بیل کلینتون در کاخ سفید چنین میگوید :«...اولویت سیاست بیل کلینتون در خاورمیانه ، برقراری صلح میان اسرائیل و همسایگانش بود (...)پس از اولین جنگ خلیج فارس و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، این احساس کاملأ وجود داشت ، که امکان رسیدن به صلح جامع در خاورمیانه وجود دارد،و این موضوع به اولویت سیاست خارجی ما تبدیل شد. فرض بر این بود، که اگر بتوانیم به چنین دست آوردی تحقق بخشیم ، تاثیر دگر کننده ای بر سراسر منطقه خواهد گذاشت،و در نتیجه ضربه به کسانی بود که با روند صلح مخالفت میکردند ...» ( ماًخذ : جدال دو توحش . به قلم ژیلبر آشکار ، به زبان فرانسه ترجمهً آقای حسن گلریز ، صفحات 105، 106 ، چاپ هامبورگ ماه مه 2003)
چه کسانی ، و چه سازمان های سیاسی با استفاده از تروریسم با روند صلح مخالف هستند، که مارتین ایندیک این چنین روشن و آشکار به آنها اشاره می کند. در 13 سپتامبر 1993 ، چهل وشش سال بعد از 5 جنگ خونین ،و صد ها هزار کشته و معلول ، نما یندگان دو ملت فلسطین و اسرائیل ، یاسر عرفات و اسحق رابین ، با پشتیبانی رئیس جمهور آمریکا ، بیل کلنتون ، سند « آشتی تاریخی » را در کاخ سفید امضا کردند. در آن روز تاریخی ، اسحق رابین این مرد میدان های جنگ و سیاست با ایراد سخنان تاریخی ،این چنین به پیشواز « امید صلح » در خاورمیانه رفت .« ای فلسطینیان ، ما سربازان بر گشته از میدان های جنگ ، با لکه های خون ، ما سربازانی که علیه شما می جنگیدیم ، امروز با صدای رسا و روشن به شما میگوئیم: بس است این خونهائیکه ریخته میشوند ، بس است این اشکها ئیکه از چشمان جاری می شوند»
قرار بود در 20 ژانویه 1996 ، ساکنان بخش غربی رود اردن و نوار غزه در انتخابات شورای فلسطین شرکت کرده و طبق موافقت نامه اسلو ، این بخش ها را خود فلسطینی ها اداره بکنند. اما در شب 4 نوامبر 1995 ، ایگال امیر (yigal Amir) جوان یهودی افراطی تحریک شده توسط یک مشت خا خام های ضد صلح ، با شلیک گلو له هائی از پشت ، امید و آرزوهای ملیونها عرب و یهودی را در خون غلتاند . پنج روز بعد از قتل اسحاق رابین خبر نگار کانال یک تلویزیون اسرائیل ، انگیزهً قتل را از قاتل می پرسد ، وایگال امیزر چنین جواب میدهد :
قاتل: من آمادهً کشتن هستم.
خبر نگار –کشتن کی را؟
قاتل –آنهائی را که به من دستور کشتنشان را می دهند.
خبرنگار –عرب ها را ؟
قاتل-چه می خواهد تروریست باشد و چه عرب ، مهم نیست ،هرکسی میخواهد باشد.
خبرنگار –اگر از تو بخواهند که یک فرد یهودی را بکشی ،آیا می کشی؟
قاتل –اگر یک یهودی باشد ، که یهودی نیست، همه میدانند منظورم کیست، بلی می کشم.(منظور قاتل ، اسحق را بین است، که از نظر قاتل به لحاظ عقیدتی و ایدئولوژیک «یهودی» نیست چون در راه صلح قدم برداشته بود .(ماًخذ ماهنامهً لو موند دیپلماتیک شمارهً 501، دسامبر 1955)
در 25 فوریه 1994، باروخ گلد ستین (Baruch Goldsein ) یهودی افراطی مقیم الخلیل –هبرون ، با مسلسل دستی 29 نفر فلسطینی را که در حال نماز خواندن بودند ، در کمال خونسردی به قتل رسانید و سپس دست به خود کشی زد. قبر این جنایتکار در اسرائیل برای یک عده یهودی افراطی ، تبدیل به زیارتگاه شده است.
کنکاش در عمق این جنایت ها ، وقتی سئوال بر انگیز می شود ،که ما می دانیم که کشور اسرائیل ، یکی از پیش رفته ترین کشور های جهان است ،و این کشور ، تنها دموکراسی موجود در خاورمیانه است .(البته برای ساکنان یهودی تبار آن دموکراسی است )سطح دانش و تحصیلات یهودیان در اسرائیل و در جهان ، از مردمان اغلب کشور های دنیا بلا تر است . در چنین جامعه ای چگونه می توان در پائین ترین سطح تاریک اندیشی و تحجر فکری غوطه ورشدو انسانهای را فقط به خاطر عرب بودنشان این چنین قتل عام کرد ؟ و یا یک رهبر سیاسی را به خاطر دور اندیشی و اقدام برای استقرار صلح ، این چنین نا جوانمردانه به قتل رساند ؟ مارتین ایندیک معاون وزیر امور خارجهً آمریکا و مشاور بیل کلنتون ، وقتی که از مخالفان روند صلح و کسانی که از تروریسم برای این مخالفت استفاده می کنند ، منظور کسانی هستند که امثال ایگال امیر و یا باروخ گلداسین ها را تربیت وتحریک و تهیج می کنند.
در 23 ژانویه ،تروریست های پاکستانی یک روزنامه نگار آمریکائی را بنام دانیل پرل (Daniel Pearl)را ربودند و در 23 فوریه همان سال ، فقط بخاطر یهودی بودن دانیل پرل ، گلویش را با تیغ موکت بری شکافتند و به قتل رساندند.این قاتلان اغلب بی سواد واز دهات پاکستان بیرون آمده اند و تحت تاثیر « رهبران مذهبی! » شان به چنین جنایت هائی بنام دین دست می زنند. با تکیه بر محتوی کتاب بسیار با ارزش ژیلبر آشکار ،که در بالا به آن اشاره شد می توان گفت : هر تمدن توحش خود را دارد ، برخی گلو می برند ( قتل به سبک افغانی ها ، که کهنه سربازان جنگ علیه شوروی ، در الجزایر باب کرده اند و تیغ موکت بری هواپیما ربایان 11 سپتامبر 2001 ، نمادی از آن بود. عده ای بمب خوشه ای بر سر مردم بی گناه می ریزند و یا با بمب های 15 هزار پوندی ، از فاصله دور مردم را قتل عام می کنند ، برخی با ربودن هواپیما ، از آن چون موشکی برای کشتار غیر نظامیان استفاده می کنند . برخی هم موشک های هدایت شونده کروزرابه جای چاقوی جراحی برای عمل جراحی شان مورد استفاده قرار میدهند. برخی می کوشند تعداد هرچه بیشتر ی از مردم را با نمایش مرگ قربانیان خود تحت تاثیر قرار دهند . عده ای هم از تارتوف ریا کار (شخصیت معروف نمایشنامهً مولیر ) تقلید می کند و به رسانه ها امر می کنند ، تا کشت و کشتار ی را که با انتقام جوئی خود ببار آورده اند ، بر ملا نسازند :« دیگر طاقت دیدن آن را ندارم ، چنین مناظر دهشت بار، به افکار شریرانه دامن می زند .» (ماً خذ از « جدال توحش ها »صفحه 96)
بعداز ترور اسحاق رابین ، جناح افراطی احزاب مذهبی و دست راستی لیکود ، توانستند امید صلح بین ملت های فلسطین و اسرائیل را به یاس مبدل سازند. باروی کار آمدن دولت ناتان یاهو ، اوج خشونت ها از یک طرف ، و عملیات شهرک سازی در مناطق فلسطینی نشینان از طرف دیگر ، اوج گرفت ، تا اینکه در 17 ماه مه 1999 ، ژنرال سابق ارتش اسرائیل اوحد باراک از طرف حزب کارگر به نخست وزیر ی انتخاب شد.
بخش جنوبی لبنان که توسط ارتش اسرائیل به نام نوار امنیتی از سال 1982 اشغال شده بود ، بعد از سال ها ،و رودروئی با حزب الله لبنان ، تحمیل خسارت، این بار بوسیله دولت باراک تخلیه شد. عقب نشینی ارتش اسرائیل از جنوب لبنان ،بار دیگر امید صلح را در بین صلح دوستان دو ملت بارور کرد .امٌا این بار نیز جناح افراطی حزب لیکود و احزاب مذهبی افراطی عملأ وارد میدان شدند، تا مانع هر نوع امکان برقرای صلح بین طرفین متخاصم شوند.در 28 سپتامبر 2000، آریل شارون با یک عمل کاملأ از قبل طراحی شده ، جهت تحریک و تحقیر فلسطینی ها و شکستن امید صلح ، در گذرگاه مساجد بیت المقدس حاضر شد. از فردای آن روز انتفاضه دوم در تمام مناطق اسرائیل و فلسطین اشغالی با لاگرفت .
در6 فوریه 2001، دولت اوحد بارک جای خود را به دولت آریل شارون داد و در این فاصله جورج دبلیو بوش نیز با یک انتخابات مشکوک و مسئله دار به ریاست جمهوری آمریکا رسید.محافظه کاران نو با ایده ئو لوژی « بر خورد تمدن ها »، که بانی آن ساموئل هانتینگتون و از طرفداران سر سخت جناح افراطی صهیونیست های سیاسی است ، پشتیبانی خود را از عملیات سرکوبگرانه شا رون دریغ نداشتند.عملیا ت انتفاضه دوم تاکنون بیش از چهار هزار کشته ،و هزاران زخمی جای گذاشته است .امروزا سحق رابین ، یاسر عرفات ،برنده گان جایزه نوبل صلح1994 ،در این دنیا نیستند. آقای آریل شارون در حال مرگ است. امید صلح در خاورمیانه ، به خاک سپرده شده است. آمریکا و هم پیمانان اش ، در باطلاق افغانستان ،و عراق گرفتار هستند.خسارات انسانی ، مالی ناشی از سیاست های محافظه کاران نو آمریکا ،و جناح افراطی حزب لیکود و احزاب مذهبی بطور دقیق معلوم نیست. اماٌآیا نمی توان این سئوال را پیش کشید: ـیا شروع عملیات انتفاضه ٌ دوم در 28 سپتامبر 2000، انتخاب جورج دبلیو بوش به همراهی محافظه کاران نو آمریکا در ژانویه 2001 ، انتخاب آقای آریل شارون در 6 فوریه 2001 به نخست وزیری اسرائیل ، فاجعه تروریستی 11 سپتامبر 2001، و سقوط حکومت طالبان (4) با دخالت نظامی آمریکا و هم پیمانان آن کشور در 7 دسامبر 2001 ،نابودی کامل نطقه دولت آینده فلسطین توسط ارتش اسرائیل، وبلاخره حمله نظامی آمریکا و انگلستان و هم پیمانان خود به عراق در 20 مارس 2003، در گیری این کشور ها در خاورمیانه ، با عمل حساب شدهً آریل شارون و ظهور غیر منتظره او در میدان مسجد الاقصی شروع شد ، و به دنبال خود ،این حوادث را با خود به همراه آورد ، با تمام این حوادث بی ارتباط بودند ، یا واقعأ یک برنامه طرح ریزی شده ای بود ،که حملات تروریستی 11 سپتامبر 2003 نیز بخشی از آن بود ؟
در طول تاریخ تشکیل اسرائیل تا کنون ، این چنین فجایع با این وسعت خونریزی و قتل عام یک ملت مظلوم بدون سلاح ، با استفاده از تانک وتوپ هواپیما ها و هلی کوپتر های جنگی سابقه نداشته است. در مقابل این جنایات ، جناح افراطی صهیونیزم بین اللملی با دردست داشتن رسانه های گروهی در سطح جهان ، تبلیغ می کنند ،که علیه تروریست های انتحاری در آمریکا و اسرائیل مبارزه می کنیم.در آخرین هفته ماه سپتامبر 2003 ، 27 نفر از خلبانان ارتش اسرائیل با ارسال پیام به افکار جهانیان اعلام داشتند که از این تاریخ به بعد ، به خاطر وجدان انسانی خود از بمباران مناطق مسکونی و قتل انسان های بی گناه ،خوداری خواهیم کرد . این خلبانان چهره کریه خشونت جناح افراطی حاکمان اسرائیل را به جهانیان نشان دادند(5)
آمی آیلون (Ami Aylon )رئیس سابق سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل که امروز برای برقرای صلح واقعی ، بین دو ملت اسرائیل و فلسطین ، تلاش می کند ، در مصاحبه خود با روزنامه فرانسوی « لیبراسیون » 8 سپتامبر 2003 چنین میگوید : وقتیکه از سال 1996 تا 2000 مسئول امنیت داخلی بودم ، ما واقعأ دوران آرامش را طی میکردیم . نه به خاطر این که من رئیس امنیت داخلی بودم ، بلکه فلسطینی ها یک امیدی داشتند، که در آینده صاحب دولت خود خواهند بود. به همین جهت نیز خودشان علیه تروریسم مبارزه می کردند .ما اسرائیلیان فلسطینی ها را متهم به تروریسم می کنیم ، اما تا روزیکه فلسطینی ها تحقیر و غرورشان را خرد می کنیم ، آنها خود را در یک نا امیدی مطلق احساس می کنند ، و به خود می گویند : « من چیزی ندارم که از دست بدهم» فراموش نکنیم که اولین کامیکاز ( عملیات انتحاری )،که تورات نیز از آن یاد می کند سامسون بود .برای این که سامسون تحقیر شده بود و تمام امید هایش را از دست داده بود . فلسطینی که با عملیات انتحاری خود را می کشد،و به دیگران نیز صدمه وارد می کند ، به خاطر با ور های مذهبی اش نیست ، بلکه بخاطر این است ،که تمام رویا ها و آرزوهایش را از دست داده است.(ادامه دارد )
-به قلم کاظم رنجبر ، دکتر درجامعه شناسی سیاسیkazem.randjbar@wanadoo.fr-اقتباس بطورکامل و یا به اختصار با ذکرنام نویسنده و سایت عصر نو بلا مانع است .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------(1)http://wikpedia.org/wiki/htoitre_de_la palastine
(2)http :www.even.fr/celebre/biographie/david-ben-gourion-2284-php
(3)سازمان های اطلا عاتی اسرائیل برای تضعیف ، جبهه آزادی بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات ، که دارای گرایش لائیک بود سازمان افراطی مذهبی حماس که شاخه ای از اخوان المسلمین است ،در سال 1970 ، در زمان گلدا مایربنا نهاد، که همین امروز فلسطین را تا پای جنگ داخلی و برادرکشی می کشاند ،که درست به نفع صهیونیست های اسرائیل عمل میکند . رجوع شود به : http :www.humanité.presse.fr/journal/2001-12-14-2550
(4) رجوع شود به کتاب مارک شاژمن ، جاسوس معروف سیا ، یهودی تبار آمریکائی ،که در سازمان دادن القاعده ، در زمان اشغال افغا نستان توسط ارتش شوروی ، در پاکستان بسر می برد و کتابی نیز به زبان انگلیسی در بلاره تروریسم با این عنوان بیرون داده است . understanding terror networks Marc Sageman University of Pennsylvania Presse
(5)نافرمانی مدنی خلبانان ارتش اسرائیل دربمباران مناطق مسکونی مردم بی دفاع فلسطین.رجوع شود به :httpMwww.protection-palestine.org/article.php3 ?id_article=1456
کاخ سفید بسیار «سفید » در رابطه با طلای سیاه بسیار «سیاه »
-روابط تنگا تنگ عربستان سعودی و ایالات متحدهً آمریکا .
ادامه دارد .
.