سینمای جمهوری اسلامی در سال 86
بصیر نصیبی
...ذهن که مريض باشد قطعا بيماری هم مي آيد در سيستم. اگر حال سينمای ايران خراب است بعضی از بانيان آن آدم های مريض ذهنی هستند که ذهنيت احمقانه را در آن جامعه پياده مي کنند( جدا شده از صحبت های اخیر بهمن قبادی با رادیو فردا)
در طول یک سال اتفاق عجیب وغربی رخ نمیدهد که بشود بر پایه آن موقعیت سینمای جمهوری اسلامی را در یک سال گذشته ارزیابی کرد. اول اینکه یک سال زمانی نیست که در محدوده آن بشود هنری را متحول کرد ویا روند تکاملش را کند وتند نمود. برای ایجاد یک سینمای خوب، می باید به ریشه های درد توجه کرد وبا غلبه بر موانع باز دارنده، زمینه های پیشرفت سینما وهر هنر دیگری را فراهم آورد.اما درباره موقعیت سینمای جمهوری اسلامی در سال 1386 نشریه الکترونیکی «سینمای ما »که اخبار ومسایل روز سینمای جمهوری اسلامی را منعکس می کند یا صراحت می نویسد:
«سال 86، سال بسیار کم رونق و بی خاصیتی برای سینما بود و شاید تنها اتفاق قابل ذکر فروش بالای یک میلیارد دو فیلم "اخراجیها"(مسعود ده نمکی) و "توفیق اجباری"(محمدحسین لطیفی) بود. فیلم ده نمکی از همان زمان نمایش جشنواره ای اش با حاشیه های فراوانی همراه شد و مصاحبه های جنجالی کارگردانش نیز بر میزان استقبال مردم تاثیر زیادی گذاشت و شاید اگر نسخه فیلم لو نمی رفت اولین فیلم مسعود ده نمکی یک رکورد دست نیافتنی در میزان فروش برجای می گذاشت»
وقتی مهمترین اتفاق سال بشود فروش فیلم مبتذل ده نمکی چماقدار، دیگر خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
سینما در ایران امروز به مانند درختی میماند که از ریشه اش فاسد شده باشد وبخواهند با شاخ وبرگ های مصنوعی آرایشش بدهد. البته اگر مهارت در بزک یک درخت مصنوعی باشد در وهله نخست بیننده را محسور خود می کند فقط وقتی به درخت بزک شده نزدیک می شویم وکمی ورندازش می کنیم در می یابیم دچار خطای باصره !! شده بودیم !،دیگر خود فیلمسازان داخل هم اذعان می کنند سانسور در حکومت مافیایی وارتجاعی ج.ا در حد ی شدید است که نمونه اش در هیچ کشور دیگری حتا ممالکی که هنوز اندیشه ها را به بندمی کشند، سابقه ندارد. (سانسور در ج.ا در بسیاری از موارد از سانسور در زمان شاه که خودمانعی بود که همگامی سینمادر ایران رابا سطح سینما در دنیا را نا ممکن می کرد که هیچ از سینمای دوران فاشیسم هیتلری هم وحشتناک تر است) اماچرا این سینما تا کنون بیش از 1000 جایزه برده است وتنها کشوری است در دنیا که برای جوایزش موزه ساخته است؟اگر بخواهیم تحول شگفت انگیز سینما در زیر سایه حضور ولایت فقیه را بپذیریم باید این گفته صریح عباس کیا رستمی را با حروف طلا بنویسیم و سر در همه سینمای دنیا قرار دهیم که
« سانسور باعث رشد خلاقیت می شود»
وسانسورچیان وزارت ارشاد با ایجاد سانسور ،خلاقیت را رشد داده اندو هر کشوری که در آن دمکراسی برقرار شده اما سینمایش کم جایره برده بلا فاصله استبداد و فشار و خفقان را اعمال کند تا سینمایش متحول شود !ویا اینکه به استدلالهای کسانی توجه کنیم که این جوایز را سیاسی ارزیابی می کنند وبه این نظر پای میفشارند که آن امتیاز ها را به رژیم می دهند نه به فیلمهای ساخته شده در جمهوری اسلامی. دیگر نمی شود هم پذیرفت سانسور در سینمای جمهوری اسلامی بیداد می کند وسینمای اندیشمندان را فلج کرده است و هم این تصویر را پراکند که سینمای جمهوری اسلامی پیشروی سینمای هنری دنیاست. عده ای هم ممکن است بر این تصور باشند که این فیلمها تماما آثاری مستقل هستند که سازندگان توانسته اند با فریب عوامل سانسور کارخودشان را به آنگونه که در اندیشه شان شکل گرفته به روی نوار فیلم ضبظ کنند وبه نوعی سر اداره سانسور کلاه بگذارند!با توجه به اینکه از لحظه تحویل فیلمنامه به اداره سانسور چند نوبت محتوای فیلمنامه بررسی می شود وبعد از ساختن فیلم نیز برای پروانه نمایش شورای بازبینی کار آماده شده را بررسی می کند، وبرای خروج فیلم از کشور هم شورای جداگانه ای مرکب از نماینده واواک ، بنیاد دولتی فارابی، وزارت ارشاد ،فرم (ferem) به فرم فیلم را زیر ذزه بین می گذارندو اگر در نهایت خروج فیلم را به نفع سیستم بدانند، اجازه خروج می دهند. این ادعا که فیلمسازان سالهای متمادی ومرتب سرمامورین را کلاه می گذارند ، به یک شوخی بیشتر شبه است. حالا فرض کنیم که مثلا یک ویا دو فیلم هم از زیر دست مامورین کنجکاو به سلامت عبور کند. اینها 15 سال است که مرتب به همین شیوه ای که به اختصارشرح دادم فیلم ها را بازبینی می کنندیعنی دایم دارند گول میخورند وحالیشان هم نیست؟ بهتر اینکه بپدیذیرید دایم داریم گول رژیم و شگرد هایش را میخوریم وحالیمان هم نیست .سینمای حمهوری اسلامی بعد از سالها تهیه فیلمهای خنثا به روال کارهای کیارستمی نیش های سیاسی واجتماعی را وارد فیلمهای صادراتی کرده است تا هم دل مدیران جشنواره رابدست آورد وهم این تصویر را برای تماشاگران خارج نشین جا بیندازند که ایران امرور همان گونه که عمامه دار عبا شکلاتی ادعا می کند از دمکراسی نابی بهره منده است وشکوفایی هنر در ایران آخوند زده را به فضای دمکراتیک ج. اسلامی پیوند بزنند.
کسانی که این شایعه را می پراکنند که مقامات جمهوری اسلامی از محتوای مثلا انتقادی فیلمهای صادراتی ناراضی هستند خب به این سئوال هم جواب بدهند پس چرا خود مقامات برای صدور فیلم ها مجوز ویژه صادر می کنند؟ ممکن است ، یکی دونشرِیه غر،غر بکنند که مثلا برخی از این فیلمها سیاه نمایی می کند واز این حرفها... اما این فیلمها دقیقا موضع رسمی ج. اسلامی رامو به مو رعایت کرده اند،وگرنه به سرنوشت بسیاری از فیلم ها که رنگ پرده را ندیدند وتعدادشان را بیش از 200 تا تخمین زده انددچار می شدند.
وقتی بخشی از فیلمهای ساخته شده در ایران امروز اصلا در ایران نمایش داده نمی شود. بررسی سینمای ایران در یک سال گذشته هم شامل همان فیلمهایی است که برای مصارف داخلی سر هم بندی می شود ، چیزی شبه همان فیلمفارسی های زمان شاه که اسلامیزه شده اند ،نه فیلمفارسی های آن دوران ونه فیلمفارسی/ اسلامی های این زمان شایسته نقد وبرسی نیستند. مخاطبین ما در خارج از ایران که اصلا نه نام فیلمهای تولیدی ج. اسلامی که مخصوص مصارف داخلی تهیه می شوند را شنیده اند و نه با نام سازندگان این گونه نوار های متحرک آشنا هستند.تصویر سینمای امروز ایران را برای خارج نشینان همان چند فیلم وچند سینماگر سینمای گلخانه ساخته اند که برای تهیه کارهایشان از کیسه مردم ما خرج کرده اند اما خود آن مردم را لایق تماشای آن فیلمها نمی داند. در کجای دنیا سراغ دارید فیلمی جايزه نخل طلا بدست بیاورد اما مردم همان کشور موفق به تماشای فیلم نخل گرفنه شده نباشند؟ وقتی از کیارستمی سئوال می شود چرا طعم گیلاس ودیگر فیلمهایت در ایران به اکران نمی آید؟ جواب می دهد سینما برای اکران فیلم پیدا نمی شود ؟ عجیب اینکه همین دولت احمدی نژاد توانست برای فیلم اخراحی های ده نمکی 75 سینما را بسیح کند اما برای فیلم های کیارستمی ،پناهی، جلیلی، ونظایرشان یک سینما هم نمی توانند بیابند. اینان به خصوص خود کیارستمی خوب می دانند فیلمهایشان برای بزک رژیم است نه برای عرضه به مردم، همچنان که در جشن کانون کارگردانان ،رئيس كانون ( علیرضا رئیسیان) گفت: «سفير ايران در فرانسه، در زمان برگزاري جشنواره كن گفته بود هروقت ما در ديپلماسي با در بسته مواجه مي شويم، سينماي ايران كليد رمزگشاي ما است و عباس كيارستمي سينماگري است كه تاكنون قفلهاي مهمي را در اين راه باز كرده »
من نام چندفیلم در جمهوری اسلامی که در سال 86 ساخته شده را نقل می کنم . اصلا کسی از وحود این فیلمها که پایه اصلی سینمای جمهوری اسلامی را شکل می دهد مطلع هست؟
مجنون لیلا،تیغ زن،هوو،لایق ها به بهشت می روند،امشب شب مهتابه،زن دوم،مادر زن سلام،راننده تاکسی،مصائب دوشیزه،زاگرس،دایره زنگی... واز این قبیل...
در باره ی سینمای جشنواره ای من خود بسیار گفته ام ونوشته ام ونیازی تیست در این مقاله به گذشته برگردم ،فقط بطور خلاصه بگویم که سیاست چماق وهویج که چپاولگران غربی برای مهارگنده گو یی های اتمی رژیم تدارک دیده اند، تاثیر فرهنگیش در زمینه سینما مشخص تر بود، برای نخستین بار بعد از ده سال ودر دوسال پیش جشنواره کن وژیل ژاکوب مدیر آن که به نوعی به جشنواره های دیگر هم خط می دهد، تمام فیلمهای ارسالی جمهوری اسلامی در سال 86 را پس زد ومتعاقب آن جشنواره های دیگر هم همین روش را دنبال کردند و همه فیلمهای ارسالی جمهوری اسلامی به حشنواره های دیگر، ونیز،مونت کارلو،برلین و... هم مردود شدند.سینماگران حکومتی اول تلاش کردند که گناه این تنزل مقام سینمای جمهوری اسلامی را به گردن دولت احمدی نژاد بیندازند. اما انعکاس این خبر ها در داخل، واکنش مقامات سینمایی وفیلمسازان بهره مند از امتیاز های دولتی به این اتفاق ،برای ساده اندیش ترین انسانها نیز مسلم کرد که این تغیر روش موقت جشنواره ها به خاطر گوشمالی آخوند ها تدارک دیده شده است.
امادر برلیناله سال2008 بار دیگر جمهوری اسلامی را جایره باران کردند. مگر ادعا نشده بودکه با روی کار آمدن دولت امام زمان سینمای جمهوری اسلامی پس ر فت کرده است ، پس جوایز ریز ودرشت چطور دوباره به سوی سینمای جمهوری اسلامی سرازیر شد؟ نه جانم نه فیلمهای امسال تفاوتی با سال قبل داشته ونه سال بعد با امسال خواهد داشت ،فقط امسال بر اساس همان سیاست چماق و هویج اروپا تصمیم گرفت یک مدتی ضربه چماق را خفیف کند وکمی آب هویچ به آنها بخوراند.
جشنواره های داخلی در جمهوری اسلامی.
جمهوری اسلامی از بدو تولد نامبارکش بارها و بارها رژیم پیشین را ملامت می کرد که با برپایی جشنواره ها پول مردم را که باید صرف نیاز های مبرم جامعه شود به هدر می دهد. اما خود یکی دوسال از استقرارش نگذشته بود که همان روال رژیم پیشین را با شدت وحدت بیشتر آغاز وادامه داد، _ارقام دقیقش الان به یادم نیست_ اما میزان جشنواره هایش از 50 عنوان هم فراتر رفته است، هر جشنواره ای تبدیل شده است به نان دانی جمعی از وابستگان مافیای حکومتی، جشنواره نماز، جشنواره سوره ، جشنواره روستا، جشنواره کودکان ،جشنواره پلیس، جشنواره قران،جشنواره نواندیشی دینی،جشنواره های سینمای مستند، جشنواره رشد، جشن خانه سینما، جشنواره سینمای جوان،جشنواره دریایی، حشنواره فیلم کیش،جشنواره فیلم مولانا و... امسال هم دارند تدارک برگذاری جشنواره بین المللی عفاف را فراهم می کنند، سرانحام جشنواره سینمایی فجر که سینماگران خود اسم زجر را مناسبش دانسته اندو ویترین تبلیغاتی رژیم است، این جشنواره های بی رونق وبی اثر سال گذشته هم در ج. اسلامی برگذار شد، با پخش بلیط های مجانی، با تبلیغات بهر حال در یک شهر 16 ملیونی جمع کردن چند صد نفر امت زیر عنوان تماشاگر مشتاق کار مشکلی نیست. جشنواره فجر سیاست کلی نظام را پاسداری می کند،27 سال است زور میزنند برایش موقعیت بسازند و ناکام مانده اند. امسال در گزارش ماهنامه فیلم از استقبال مردم از فیلمهای جشنوازه در سینمای تازه افتتاح شده آزادی خبر می دهدوگزارشگرخود با مدد از علایمی گویا میخواهد به خواننده بفهماند که این استقبال به خاطر کنجکاوی مردم است که یک سینمای نو را در تهران رویت میکنند وربطی به فیلمهای فجر ندارد.
در زمینه نحوه اداره وهدف مدیران جشنواره فجر ماهنامه فیلم چاپ تهران با صراحت می نویسد:
«...نگاه برگذار کننده یک جشنواره دولتی طبعا به سیاست های رسمی است وتلاش برای مستقل ماندن داورا نی که با هزار اما واگر وتائیدصلاحیت ها انتخاب می شوندیک تناقص اساسی ...به نظر می رسد مسئولین جشنواره در رودربایستی مانده اند که با صراحت اعلام کنند که فجر جشنواره دولتی است که باید تابع سیاست های رسمی باشد ...»
پس در این جشنواره بسته به اینکه کدام باند حکومتی در گود باشد آدم های وابسته به آن باند امکانات بیشتر را کسب می کنند، برای نمونه، مسعود ده نمکی چماقدار معروف نشست ها وبرنامه های شبه اصلاح طلبان را بر هم می ریخت .چند سالی است که به مانند محسن مخملباف تصمیم گرفته به فیلمساز معترض بدل شود. در دوران دوم ریاست خاتمی چون باند خاتمی، وزارت ارشاد را در دست داشت، فیلم انتقادی اجتماعیش در باره فحشا را وزارت ارشاد آقای خاتمی توقیف کرد، و راه نفوذش را کند نمود، اما به محض اینکه دار و دسته چمران، جنتی، احمدی نژاد به وزارت خانه های رژیم منجمله وزارت ارشاد چنگ انداختند، همین آقای ده نمکی، بودجه سرسام آوری با امکاتات وسیع در اختیارش قرار گرفت تا فیلم کمدی/ انتقادی ی ضد رژیم! بسازد وتبدیل شد به یکی از فیلمسازان متحول شده .خانم امانپور که بیشتر از اینکه خبرنگار مستقل باشد دلا ل خبری ح. ا است و تا کنون هیچ گفتگویی با فیلمسازان ج. اسلامی نداشت ،برای اولین بار برای سی ان ، ان با ده نمکی گفتگو کرد، فیلم مهمل اخراجی ها به بخش مسابقه فجر نیز راه یافت دیپلم ویژه هم در جشنواره فجر به وی تعلق گرفت. در همین ارتباط امسال سینماگرانی که متمایل به باندموسوم به دوم خرداد بودند،یا از جشنواره فجر حذف شدندویا سهم کمتری داشتند، همراه آنها منیژه حکمت به امید خرس برلیناله اصلا به فجر نرفت . هر چند خرس از دستنش گریخت. اما فیلمش را وارد برنامه برلیناله کردند. وی هم گاه اگر صلاح بداند خودش را فیلمساز مستقل قالب می کند. بعد از برگشت از برلین موقتا ار استقلال فاصله گرفت، دفتر کارش رابه ستادانتخاباتی حامیان خاتمی تبدیل کرد. به بخشی ازاطلاعیه وچاپلو سی او نسبت به خاتمی شارلاتان توجهتان می دهم:
«آقای خاتمی، نگرانیهایمان را با شما تقسیم میكنیم و همراهتان میشویم. اهالی هنرمند این سرزمین به عنوان یاوران شما اینبار نیز اعلام حضور میكنند…ما 24 اسفند به یارانت رای خواهیم داد. یاران تو، یاران ماست».
دیگر لازم نیست اضافه کنیم که جشنواره فجر تنها جشنواره ایست که فیلم را در آن سانسور می کنند،حتا در کشور هایی که سانسور فیلم برقرار است لااقل درجشنواره ها فیلم بدون سانسور نمایش داده می شود. اما اینها فیلمهای خارجی را هم بدون اطلاع کارگردان فیلم از طریق تهیه کننده ها بدست می آورند، بعد از قصابی وبا بی اعتنا یی به روش متداول همه جشنواره ها، فیلم را قیمه، قیمه می کنند و لاشه کاررا نمایش می دهند. تا آن حد که اگربه فرض سازنده هم به جمهوری اسلامی سفر کرده ودرسالن نمایش باشد از شناسایی فیلمی که خود ساخته عاجز خواهد ماند. هم در دوران خاتمی وهم به هنگام نزول احمدی نژاد این روال انتخاب فیلم های غیر ایرانی هیچ تفاوتی نکرده است. داوران جشنواره براساس اعتراف صریح مسئولین سینمایی از نظارت استصوابی عبور می کنند و حد وحدود تقسیم جوایز نیر تعین وار جانب وزیر محترم ارشاد ابلاغ می شود. امسال آمدند ابتکار جدیدی بکار بستند.فیلم های بخش به اصطلاح خودشان بین المللی را به اول جشنواره منتقل کردند، می دانید چه دلیلی برای این کار ارائه دادند؟ گفتند:
قصدمان اینست که فیلمسازانی که فیلمشان کاملا آماده نشده وقت تکمیل ونمایش کارشان را داشته باشند! با این رفتار با زبان صریح اعلام کرده اند کمیته انتخاب در جشنواره فجر یعنی کشک. بسیار گزارش شده در حین اینکه جشنواره در جریان بوده سازندگان مشغول اتمام مراحل نهایی فیلمهایشان بوده اند. پس کی جلسه مشورت کمیته انتخاب تشکیل می شود؟
کپی رایت وسینمای جمهوری اسلامی.
تکثیر غیر مجاز نوار ها ، فیلم ها، و ویدئوکلیب ها در جاهای دیگر دنیا هم سابقه دارد وقانون کپی رایت هم در همین راستا ایجاد شده تا مدافع حق وحقوق مولف باشد ودست دلال ها وکار جاق کن ها را کوتاه کند،مسئله ای که کار مبارزه با قاچاق اینگونه محصولات را کند می کند، گسترده گی پخش و پیچیدگی ای نحوه پخش است که یافتن سرنخ هارا با مشکل مواجه می کند به خصوص در سرقت های مرتبط با شبکه های اینترنت. اما در ایران ودر جمهوری اسلامی خود مقامات رژیم هستند که بیعت گذار این رفتار ها هستند . صدا وسیمای جمهوری اسلامی کار خوانندگان نوازندگان ودیگر هنرمندان را زیر قدرت اسلحه وبدون نیاز به پرداخت حق نویسنده ومولف وسازنده پخش می کند. حتا در مورد محصولات فرنگی هم بدون رعایت هیچ حق و حقوقی،همین روش را بکار می گیرد.
شاملو يکبار يک فيلمنامه شخصی هم نوشت با نام حلوا برای زنده ها که فيلمنامه ای دکوپاژ شده بود يعنی جای قرار گرفتن دوربين و ديگر مشخصات فنی را هم را مشخص کرده بود و تلويزويون جمهوری اسلامی بدون اجازه او وبدون تقبل حق وحقوق وی آنرا به فيلم تبديل کرد- شاملو خود در باره اين سرقت می گويد:
«يک شب اتفاقا اواخر فيلمی رااز تلويزيون ديدم که آيدا گفت حلوا برای زنده ها است. فاجعه بود مال ما را لازم نيست لااقل يه اجازه ای بگيرند ؛ جزو بيت المال است».
سیستم مافیایی هر چه زمان بگذرد و دوام پیدا کند گستاخ تر میشود؛این چنین است که به تدریج قاچاق و کپی فیلمها هم در جمهوری اسلامی گسترش بیشتری یافته وعلاوه بر تکثیر فیلمهای روز اروپا، فیلم های وطنی را هم وارد شبکه قاچاق کرده اند. البته طی سالها که در ایران فیلمهای فرنگی ضبط وپخش قاچاق می شد هیچ سینماگری به فعالیت این بخش از مافیای سینمایی اعتراضی نداشت. اما حالا شتر در خانه خودشان هم خوابیده و فیلمها در استودیو ها به هنگام طی مراحل فنی سرقت می شود و قبل از اینکه اصلابه اکران بیاید تکثیر و پخش می شود. اگر مثلا تهیه کننده در استودیو فنی چهار چشمی هم فیلم را بپاید وقتی کپی به سینما سپرده میشود در آپاراتخانه سینما ،فیلم مفقود وسر از بازار قاچاق در می آورد. وقتی امسال ودر اواسط سال86 قاچاق فیلمها سر و صدای بسیاربه پا کرد. سینماگران در یک گزارش مستند هر کدام به حساب خودشان سعی کردندکه این قضیه را بشکافند. اما هیچ کس جرات نکرد بگوید که این عوامل خود رژیم هستند که در فارابی، وزارت ارشاد وصل به مافیایی سینمایی هستند. خانمها وآقایان محترم سینماگر مردم را نصیحت می کردند که این کار ها خوب نیست، دزدی است ، از خرید این گونه فیلمها خوداری کنند/ اتفاقا یکی از فیلمسازان تاره نفس جمهوری اسلامی وجانشین بر حق خانواده مخملباف یعنی جناب ده نمکی هم در این بحث شرکت کرد و خیلی صریح گفت که عواملی که در این کار دست دارند را می شناسد (البته نگفت که از همکاران سابقش بوده اند) اما کاری از دست خودش هم برنمی آید وخود هم فیلم اخراحی ها را با یک گروه مسلح از استودیو به سینما منتقل می کرد! جالب این که وی هم در نهایت از دستبرد یاران سابق مصون نماند و البته بعد از اینکه حسابی مردم ایران را چاپید وقتی در تدارک برگذاری تور برای مشتاقان اپوزیسیون خارج کشوری بود ،تکثیر قاچاق فیلم اخراجی ها به سرعت وبا وسعت در خارج از ایران وی را از برگذاری تور سینمایی منصرف کرد.
آخرین باری که برای تخریب یک فیلم و تنببه یک فیلم ساز نقشه ای طراحی شد مربوط به فیلم علی سنتوری از داریوش مهرجویی بود، فیلمسازی که از سینمای اسلامی و خط دار دفاع کرد، سانسور را ارج گذاشت، حذف صحنه هایی مثل بوسه در فیلمها را ،به سنت ربط داد، از آخوند ها هم آخوند تر شده، روزه و نمارش ترک نمی شود و شنیده ام -اما مطمئن نیستم -مثل آن مستند ساز دو زنه ماه محرم وسفر مشکی می پوشد! به هنگام انتصابات ریاست جمهوری هم سردار قالیباف را انسانی اندیشمند و شایسته جانشینی خاتمی کبیر دانست (شاید هم این اظهار نظر آخر کار دستش داد؟) اما ذره ای رحم و شفقت از آخوند هایی که این چنین برایشان جانفشانی کرده بود ندید، فیلم علی سنتوری را توقیف کردند، وبعد خودشان تکثیر و به نحو گسترده ای در ایران ودنیا پخش کردند. حالا مهرجویی چه بکند؟ نصیحت به مردم که فایده ای ندارد این راه را دیگر سینماگران آزموده اند و بهره ای نبرده اند، این چنین است که مهرجویی فکر بکری به ذهنش می رسد از مردم متدین میخواهد پول تماشای فیلم قاچاق را به حسابش واریز کنند و تا تماشای حرام فیلم به حلال تبدیل شود. این که می گوئیم مقامات حمهوری اسلامی خود در طرح تخریب فیلم اخیر مهرجویی مستقیما دست دارند یک تصور نیست بلکه عین واقعیت است تکه ای ازنظر تهیه کننده علی سنتوری را عینا نقل می کنیم:
«از اصفهان، شيراز، رشت، اهواز و مشهد مرتب خبر مي رسد که فيلم سنتوري به وفور در دسترس همگان است. در اصفهان مغازه يي پوستر بزرگ سنتوري را نصب کرده و به فروش آن مي پردازد. در اهواز ويدئوکلوپ ها فراوان سنتوري را مي فروشند و در هتلي در اهواز از طريق تلويزيون هاي داخلي براي مسافران نمايش داده شده و در اتوبوس هاي بين شهري نيز فيلم سنتوري اکران مي شود. بيچاره تهيه کننده و سرمايه گذاران آن که نمي دانند از کجا بايد جلوي غارت سرمايه شان را بگيرند و بايد فکري براي اين سرقت ملي کرد.»
البته این آقای تهیه کننده می داند منشاء این دزدی ها کجاست وگرنه چطور ممکن است تصور کرد در یک سیستم پلیسی/ امنیتی بدو ن مشارکت مقامات حکومتی بشود اینقدر واضح سرقت هنری را پخش علنی کزد ؟ اما آقای تهیه کننده جرات ندارد که اصل ماجرا را بر ملا کند. او فکر نمی کرد که شرکت در تهیه فیلم مهرجویی که دیگر درد سر ساز بشود براین تصور بود که سرمایه اش را جای مطمئنی بکار انداخته است به خصوص با محتوای فیلم مهرحویی وابتذالی که فیلم اخیر مهرحویی اشاعه اش می دهد، حدسش چنین بود که فروش فوق العاده فیلم هم تضمین شده است.(شاید هم اقدام مومنین برای حلالیت طلبیدن از مهرجویی وپول هایی که به حسابش میریزند به حدی برسد که این شیوه را دیگر فیلمسازان هم تقلید کنند!)
در پایان این نوشتار وضعیت وموقعیت سینمای جمهوری اسلامی را از زبان یکی از فیلمسازان خودشان بشنوید.
بهمن قبادی سینماگری از نسل جدید است که به خانواده مخملباف هم نزدیک بود، اما اگر حق بگوئیم استعدادش برای کار سینما بیشتر از مخملباف و بقیه نابغه های خانواده او بود. قبادی هم برای آغاز کارش کم به اینها امتیاز نداد اما اشتهای آخوند سیری پذیر نیست. یکبار هم خواست با بهروز وثوقی فیلم بسازد که آن طرح نا انجام شد؛ حا لا میخواهد با هدیه تهرانی دایه حضرت امام در فیلم فرزند صبح طرح دیگری را در تهران جلوی دوربین ببرد. اما انگار نمی توانددل مقامات ر ا نرم کنند در تقسیم بندی رژیم او تجزیه طلب شناسانده شده ،چون در غرب ایران متولد شده است!. برای پایان این نوشتار بخشی از حرف های بهمن قبادی یکی از فیلمسازان خودشان را نقل می کنم . قبادی می گوید:
«ذهن که مريض باشد قطعا بيماری هم مي آيد در سيستم . اگر حال سينمای ايران خراب است بعضی از بانيان آن آدم های مريض ذهنی هستند که ذهنيت احمقانه را در آن جامعه پياده مي کنند . مراکز فرهنگی که من الان پای در آن مي گذارم که مجوز بگيرم برایم عين پادگان نظامی شده، هيچ ارزشی برای يک هنرمند قائل نيستند، ما مثل سرباز هستيم، بايد برويم آنجا پا جفت کنيم، بايستيم ساعت ها تا فرمانده رد بشود تا به ما يک برگه مرخصی، يک مجوزی بدهد تا ما برويم در شهر دوساعت در پارکی قدم يزنيم يا دوربينم را ببرم در پارکی فيلم بگيرم. با اين وضعيت، جامعه هنری ما و وضعيت فرهنگی هنری ما قطعا رو به قهقرا مي رود و هيچ اميدی برای آن نيست مگر اينکه تحولی ايجاد بشود»
نویسنده ای زِیر عنوان ارژنگ بامشاد در نوشتاری در جواب مقاله من نوشت،
به دلیل کیفیت و قدرت تحول سینمای ایران است که هنرپیشه ی معروف عمرشریف در یک مصاحبه با
شبکه "الجزیره" که در مورد درجه موفقیت و آینده سینما ی هالیوود از او پرسیده بودند، پاسخ داد که امروز دیگر نمی توان هالیوود را پیشرو در سینمای هنری دانست بلکه در این زمینه باید روی سینمای ژاپن و ایران حساب کرد.
ایا آقای عمر شریف هنرپیشه بازنشسته هولیود مسایل سینمای ج. اسلامی را از بهمن قبادی فیلمساز خودشان بهتر می داند که حال سینمای ایران را خراب توصیف می کند وسیستم رابیمار؟ ( مطلب آقای بامشاد را من خود درسایت سینمای آزاد شماره 9 باز تکثیر کردم)
من به حرفهای بهمن قبادی اضافه می کنیم تا این سیستم مافیایی وبیمار ساقط نشود هیچ تحولی به معنای واقعی کلمه در هیچ زمینه ای ایجاد نخواهد شد. آینده ایران در گروی همت وشجاعت نسل حوان ماست، به خصوص رنان شجاع ایران که بی اعتنا به طرح وبرنامه های رژیم پسند بساط این رژیم مافیایی قرون وسطی ای را بر چینند.
.....................................
این مطلب برای سایت بحران نوشته شد
و برای سایت سینمای آزاد تکثیر می شود.