پدر جان ببخشید که آن دو فرزند اعدام شدهات امروز نمیتوانند روز پدر را به تو تبریک بگویند. در مورد آن یکی فرزندت که بردندش تا برای عبرت، آویزان شدن برادرش را از جرثقیل ببیند اما به جای عبرت دچار اختلات روحی شد و معلوم نشد تصادف کرد یا خودکشی هم خیلی شرمندهام که امروز نمیتواند خدمت برسد.
میمانیم ما دو برادر که سالهاست در تبعید اجباری هستیم و نمیتوانیم عطش دیدارت را سیراب کنیم. میگویند از روزی که مادر از غم همهی ما دق مرگ کرد و رفت روز و شب برایت یکی شده. حالا من ماندهام روزت را تبریک بگویم یا شبت را تسلیت.