مدعيان دمکراسي و روشهاي شانتاژگونه !
منصور قدرخواه
مدت بيش از پنجسال است که من يک ناراحتي وجدان و يک دوگانگي دروني دارم ، من که بدليل دفاع از حقانيت به انتشار سايتي پرداختم ، بارها بدليل انتشار تهمت ها و برچسب هايي که در سايت ديدگاه برعليه شوراي ملي مقاومت ، مسئول و رهبري مجاهدين زده ميشود مجبور به سکوت و حتي سانسور دوستان و مدافعان شورا شده ام ، چرا که ما اساسا دشمني بغير از رژيم حاکم بر ايران نميشناسيم . ما ميبايستي به هر قيمت وبا تحمل هر نوع فشار از جنگهاي جانبي که سودش را فقط رژيم ميبرد اجتناب ميکرديم.در اينکه رژيم از طرق مختلف در بسياري از اين دعواها منافع بسيار جدي دارد شکي نيست و بخاطر همين روي آن ماکزيمم سرمايه و وقت ميگذارد و همانطور که بارها ديده ايم عناصري را از زاويه اپوزيسيون نمايان وارد صحنه ميکند . هدف مشخص است : مخدوش کردن چهره مقاومت مردمي!
اين روش معروف به تاکتيک هشتاد ، بيست مي باشد و اگر واقعگرا باشيم رژيم در اجراي آن موفقيت هاي زيادي کسب کرده است و با جو مسمومي که در ميان ايرانيان بخصوص در خارج کشور پراکنده، به حيات ننگين خود ادامه داده است. من خود تجربه هاي بسيار زيادي در اين زمينه دارم. سالها پيش وقتي هنوز عضو شوراي ملي مقاومت نبوده و فقط از آنان پشتيباني مي نمودم رژيم از طريق يکي از اعضاي خانواده ام پيشنهاد کرد که در ازاي مبلغي بسيار گزاف در پوش مخالفت با آن از مجاهدين و شوراي ملي مقاومت فاصله بگيرم. اين پيشنهاد مرا به وحشت رژيم از شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين واقف تر از گذشته کرد.و چه افتخاري بالا تر از آن که انسان راه استواري و مقاومت را در برابر اين پليدان تاريخ بشريت انتخاب کند و براي آزادي و آزادگي، عدالت و سربلندي ملت ايران سر از پا نشناسد، و بر اين رژيم که عامل اصلي مصائب ملت ايران و ملت هاي منطقه مي باشد با تمام توش و توان بکوبد. اين پيشنهاد خيانت و آن مبلغ هنگفت مرا هوشيارتر کرد تا رژيم و عملکردهاي مزورانه او را بهتر شناختم.
همانطور که دوستان مي دانند از آنجا که من توسط دولت هاي آلمان و فرانسه ممنوع الشغل گرديده و نتوانسته ام به کار فيلم سازي ادامه دهم مبارزه خود را از طريق برپايي سايت ايران آزاد (ايران ليبرتي) بر عليه رژيم ادامه داده ام.
قصد من هم در آن زمان اين بود که خاک هايي را که رژيم در چشم مردم مي پاشد را افشا کنم و حقانيت مبارزات مردم ايران و عقايد هر کسي که قلبش براي ملت دردمندش مي تپد را انتشار دهم. و خوشبختانه در اينکار به اعتراف توطئه ها و جنگهاي زيادي که رژيم و عواملش با هزينه هاي سنگين بر عليه اين سايت و خودم انجام داده اند و ميدهند موفق بوده ام .
من و دوستان همکارم در اين مدت نهايت تلاش خود را داشتيم که افکار و عقايد متفاوت در سايت بيايد و به گواهي آرشيو سايت نهايت آزاديخواهي و بردباري را بکار بسته ايم. اما يکي از مشکلات عمده ما در اداره سايت تنظيم رابطه با کساني بود که ابتدا به مخالفت کامل با رژيم مي پرداختند و بعد از چند صباحي ناگهان با تاکتيک هشتاد بيست به دفاع از منافع رژيم و تهمت زني بر عليه مقاومت مي پرداختند.
براي مثال فردي که ساليان سال براي ما مطلب مي فرستاد و من آن را انتشار مي دادم ناگهان به سمبل مادران مجاهد، مادر رضايي که من افتخار آشنايي نزديک با ايشان را دارم تهمتي بسيار ناروا زد، تهمتي که سابقه و عظمت فداکاري هاي اين مادر بزرگوار را نفي مي کرد.با اينکه ايران آزاد سايتي است که تمام مطالبش از روز اول آرشيو شده است من بلافاصله تمامي مطالب نگارنده اين مطلب را از سايت خود پاک کردم. اما متاسفانه با کمال تعجب و ناباوري ديدم که همين مطلب در سايت ديدگاه انتشار يافت.
خود من هر بار سردبير اين سايت به دليل انتقاداتي که به او مي شد سايت خود را تعطيل مي کرد به او ايميل مي زدم و با اينکه ايشان برخلاف ادعايش چند بار مرا مورد سانسور خود قرار داده است با اينحال بخاطر وجود جو دمکراتيک و يا بقولي تمرين آن از او مي خواستم که به کار خود در راستاي سرنگوني رژيم ادامه دهد. (لینک) و بخاطر اين هميشه از درج مطالب دوستان هوادار مقاومت و مجاهدين خود داري ميکردم و ايشان نهايت سوء استفاده را از سکوت سايت هايي مثل آفتابکاران ، کانون هنرمندان، طليعه سپيده دمان و ايران آزاد ميکردند.
اگر نگاهي به سايتهاي شناخته شده وزارت اطلاعات کنيم ميبينيم که آنها منتظر دريافت خوراک تبليعاتي بر عليه مقاومت هستند و بسياري از اين خوراکها را سايتي که آقاي علي ناظر مسئوليت آنرا دارد، تهيه ميکنند.
اما ايشان يک روش شناخته شده دارد و آن اينکه بخود اجازه ميدهند که به مقاوميني که از همه چيز خود گذشته و بار اصلي مبارزه را بر دوش ميکشند هر تهمت و افترائي بزنند و با لحني که بي ادبي و توهين از آن ميبارد با سمبلهاي اين مقاومت که اساسا با اين دعواها کاري ندارند نامه نگاري کنند و به سردبيران ديگر سايتها و نويسندگان که مقالاتشان را انتشار ميدهند هر توهيني بکنند و کسي حتي اجازه اين را ندارد که در مودبانه ترين و صبورانه ترين شکل ممکن بگويد حضرت آقا اين ره که تو ميروي به ... است. بارها دوستاني که من مقالاتشان را بدليل اينکه جو سياسي از رژيم غافل نشود انتشار نداده ام، از من پرسيده اند که اين يک بام دو هوا چيست؟ اگر کسي وارد صحنه مبارزه با کسي ميشود و باو ميکوبد بايد تحمل انتقاد را هم داشته باشد. رفتار اخير سردبير محترم مرا ياد بچه بسيار بي ادبي در زمانهاي کودکي مياندازد که بدليل رفاقت پدرش با مدير مدرسه همه بچه هاي مدرسه را دائم اذيت ميکرد و هر کاري ميخواست ميکرد ، اما يک موقع که يکي از بچه ها او را بجاي خودش نشاند با گريه و زاري و ننه من غريبي به پيش مدير مدرسه رفت و از اين طريق ميخواست به شانتاژ و جلوگيري از حق دفاع همکلاسان خود بپردازد ...
براستي که مثالي که يکي از دوستان به من ميگفت عين حقيقت است. سردبيري که بارها استعفا داده و بارها از صحنه سياسي قهرکرده به بهانه اينکه ديگران دمکرات نيستند و به ايشان ميگويند بالاي چشم سرکار دو عدد ابرو وجود دارد با رقص زيباي تانگو دوقدم به جلو يکي به عقب به خودشان حق ميدهند که هر تهمت و افترا به سازمانها و شخصيتهاي مقاومت بزنند و حتي تا آنجا پيش ميروند که دادگاهي کردن مسئول شورا را که عين خواست رژيم سفاک حاکم است به پيش ميکشند ، اما ما بايد سکوت کنيم و حتي اگر کوچکترين حرفي در نهايت ملاحظه بزنيم ، ايشان با قلاب زدن به هدايت کنندگان اين مقاومت با شانتاژ از ما مي خواهد که خود را سانسور کنيم.
اميدواريم به روزي برسيم که رژيم وجود نداشته باشد و همه مردم بتوانند در راديکالترين شکل ممکن اعتقادات خود را بيان کنند و در اوج آزادي از حقوق خود دفاع نمايند.
اين روش معروف به تاکتيک هشتاد ، بيست مي باشد و اگر واقعگرا باشيم رژيم در اجراي آن موفقيت هاي زيادي کسب کرده است و با جو مسمومي که در ميان ايرانيان بخصوص در خارج کشور پراکنده، به حيات ننگين خود ادامه داده است. من خود تجربه هاي بسيار زيادي در اين زمينه دارم. سالها پيش وقتي هنوز عضو شوراي ملي مقاومت نبوده و فقط از آنان پشتيباني مي نمودم رژيم از طريق يکي از اعضاي خانواده ام پيشنهاد کرد که در ازاي مبلغي بسيار گزاف در پوش مخالفت با آن از مجاهدين و شوراي ملي مقاومت فاصله بگيرم. اين پيشنهاد مرا به وحشت رژيم از شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين واقف تر از گذشته کرد.و چه افتخاري بالا تر از آن که انسان راه استواري و مقاومت را در برابر اين پليدان تاريخ بشريت انتخاب کند و براي آزادي و آزادگي، عدالت و سربلندي ملت ايران سر از پا نشناسد، و بر اين رژيم که عامل اصلي مصائب ملت ايران و ملت هاي منطقه مي باشد با تمام توش و توان بکوبد. اين پيشنهاد خيانت و آن مبلغ هنگفت مرا هوشيارتر کرد تا رژيم و عملکردهاي مزورانه او را بهتر شناختم.
همانطور که دوستان مي دانند از آنجا که من توسط دولت هاي آلمان و فرانسه ممنوع الشغل گرديده و نتوانسته ام به کار فيلم سازي ادامه دهم مبارزه خود را از طريق برپايي سايت ايران آزاد (ايران ليبرتي) بر عليه رژيم ادامه داده ام.
قصد من هم در آن زمان اين بود که خاک هايي را که رژيم در چشم مردم مي پاشد را افشا کنم و حقانيت مبارزات مردم ايران و عقايد هر کسي که قلبش براي ملت دردمندش مي تپد را انتشار دهم. و خوشبختانه در اينکار به اعتراف توطئه ها و جنگهاي زيادي که رژيم و عواملش با هزينه هاي سنگين بر عليه اين سايت و خودم انجام داده اند و ميدهند موفق بوده ام .
من و دوستان همکارم در اين مدت نهايت تلاش خود را داشتيم که افکار و عقايد متفاوت در سايت بيايد و به گواهي آرشيو سايت نهايت آزاديخواهي و بردباري را بکار بسته ايم. اما يکي از مشکلات عمده ما در اداره سايت تنظيم رابطه با کساني بود که ابتدا به مخالفت کامل با رژيم مي پرداختند و بعد از چند صباحي ناگهان با تاکتيک هشتاد بيست به دفاع از منافع رژيم و تهمت زني بر عليه مقاومت مي پرداختند.
براي مثال فردي که ساليان سال براي ما مطلب مي فرستاد و من آن را انتشار مي دادم ناگهان به سمبل مادران مجاهد، مادر رضايي که من افتخار آشنايي نزديک با ايشان را دارم تهمتي بسيار ناروا زد، تهمتي که سابقه و عظمت فداکاري هاي اين مادر بزرگوار را نفي مي کرد.با اينکه ايران آزاد سايتي است که تمام مطالبش از روز اول آرشيو شده است من بلافاصله تمامي مطالب نگارنده اين مطلب را از سايت خود پاک کردم. اما متاسفانه با کمال تعجب و ناباوري ديدم که همين مطلب در سايت ديدگاه انتشار يافت.
خود من هر بار سردبير اين سايت به دليل انتقاداتي که به او مي شد سايت خود را تعطيل مي کرد به او ايميل مي زدم و با اينکه ايشان برخلاف ادعايش چند بار مرا مورد سانسور خود قرار داده است با اينحال بخاطر وجود جو دمکراتيک و يا بقولي تمرين آن از او مي خواستم که به کار خود در راستاي سرنگوني رژيم ادامه دهد. (لینک) و بخاطر اين هميشه از درج مطالب دوستان هوادار مقاومت و مجاهدين خود داري ميکردم و ايشان نهايت سوء استفاده را از سکوت سايت هايي مثل آفتابکاران ، کانون هنرمندان، طليعه سپيده دمان و ايران آزاد ميکردند.
اگر نگاهي به سايتهاي شناخته شده وزارت اطلاعات کنيم ميبينيم که آنها منتظر دريافت خوراک تبليعاتي بر عليه مقاومت هستند و بسياري از اين خوراکها را سايتي که آقاي علي ناظر مسئوليت آنرا دارد، تهيه ميکنند.
اما ايشان يک روش شناخته شده دارد و آن اينکه بخود اجازه ميدهند که به مقاوميني که از همه چيز خود گذشته و بار اصلي مبارزه را بر دوش ميکشند هر تهمت و افترائي بزنند و با لحني که بي ادبي و توهين از آن ميبارد با سمبلهاي اين مقاومت که اساسا با اين دعواها کاري ندارند نامه نگاري کنند و به سردبيران ديگر سايتها و نويسندگان که مقالاتشان را انتشار ميدهند هر توهيني بکنند و کسي حتي اجازه اين را ندارد که در مودبانه ترين و صبورانه ترين شکل ممکن بگويد حضرت آقا اين ره که تو ميروي به ... است. بارها دوستاني که من مقالاتشان را بدليل اينکه جو سياسي از رژيم غافل نشود انتشار نداده ام، از من پرسيده اند که اين يک بام دو هوا چيست؟ اگر کسي وارد صحنه مبارزه با کسي ميشود و باو ميکوبد بايد تحمل انتقاد را هم داشته باشد. رفتار اخير سردبير محترم مرا ياد بچه بسيار بي ادبي در زمانهاي کودکي مياندازد که بدليل رفاقت پدرش با مدير مدرسه همه بچه هاي مدرسه را دائم اذيت ميکرد و هر کاري ميخواست ميکرد ، اما يک موقع که يکي از بچه ها او را بجاي خودش نشاند با گريه و زاري و ننه من غريبي به پيش مدير مدرسه رفت و از اين طريق ميخواست به شانتاژ و جلوگيري از حق دفاع همکلاسان خود بپردازد ...
براستي که مثالي که يکي از دوستان به من ميگفت عين حقيقت است. سردبيري که بارها استعفا داده و بارها از صحنه سياسي قهرکرده به بهانه اينکه ديگران دمکرات نيستند و به ايشان ميگويند بالاي چشم سرکار دو عدد ابرو وجود دارد با رقص زيباي تانگو دوقدم به جلو يکي به عقب به خودشان حق ميدهند که هر تهمت و افترا به سازمانها و شخصيتهاي مقاومت بزنند و حتي تا آنجا پيش ميروند که دادگاهي کردن مسئول شورا را که عين خواست رژيم سفاک حاکم است به پيش ميکشند ، اما ما بايد سکوت کنيم و حتي اگر کوچکترين حرفي در نهايت ملاحظه بزنيم ، ايشان با قلاب زدن به هدايت کنندگان اين مقاومت با شانتاژ از ما مي خواهد که خود را سانسور کنيم.
اميدواريم به روزي برسيم که رژيم وجود نداشته باشد و همه مردم بتوانند در راديکالترين شکل ممکن اعتقادات خود را بيان کنند و در اوج آزادي از حقوق خود دفاع نمايند.