11 April 2008

سعیده اسدی: چهار ذکر مصیبت کوتاه



چهار ذکر مصیبت کوتاه


سعیده اسدی
http://meydaan.org/Showarticle.aspx?arid=514


مصاحبه اول: اضطراب به جای امنیت


سن:19
تحصیلات:دانشجوی صنایع
پوشش:مانتو شلوار
نوع برخورد:تذکر


داستان:جلوی پاساز تیرازه با مادرم بودیم، یک خانم چادری اومد جلو بعد از اینکه سرتاپای منو برانداز کرد گفت:شالتو محکم ببند! شالمو محکم کردم. گفت:محکمتر! مامانم گفت:دیگه مگه چشه؟ خانومه گفت:ما هم وظیفه مون اینه که کنترل کنیم که بعدا مشکلی برای خودشون پیش نیاد هرچند که وظیفه شما هم هست.

چه احساسی داشتی وقتی تذکر دادند؟
حرصم در اومد،چون بیخودی گیر داد.

قبل از برخورد با مامورین چطور لباس می پوشیدی؟حالا چطور؟
اصلا فرقی نکرده چون مطمئن بودم که مشکلی ندارم.

قبل از برخورد مامورین چقدر بیرون از خانه بودی؟حالا چقدر؟

فرقی نکرده است.

قبل از برخورد چقدر احساس امنیت میکردی؟حالا چقدر؟

احساس امنیتم کمتر شده، به طوریکه هروقت به ظاهرم مطمئنم هم منتظرم که بهم گیر بدهند.

الان وقتی ماشین گشت ارشاد یا مامورین پلیس را می بینی، چه احساسی بهت دست می دهد؟

یک کم می ترسم و اول دستم به سمت روسریم می رود.

این قضیه چه تاثیری در رابطه با اطرافیانش وبه خصوص خانواده ات گذاشته؟ آیا به درگیری با خانواده منجر شده؟ آیا محدودیتهای او را در خانه بیشتر کرده؟
نه چون مادرم با من بود و متوجه شد که تذکرشون خیلی بیجا بود.

آیا در اطرافیان خود کسانی را سراغ داری که با ترفندهایی توانسته اند از بازداشت خود جلوگیری کنند؟

اکثرا با مامورها بحث میکنن که قانعشون کنند که ولشان کنند.

آیا فکر می کنی طرح نیروی انتظامی موفق بوده است؟
نه،چون بیشتر ازآن که امنیت آدم رو بالا ببره اضطراب آدمو بالا می بر

ه.

مصاحبه دوم: با این وضعیت جامعه رو به گند میکشی پس به همه مربوطه!


سن:18
تحصیلات:دیپلم
شهر:تهران
نوع پوشش:مانتو شلوار
نوع برخورد:بازداشت(یکبار به مدت 3-2 ساعت)


داستان:به خاطر مانتو چسبان و شال باریک بهم گیر دادن.منم گفتم خانواده ام با پوشش من مشکلی ندارند، فکر نکنم به کسی مربوط باشه.یه خانومی بهم گفت با این وضعیت جامعه رو به گند میکشی پس به همه مربوطه.بعد که به زور سوارم کردن و ایستادیم تا ماشین پر شد گفتن زنگ بزنین براتون مانتو و کارت شناسایی بیارن.خلاصه برامون پرونده درست کردن و مانتومم ازم گرفتن.بعد هم یه جایی یه چیزی رو امضا کرد که نمی دونم چی بود.

چه احساسی داشتی وقتی تذکر دادند ؟

عصبانی بودم.

قبل از برخورد با مامورین چطور لباس می پوشیدی؟حالا چطور؟
رفتم همون مغازه و یه مانتو عین همون خریدم!

قبل از برخورد مامورین چقدر بیرون از خانه بودی؟حالا چقدر؟

به یه اندازه.

قبل از برخورد چقدر احساس امنیت میکردی؟حالا چقدر؟

احساس امنیتم که کمتر شده ولی دلیل نمی شه بیرون نروم.

الان وقتی ماشین گشت ارشاد یا مامورین پلیس را می بینی چه احساسی بهت دست می دهد؟
یه جورایی می ترسم، دیگه حوصله درد سر ندارم.

این قضیه چه تاثیری در رابطه با اطرافیانش وبه خصوص خانواده ات گذاشته؟
مادرم چیزی نگفت ولی پدرم گفت یه بار دیگه بگیرنت نمیام بیرون بیارمت.

چه روش یا روشهایی برای بازداشت نشدن به کار گرفتی؟
یه کم داد بیداد کردم که نمی کردم بهتر بود.

آیا کسی را سراغ داری که با ترفندهایی توانسته از بازداشت خود جلوگیری کند؟
دوست خواهرم ادای کر و لال هارو در آورده، ولش کرده اند.

اگر یک بار دیگر در شرایط بازداشت قرار بگیری چه می کنی؟
کاری نمیشه کرد به زور آدمو سوار می کنند.

آیا فکر می کنی طرح نیروی انتظامی موفق بوده است؟
نه مثلا نمونه اش من و دوستام وضع پوششمون هیچ فرقی نکرده

.

مصاحبه سوم: می ترسم و ازشون بدم می آد

سن:22
تحصیلات:لیسانس فیزیک
شهر:تهران
پوشش:مانتو شلوار
نوع برخورد:بازداشت 4-3ساعت


داستان: میدان ونک رو به سمت بالا می رفتم. به گشتی ها که رسیدم سعی کردم بی تفاوت از کنارشون رد بشم که صدام زدند.گفتند به خاطر مانتو کوتاه و یکی دو سانتی از پام که دیده می شه باید سوار بشم. گفتم کار واجب دارم، گفتند: ماشین اینجا هست، زنگ بزنید براتون لباس بیارند بعد میتونید برید. ولی بردنمون بازداشتگاه.

چه احساسی داشتی وقتی سوار ماشین گشت بردنت؟
اول ناراحت نبودم ولی وقتی دیدم یکی دو نفر دارند گریه می کنند من هم ناراحت شدم.

قبل از برخورد با مامورین چطور لباس می پوشیدی؟حالا چطور؟
تغییر چندانی نکرده فقط سعی می کنم دیگر شلوار کوتاه نپوشم.

قبل از برخورد مامورین چقدر بیرون از خانه بودی؟حالا چقدر؟
هیچ فرقی نکرده، از کارم که نمی تونم بزنم.

قبل از برخورد چقدر احساس امنیت می کردی؟حالا چقدر؟
دیگه واقعا احساس امنیت نمی کنم طوری که حتی یه پلیس عادی یا سرباز می بینم هم ته دلم یه کم می ترسم.

الان وقتی ماشین گشت ارشاد یا مامورین پلیس را میبیند چه احساسی بهت دست می دهد؟

می ترسم و ازشون بدم می آد.

این قضیه چه تاثیری در رابطه با اطرافیان وبه خصوص خانواده ات گذاشته؟ آیا به درگیری با خانواده منجر شده؟آیا محدودیتهای تو را در خانه بیشتر کرده؟
از آن روز هروقت می خوام از خانه بیرون بیام، مادرم سفارش می کنه که لباس مناسبتری بپوشم. ازطرفی خونواده م نگرانند که به خاطر این سو سابقه نتونم شاغل بشم.

چه روش یا روشهایی برای بازداشت نشدن به کار گرفتی؟

کلی خواهش تمنا کردم.

اگربار دیگر در شرایط بازداشت قرار بگیری چه می کنی؟

شاید بیشتر اصرار کنم که ولم کنند.

آیا فکر می کنی طرح نیروی انتظامی موفق بوده است؟

نه، چون با کم شدن سختگیریها همه به وضعیت سابق برگشتند.


مصاحبه چهارم: خیلی چیزا از دست می ره...

سن:26
تحصیلات:فوق لیسانس فیزیوتراپی
شهر:تهران
شغل:فیزیو تراپیست
نوع پوشش:مانتو شلوار
نوع برخورد:تذکر


داستان:سوار ماشین بودم ازسر کار برمی گشتم،از کنار ماشین گشت که رد شدم یه آقایی اشاره کرد که نگه دار.در حالی که همینطور بهم اشاره می کرد گفت:شالت داشت از سرت می افتاد، یقه مانتوتم زیادی بازه. فکر کنم میخواستند دستگیرم کنند چون ون پیششون نبود موفق نشدند. با بیسیم گفت:گشت3 موقعیت خودتو اعلام کن.منم با عذر خواهی سر و تهش رو هم آوردم.

چه احساسی داشتی وقتی تذکر دادن یا سوار ماشین گشت بردنت؟
و اقعا حس می کردم تحقیر شدم وقتی آن آقا به خودش اجازه داد اونجوری به آدم نگاه کنه و راجع به ظاهرم اظهار نظر کنه.

قبل از برخورد با مامورین چطور لباس می پوشیدی؟حالا چطور؟
یه کم بیشتر رعایت می کنم.

قبل از برخورد مامورین چقدر بیرون از خانه بودی؟حالا چقدر؟
فرقی نمیکنه.من سر کار میرم.

قبل از برخورد چقدر احساس امنیت می کردی؟حالا چقدر؟
مسلما حس امنیت آدم کم می شه.

الان وقتی ماشین گشت ارشاد یا مامورین پلیس را می بینی چه احساسی بهت دست می دهد؟
هیچی.از شخص مامور که نمیشه شاکی شد.مشکل از جای دیگر است.

این قضیه چه تاثیری در رابطه با اطرافیانش وبه خصوص خانواده ات گذاشته؟
چیزی به شوهرم نگفتم چون حساسیتش زیاد می شد. مخصوصا که هر از گاه می گفت بیشتر مراقب پوششت باش که به خاطر پلیس گشت مشکلی برات ایجاد نشه.

چه روش یا روشهایی برای بازداشت نشدن به کار گرفتی؟
عذر خواهی کردم و گفتم سعی می کنم بیشتر رعایت کنم

آیا در اطرافیان خود کسی را سراغ داری را که با ترفندهایی توانسته از بازداشت خود جلوگیری کنند؟
دروغ گفته اند ،مثلا گفته اند مادرم بیمارستان است یا....

اگربار دیگر در شرایط بازداشت قرار بگیری چه می کنی؟
سعی میکنم با زبون خوش دست به سرشون کنم چون حوصله دردسر ندارم.

آیا فکر می کنی طرح نیروی انتظامی موفق بوده است؟
نمی دانم.ولی حتی اگراین طرح باعث بشه عرف پوشش در جامعه تغییر کنه در عوضش خیلی چیزای دیگه از دست میره مثلا حس اعتماد به نیروی انتظامی و حس امنیت در اجتماع و....