05 May 2008

گزارش خبرنگار اجتماعي ايسنا از چرخه تكراري جمع‌آوري كودكاني كه سرنوشت‌شان در خيابان‌ها رقم مي‌خورد




من كودك خياباني نيستم؛

اما جايي جز خيابان ندارم


چرخه تكراري جمع‌آوري كودكاني

كه سرنوشت‌شان در خيابان‌ها رقم مي‌خورد

گزارش خبرنگار اجتماعي ايسنا

http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-1125366&Lang=P



همه چيز از خيابان شروع نمي‌شه!

من كودك خياباني نيستم؛ اما جايي جز خيابان ندارم!

همه چيز از خيابان شروع مي‌شه!؟

نه!

همه چيز از خونه شروع شده!؟

نه!

از پول! از نداشتن ! از پدر مادر خوب نداشتن يا اصلا پدر و مادر نداشتن !؟ از محله و جد و آباد يا از فرهنگ و تقدير و قسمت!؟

من مي گم همه چيز از يه باباي بي خيال شروع مي‌شه !

از يه سرنوشت كه از اول توي خيابونا نوشته شده! از فقر و دربه‌دري يه خانواده !

من محمدم ! اينم داداشمه !

بايد مراقبش باشم؛ اما خيلي وقتا مجبور مي‌شم توي خيابون ولش كنم!

من مي‌گم از آدما بدم نمي‌يآد؛ اما آدما هم از من خوششون نمي‌ياد!

مردم به من پول نمي‌دن؛ چون دلشون فقط براي بچه‌هاي كوچولو مي سوزه! منم داداشمو مي‌فرستم جلو!

من مي‌گم اسفند دود كردن هم واسه خودش كاره و‌ براي من كه بابام بالاي سرم نيست، خيلي مهمه!

اما اينا رو شماها نمي‌فهميد! شهرداري و بهزيستي هم نمي‌فهمن! همه مي خوان مشكل خودشونو حل كنن و از زير بار مسؤوليت خودشون دربرن، اما هيچ كس نمي‌گه ما توي اين شهر، اين دنيا، كجا قرار بگيريم!

اصلا ما هم سهم داريم !

من مي گم 13 سالمه اما بايد قد بابام با عالم و آدم سر و كله بزنم. كوچيكم؛ اما قد بزرگا بايد بفهمم و به اندازه كافي لات باشم تا بتونم خودم و داداشم رو توي خيابونا جمع و جور كنم!

اما من نمي‌خوام مثل خيلي‌ها توي اين خيابونا گرگ بشم، مي‌خوام مرد بشم!

همه وقتي بچه‌ها توي خيابونا رو مي‌بينن، اول مي پرسن چرا توي خيابوني!؟ بعد مي‌گن مدرسه مي‌ري!؟ بعد كه يك كم دلشون به حالمون سوخت و پول دادن، مي‌گن دوست داشتي كجا بودي؟!

جوابش خيلي سادست، اما اونا مي خوان واسه خاطر دل خودشون اين سوالارو بپرسن!

آخه اگه من يه خانواده درست و حسابي داشتم و يه باباي درست و حسابي چرا مدرسه نمي رفتم !؟

اما شبير مثل بقيه شلوغ نمي‌كنه!

مي‌دونه از اين گرفتن و آزاد كردن‌هاي شهرداري و بهزيستي براش پول در نمي‌ياد ! از اين كه گرفتنش، ناراحته !؟ شرم و حيا از دوربين داره و جلو نمي‌ياد!

از اين كه جوراب مي‌فروخته و كمك باباش بوده پشيمون نيست!

شبير افغانيه !

مهدي تا كلاس چهارم هم درس خونده ، اما بعد توي يه تابستون چون اوستاش كارگر تمام وقت مي‌خواسته و باباش هم پول كار اون رو، ديگه مدرسه نرفته!

اول مدرسه رو تجربه كرده و با دهقان فداكار و چوپان دروغگو و ژاله و كبري توي كتابا آشنا شده، بعد با جوش پلاستيك توي كارگاه و حالا با يه دنيا چيزاي زشت و پردردسر توي خيابونا آشنا مي‌شه! اگر مدرسه بهش وصال نداده و به عنوان يه كودك اتباع خارجي بي‌سواد توي ايران مونده ، حالا توي خيابون‌هاي همين كشور بزرگ مي‌شه و شايد يكي از روزهاي فردا و پس فردا در همين جا هم يكي از قهرمانهاي تلخ حوادث بشه! ! !

مهدي شيطون نيست ، يه بچه است!

اما خيابونا بهش ياد دادن راستشو نگو!

براي همينه كه موقع حرف زدن باهاش بايد حواست به جمله‌ها و حرف‌هاش باشه!

چون خالي زياد مي بنده! ياد گرفته كه براي موندن توي خيابونا بايد دروغ گفت!

به گزارش خبرنگار «شهري» ايسنا، بيشتر از دو سال از اهتمام جدي شهرداري تهران و چند دستگاه متولي مرتبط در جمع‌آوري متكديان و كودكان خياباني مي‌گذرد و درست مثل خيلي از طرح‌هايي كه متولي اصلي‌اش مشخص نيست، وظيفه اصلي اين طرح هر روز به يك سازمان پاس‌كاري مي‌شود و در اين ميان شايد مجموعه‌اي كه بيش از هر بخش ديگري عملكرد عيني در شهر تهران داشته، شهرداري تهران بوده است.

شهرداري تهران به استناد آمار مورد تاييد استانداري تهران در سال 85 و 86 بيش از هفت هزار كودك و بزرگسال متكدي و دست‌فروش را جمع‌آوري و با كمك سازمانهاي مرتبط ساماندهي كرده است، اما بخش قابل توجهي از آنها چندين بار تكرار شده‌اند و باز به خيابانهاي پر پول تهران بازگشته‌اند!

اما در اين ميان شاهد عملكرد ناقص و حتي نصفه و نيمه برخي از دستگاه‌ها هستيم كه به دلايلي كاملا غيرمنطقي از رسيدگي به وضعيت اين متكديان و كودكان خياباني كه در حيطه وظايفشان تعريف شده است سرباز مي زنند!

طبق استدالال سازمان بهزيستي به عنوان يكي از دستگاه‌هاي مسوول، هيچ مصوبه‌اي اين سازمان را موظف به پيگيري شرايط متكديان و بي‌خانمانها نكرده است و اين سازمان فقط در قبال سالمندان، زنان سرپرست خانوار و كودكان كار، مسووليت دارد و كميته‌هايي با اعتبار مالي مشخصي را در نظر گرفته است.

اما بايد پرسيد كه به جز اتباع خارجي و مجرماني كه در بين متكديان و كودكان خياباني وجود دارند، آيا با تعداد قابل توجهي از سالمندان، كودكان و زنان سرپرست خانوار در بين متكديان و كودكان خياباني روبرو نيستيم و آيا اين گروه جزء حيطه مسووليت سازمان بهزيستي تعريف نمي‌شوند!؟ و اگر اين نسبت درست نيست، بهتر است اعلام كنند كه دستگاه متولي كيست تا ما هم از آنها سؤال كنيم!

بچه‌ها را به رديف روي پله‌ها نشانده‌اند تا عكس و خبر از آنها تهيه شود!

گزارشگر صدايش را صاف مي‌كند و دستي در موهايش مي كشد واعلام آمادگي مي‌كند ....

ـ در ادامه طرح جمع‌آوري كودكان كار و خيابان ....

صدا قطع مي‌شود و پسر بچه اعتراض مي‌كند ...

ـ حاجي ما جزوشون نيستيم!

ما خيابوني نيستيم، اما توي خيابون بزرگ شديم ديگه!

به گزارش ايسنا، محمدي ــ مديركل آسيبهاي اجتماعي شهرداري تهران ــ به فعاليت دو ساله شهرداري تهران در جذب و شناسايي كودكان متكدي اشاره مي‌كند و به ايسنا مي‌گويد: در حال حاضر شاهد فعاليت سه مركز شبانه‌روزي، يك اردوگاه و سه گرمخانه در تهران هستيم.

وي افزود : كار جذب و ساماندهي كودكان فرار از سال 83 در تهران آغاز شده است. اين كودكان در پايانه‌ها و راه‌آهن شناسايي و ساماندهي شده‌اند و در سال گذشته بيش از 5 هزار و 600 كودك خياباني كه بخش اعظم آنها كودكان فراري هستند، از سطح شهر تهران جمع‌آوري شده‌اند.

وي در خصوص كودكان كار كه در سطح شهر در حال فعاليت هستند و دست به تكديگري و دستفروشي مي‌زنند هم اظهار كرد : عموما اين افراد اتباع بيگانه هستند و بايد براي جمع‌آوري ساماندهي آنها اقدامات خاصي صورت گيرد.

مديركل آسيبهاي اجتماعي شهرداري تهران در خصوص كودكان متكدي كه با خانواده خود اقدام به اين كار مي‌كنند ، نيز توضيح داد: در دو سال گذشته برخي از اين افراد را جمع‌آوري و با حكم قانوني و توسط شهرداري تهران آنها را رد مرز مي‌كرديم.

وي خاطرنشان كرد : در حال حاضر علي‌رغم فعاليت شهرداري و سازمانهاي ديگر شاهد متكديان و كودكان كار در تهران بوده و براي حل اين مشكل نيازمند همكاري جدي تمام سازمانها هستيم.

به گفته محمدي 70 درصد كودكان كار اتباع بيگانه هستند كه از كشور پاكستان و افغانستان وارد كشور شده‌اند.

محمدي با اشاره به اين كه در چند سال كودكان در حوزه ساماندهي كودكان كار و خيابان، فعاليتهاي مختلفي در شهرداري تهران انجام شده است، گزارش اين عملكرد در مركز منطقه وابسته به يونيسف كه در اردن برگزار شد از سوي شهرداري ارائه شده و بر اساس اين گزارش شهر تهران به عنوان شهر دوستار كودك در دو سال آينده انتخاب شد.

پسر بچه هنوز لنگ خيس رو از روي شيشه ماشين برنداشته كه مامور انتظامي و شهرداري دست كوچولو شو مي‌گيره و مي بردش !

اول يه كم هول مي‌كنه و مي‌ترسه، اما بعد ترس به اشك مي‌شينه و صورتش خيس مي‌شه!

آخر هر چقدر هم توي خيابونا بوده باشه، بازم بچه‌اس ديگه!

هنوز آن قدر بزرگ نشده كه چشماش دلش رو گول بزنه!

درميان كودكان ايراني و افغان و پاكستاني كه هر روز شهرداري از سطح شهر جمع‌آوري مي كنه، مثل بسياري از متكديان بزرگسال، هستند كودكاني كه براي چندمين بار به اين مراكز شهرداري و بهزيستي آورده مي‌شوند و بعد از چند روز بيكار و علاف مي‌شوند و بعد دوباره در همان چهار راه، همان خيابان با همان كار قبلي برمي‌گردند و اين وسط زحمت شهرداري مي‌مونه و بس!

خبرنگار ايسنا، بارها و بارها از زبان كودكان خياباني كه توسط شهرداري جمع‌آوري شده و به بهزيستي منتقل شده‌اند، شنيده كه والدين اصلي يا اجاره‌اي آنها خيلي زود با مبلغي پول آنها را از مراكز بهزيستي بيرون مي‌آورند و به ادعاي آنها بهزيستي ترجيح مي‌دهد اين كودكان هزينه كمتري را براي آنها در برداشته باشد و فقط چند روز آنها را از خيابانها جمع كنند!

بر اساس اين گزارش، مي‌توان اين گونه برداشت كرد كه اگر چه نماي شهرمان اندكي از مناظر زشت و متاثر كننده كودكان خياباني خالي شده، اما اين چرخه ناقص و معلول جز صرف هزينه‌هاي قابل توجه و زحمت ماموران شهرداري، تاثير ديگري ندارد؛ هرچند توقف فعاليت جمع‌آوري توسط شهرداري هم يك فاجعه مي‌تواند باشد.

درعين حال جاي اين سؤال باقي ‌مي‌ماند كه چرا مرزهاي كشور براي ورود آزادانه اتباع غيرمجاز پاكستاني و افغاني همچنان باز است، ولي همه از نيروي انتظامي انتظار دارند اين اتباع را در پايتخت دستگير كند!؟ و يا اين سؤال كه چرا شهرداري زحمت جمع‌آوري را به خود مي‌دهد اما بهزيستي اين كودكان را نگه نمي‌دارد !؟

انتهاي پيام