نقدی بر کتاب "خانم وزیر"
جعل بزرگ تاریخ
هما احسان
..................
با
"سین جیم و یادداشت"
فی سبیل ال لای
الحاقی
"سین جیم و یادداشت"
فی سبیل ال لای
الحاقی
یکی از برنامه های جدی در وزارت اطلاعات و امنیت و ارشاد جمهوری اسلامی انتشار کتابها و سند های جعلی است تا در بی اعتبار کردن شخصیتها، ارزشها و باورهای گذشته کارساز باشد.
این برنامه ها از نخستین روزهای اسقرار آخوند در ایران با صرف هزینه های سنگین آغاز گشت. انتشار کتابهایی چون « پری غفاری» که در آن گفته می شود مردی جوان، خوش سیما، خوش قد و بالا و ثروتمند که در عین حال فرد اول مملکت هم هست بنام محمد رضا شاه پهلوی عاشق دختر فقیری بنام پری غفاری می شود و برای رسیدن به وصال او نیم شبها از دیوار خانه دختر بالا رفته بدرون حیات می جهد و از آنجا وارد اتاق خواب پری می شود و سپیده دم ترسان و پاورچین آن بستر و آن خانه را ترک می کند.
یا کتاب خاطرات «فریده دیبا» که در آن مادر، چهره محبوب دخترش را که ملکه کشور است به زشتی توصیف می نماید و سپس کتاب خاطرات مادر محمد رضا شاه که حکایتی است از همه اعمال زشت پسری که پادشاه است از جانب مادری کم سواد و ساکت که تا آخر عمر فقط یک بار آنهم با واسطه پیش کارش (آقای مشیری) با این نویسنده (هما احسان) در باره خاطره روز 17 دی 1314 مطالبی گفت که در مجله تماشا پخش شد. والسلام.
بعد می رسیم به کتاب خاطرات علم چاپ تهران که بلافاصله پس از انتشار این کتاب در انگلستان عیننا با همان جلد و ظاهر ولی با تفاوتهای فاحش متن منتشر شد و هر جا تفاوتی بین متنهای این دو کتاب هست نشانه هایی از تحقیر خانواده ساطنتی و دولتهای آن پادشاهی است و بس.
اینک کتاب خانم وزیر تالیف منصوره پیر نیا آخرین شاهکار در بدنام کردن یکی از خوش نامترین زنان آزادی خواه، روشنفکر، دانشمند و مبارز ایرانی است که نامش در تاریخ اجتماعی نه تنها زن ایرانی، بلکه در جهان نیز می درخشد.
شیوه محاکمه و اعدام این زن لکه ننگی است جاویدان بر پیشانی حکومت اسلامی. خانم فرخ رو پارسای را تنها به این دلیل که هرگز حاضر نشد در جلسات دادگاه یا حتی به هنگام اعدام چادر بسر کند در یک گونی بزرگ نهاده، سر گونی را محکم گره زدند و او را به دار آویختند. این واقعه ننگین البته در پرونده عدالت اسلامی ابدی است.
آیندگان اگر هیچ چیز از کمالات و مبارزات آزادی خواهانه بانو فرخ رو پارسا که من و ما شاهد آن بوده ایم نخوانند و ندانند فاجعه اعدام او یادشان نمی رود و چه بسا زیر تاثیر این رویداد به دنبال شناخت حقایق تاریخی که او و پشت سر او ما ساختیم برود.
بنابراین شورای انتشارات وزارت اطلاعات و ارشاد جمهوری اسلامی البته می بایست طرحی را به اجرا می گذاشت که بانو فرخ رو پارسا زنی متحجر، زمینه ساز و طرفدار جمهوری اسلامی، مومنه به امام خمینی در عین حال متهم به زنا و دزدی و در نتیجه چوب هر دو سر آلوده ای بشود که کسی حتی دلش برای او نسوزد و چه بهتر که در این روند زنی که همواره به خبرنگار دربار بودنش افتخار کرده مولف کتابی چنین باشد. بهتر از همه اینکه به گونه ای مزورانه در برابر دوربین با شهبانوی ایران گفتگویی بشود که از آن بصورت آگهی تجارتی برای فروش کتاب به حتی طرفداران رژیم پیشین استفاده شود.
برای من که پای خود را در کوششهای حق طلبانه زنان در کشورم جای پای بانو پارسای نهاده ام و او را نماد راستین زن آزاده ایرانی می دانم وظیفه ای است تاریخی تا کتاب خانم وزیر را بررسی کرده وبرداشت و نتیجه پژوهش خود را از یک توطئه تاریخی به آگاهی هم میهنانم برسانم.
کتاب، با جلد سخت، رویه برقی، چهار رنگ اعلا، در سیصد و هشت صفحه کاغذ سفید اعلا و کلفت (نود پوندی) چاپ شده. وقتی شخصا قبل از مطالعه کتاب، از خانم منصوره پیرنیا پرسیدم کتاب را در چند نسخه و به چه قیمت و کجا چاپ کرده گفت – تیراژ کتاب چهار یا پنج هزار نسحه است!!(ناشر تعداد دقیق را نمی دانست) چهل و پنج هزار دلار فقط برای صف آرایی داده! و یکصد و بیست هزار دلار برای چاپ. چاپحانه امریکایی است که فقط برای او کتاب فارسی چاپ می کند (در هیچ جای کتاب نام چاپخانه نیست). من این اطلاعات را در آنزمان از این لحاظ میخواستم که خود در صدد انتشار کتابی هستم. در ضمن میدانم که خانم پیرنیا بیشتر از ده هزار دلار هزینه آگهی داده است. اگر فقط همین هزینه ها را جمع کنیم می شود یکصد و هفتاد و پنج هزار دلار که حتی اگر تقسیم بر پنج هزار نسخه کنیم، هر نسخه سی و پنح دلار (35$) می شود. کتاب نسخه ای چهل دلاربفروش می رسد که بین 25 تا 50 % آنرا فروشنده بر می دارد. بنابراین ناشر برای فروش هر کتاب بین پانزده تا 25 دلار زیان می کند. علت این سرمایه گذاری هنگفت را هنگامی در یافتم که کتاب را خواندم واز شدت ناراحتی بیمار شدم چرا؟؟:
1 – روی جلد کتاب کنار تصویری از خانم فرخ رو پارسای در لباس وزارت چنین نوشته شده است. خانم وزیر.... خاطرات و دست نوشته های فرخ رو پارسای ... دختر آزادی....
در متن، اولا تنها دو نمونه بعنوان خط خانم وزیر چاپ شده که یکی از آنها، بقول مولف وصیت نامه اوست که در زندان و پیش از اعدام نوشته و دیگری ورقه ای از یادداشتهای او در سال 1358 است که در آن یادداشتی است بتاریخ ان 2 تیر 1358،بر روی سر کاغذ پیش نویس سازمان برنامه و بودجه! در این یادداشت مطلب مهمی نیست جز اینکه او می نویسد:« در خانه خود نیستم و هر شبی را در گوشه ای به صبح می رسانم. دحترم نوید در امریکا عروسی کرده و فعلا از جانب فرزندانم خیالم راحت است. شوهرم با من است و متاسفم که زندگی پیری و دوران استراحت او را که بایستی با راحتی و آرامش توام باشد خراب کرده ام». و باقی چند خط در وصف اخلاق و شرافت و فداکاری آن شوهر. در همین کتاب از قول خانم وزیر آمده است که او قبل از ازدواج عاشق مرد دیگری بوده و بدون عشق با افسری که بعد به مقام سپهبدی رسید عروسی می کند (سپهبد شیرین سخن)
این دو نمونه و یک کپی مشکوک از یک بخشنامه وزارت آموزش و پرورش که در آن ظاهرا خانم پارسا در مقام وزیر می نویسد: «از آنجا که وزارت آموزش و پروش لازم می داند، نو باوگان این کشور اسلامی!! با کتاب مقدس آسمانی خود قرآن آشنایی پیدا کنند و از عهده صحیح آن برآیند و بفهم معارف و عملکردن به دستورهای آن همت گمارند مقتضی است مقرر دارید: در سال تحصیلی 51/50 برای تدریس قرآن در سالهای سوم – چهارم و پنجم ابتدایی!! منحصرا!! از سه جزوه درسهایی از قرآن مجید که از طرف شرکت نسبی اقبال و با همکاری آقایان سید رضا ... و محمد جواد با هنر مولفان کتابهای درسی جدید تعلیمات دینی که با روشی جالب و نفیس تهیه شده است استفاده نمایند».
تاریخ این بخشنامه – 15-6-1350 و شماره آن (11620/دو) است.
اینها وورقه ای از بازجویی خانم پارسا و چند عکس بعلاوه کپی گذزنامه سیاسی ایشان تنها باصطلاح اسنادیست که عینا در کتاب چاپ می شود. بقیه آنچه که بعنوان دست نوشته ها و خاطرات خانم پارسا ذکر شده عینا دراختیار خواننده قرار نمی گیرد.
دو نمونه خط یکی وصیت نامه خانم پارساست که در صفحه 267 عینا به چاپ رسیده و اصیل بنظر می رسد، دیگری یک نامه در باره حسن خلق و فداکاری شوهر که در صفحه 223 بروی سر کاغذ سازمان برنامه و بودجه نوشته شده است.این دو خط کاملا به هم متفاوت هستند. این موضوع را هر خواننده با اندکی دقت در می یابد اما من برای اینکه خانم منصوره پیرنیا و همسر او داریوش پیرنیا، همچنین همسر و فرزندان خانم پارسا را بی دلیل و مدرک به جعل سند متهم نکرده باشم، دو نمونه خط یعنی وصیت نامه و یادداشت روزانه را نزد کارشناس با سابقه و معتبر در خط شناسی فارسی بردم. ایشان آقای استاد هوشنگ پیمان نقاش، خطاط و هنرمند برجسته ایرانی است که پیش از جمهوری اسلامی خط شناس رسمی دادگستری ایران بوده و حتی خط جاعلین حرفه ای را تشخیص می داده و نظر او مبدا و دلیل قضاوت قانونی بوده است. ایشان پس از مشاهده دو نمونه خط با خنده گفت «این تفاوت را که هر گربه ای هم تشخیص می دهد» سپس تاکید کرد دو خط هیچگونه شباهتی با یکدیگر ندارند. خط و صیت نامه زنانه و خط یادداشت مردانه است. استاد پیمان داوری خود را در ورقه ای با سر کاغذ خودش نوشت که عینا در اختیار همگان قرار می گیرد. ایشان در مصاحبه ای که در روز چهارشنبه 6 فوریه ساعت 1.5 بعد از ظهر به وقت لوس آنجلس از تلویزیون پارس پخش شد انجام این جعل را عملی کثیف و خیانتی بزرگ خواند.
بنابراین مولف (منصوره پیرنیا) ویراستار (داریوش پیرنیا) همچنین همسر و فرزندان خانم پارسا که مولف ادعا می کند مدارک را با تاکید بر صحت آنها در اختیارش گذاشته اند متهم به جعل تاریخی عظیمی هستند.
جالب توجه اینکه در یک برنامه تلویزیونی (یاران با علیرضا میبدی) منصوره پیر نیا ضمن تاکید بر اصالت دست نوشته ها گفت او اینک آنها را به بخش حفظ اسناد کنگره آمریکا می فرستد تا در اختیار پژوهشگران آینده قرار گیرد.
این از لحاظ سندیت و اما از نظر اینکه روی جلد وعده معرفی « دختر آزادی را می دهد» متاسفانه در متن چهره یک زن متحجر، متقلب، دروغگو، و متعصب، بنیانگزار و طرفدار انقلاب اسلامی، مومن به خمینی بعنوان مظهر اسلام ناب محمدی معرفی می شود همه کسانی که کتاب را خریده اند قانونا می توانند کتابهایشان را بدلیل تبلیغ دروغ پس بدهند و پولشان را پس بگیرند.
در این مورد، تنها به چند صفحه کتاب اشاره می کنم، «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»
صفحه 122 – مولف می نویسد:
« اتهام بهایی بودن خانم پارسای از معاونت وزارت چون سایه قدم به قدم به دنبال او میآمد – در حالیکه «فرخ رو» عروس سید محمد حسن صدرالعلما شیرازی معلم و نایب التولیه مسجد سپهسالار بود. همسر او سپهبد شیرین سخن یک بار به مکه مشرف شده و پشت پانزدهم او به حضرت علی (ع) می رسد. با اینهمه خانم پارسای بد جوری گرفتار تهمت و افترا شده بود. خانم وزیر در اولین فرصت دستور می دهد که برنامه های درسی تعلیم قرآن و فقه اسلامی و تعلیمات دینی در برنامه آموزشی دانش آموزان گنجانیده شود» و کسانی چون آیت الله محمد بهشتی و آیت الله محمد با هنر و شیخ مفتح و تنی چند از علمای اسلام شناس را به مشاورت می گیرد و رابط او با نسل جوان با تمایلات نسبتا ملی مذهبی دو برادر زاده او هستند».در صفحه 222 بخش سوم از قول خانم پارسا بعنوان یادداشت روز 3 تیرماه 1358 عینا چنین می آید:
.......«آیا این جمهوری که هنوز در جنین است و می خواهد پا بگیرد خفه می شود و دوباره حکومت زور و قلدری جانشین آن می شود. آیا ما لیاقت یک زندگی آزاد!! را نداریم ...... دولت بسیار ضعیف است. قاطعیت رهبری انقلاب از همه اینها بیشتر است. اسلامی که او بیان می کند بنظر من اسلام حقیقی است یعنی اسلام ناب محمدی»در یادداشت 15 تیر در همان صفحه عینا:
«هر روز وقایع تازه ای در کشور رخ می دهد. شبی نیست که از پاسداران جوان کسی کشته نشود. دسته ای بخاطر محمد رضا سعادتی که بقول خودشان مجاهد بود و بقول دادستان با روسها ارتباط داشته هر روز متحصن می شوند و راهپیمایی راه می اندازند. فردی بنام محمد منتظری معروف به محمد رینگو فرزند آیت الله حسینعلی منتظری همراه با عده ای تفنگچی بزور از فرودگاه به لیبی می رود و خود را نماینده دولت ایران معرفی می کند. در اهواز و آبادان فرودگاه را به مسلسل می بندند و در قم محل آموزش پاسداران را منفجر می کنند. همه اینها نشان می دهد که دستگاه و سازمانی وجود دارد که نمی خواهد انقلاب اسلامی ما بثمر برسد . بخوبی می دانم که شاید بسیاری باور نمی کنند که من از طرفداران این انقلاب باشم. زیرا با کسی صحبت نمی کنم و اگر بخواهم حرفی بزنم فکر می کنند چون در گذشته صاحب شغلی بوده ام حتما مرا باور نخواهند کرد. اما من معتقدم که هیچ چیز جز مذهب اسلام نمی تواند ما را از گردابی که سیستم گذشته برای همه ما تهیه دیده بود و خود نیز در آن غرق شد نجات دهد اما عیب بزرگ ما این است که هیچ چیز را بمعنای اصیل آن قبول نمی کنیم. امروز هم که انقلاب اسلامی است واقعا بایستی همه چیز اسلام را قبول داشت.
بگمان من برای اینکه تنها همین چند جمله از زبان بانویی چون فرخ رو پارسای در کتابی بقلم و تالیف یک زن مدعی آزادیخواهی و با همکاری همسر و فرزندان آن بانو بعنوان یک اثر تاریخی ثبت بشود، اگر جمهوری اسلامی چندین میلیون دلار هزینه کرده باشد کم است زیرا آنهایی که از حسین ابن علی سیدالشهدا ساخته و بقول خودشان بوسیله آن پایدلر مانده اند بهتر از ما می دانند ساختن یا فروریختن یک نماد چه اهمیتی دارد و اگر آنها بتوانند یکایک افراد نامدار و آبرومند و والا مقام ما را بگونه ای مزورانه به کثافت بکشانند چه خدمت بزرگی به آن اسلام ناب محمدی خمینی کرده اند.
منصوره پیرنیا می گوید قصد دارد داستان زندگی هزار چهره معروف ایران را با نام مجموعه هزاردستان به همین روش برشته تحریر در آورد و در مقدمه این کتاب می نویسد:
«تکیه اصلی و اساسی کارهای تحقیقی خود را در زمینه شکوفایی سالهای قبل از بهمن ماه 1357 و دستآوردهای زنان ایرانی گذاشته ام »اما در متن کتاب از قول خانم وزیر، آن نماد اوج پرواز زن به بلندای شکوفایی بعنوان یادداشتهای مستند سال 1355که علارقم رسم آن زمان با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع می شود چنین سندی بجای می گذارد.
یکشنبه اول فروردین ..... خانم به انگلستان رفته و چنین می نویسد:
«خدایا چرا نعمتهای دنیا را چه مادی و چه معنوی به اروپاییان دادی. راحتی، راستی و درستی، وفور نعمت و خدمت دولت به ملت را به آنان (یعنی انگلیسیها) دادی و دروغ و تملق و خشک سالی و بی لیاقتی را که حتا اگر هم داریم باید آنها بخواهند به ما ارزانی داشتی. همه نوع راحتی و وسایل زندگی برای مردم اینجا فراهم است و همه خدمتگزار مردم هستند اما در آنجا همه نوکر یک نفرند...... شنیده ام در شروع سال نو گوشت و ماهی و سیب زمینی و تخم مرغ هم گیر مردم نیامده است». این یادداشتها را بقول کتاب خانم وزیر در کتابچه یادداشت روزانه شرکت ملی نفت ایران نوشته و تاریخ آن سال 1355 است که اوج رونق اقتصادی و آبادانی و ثروت ایران بود و ایران در ایجاد پالایشگاه نفت دریای شمال میلیونها دلار به انگلستان کمک کرد زیرا انگلستان در آستانه ور شکستگی و سقوط اقتصادی بود.
همین کتاب در صفحه 194 از قول بانو پارسا می نویسد
«هیچ چیز برای رفاه مردم نیست و آزار مردم سر لوحه همه برنامه هاست».چگونه ممکن است بانویی که خود در تبعید مادری که بخاطر نگارش فقط 5 مقاله نه چندان انقلابی در کشور خود دربدر شده، بدنیا آمده و شاهد آنهمه بدبختی، بیماری،فقر و واپسگرایی کل جامعه بویژه زنان بوده و در زمانی کمتر از سی سال از حضیض ذلت به اوج قدرت و اعتبار و حرمت رسیده چنان سطحی، نادرست، احمقانه و با انشای غلط یاداشت نویسی کرده باشد.
مولف می نویسد که یادداشتها را همسر وفرزندان بانو فرخ رو پارسای در اختیار او گذارده اند پرسش این است که چرا؟ آیا بنظر آنها بیان اینکه خانم طرفدار و زمینه ساز انقلاب اسلامی بوده هتک حیثیت او نیست؟ به چه قیمتی فرزندان بانو پارسا حاضر شدند نام مادر و مادربزرگ و پدربزرگ خود را از صفحات زرین کتاب تاریخ پاک کرده در صفحات ننگین آن جای بدهند. سکوت و عدم حضور آنان در پاسخگویی چه چیز را می گوید.
کتاب بانو وزیر اشکالات بسیار دیگری هم دارد از آن جمله دروغها و جعلیاتی مانند نسبت دادن پرونده سازی ساواک برای بانو پارسا و بیان این مطلب از قول او که (ساواک مرا محاکمه می کند) و اشتباهات دیگر که در حوصله این مقاله نمی گنجد.
منصوره پیرنیا در یک برنامه تلویزیونی گفت یادداشت های (جعلی) خانم پارسا را در مرکز اسناد کنگره آمریکا بعنوان اسناد تاریخی ثبت می کند و از طرف دانشگاه بردو؟! چند نفر سرگرم وارد کردن این اسناد به کامپیوتر (اسکن) برای مصرف تحقیقی هستند و همچنین گروه دیگری برای حفظ کاغذ این یادداشتها کار می کنند.
در تماس با دانشگاه بردو واقع در 351 cours de la liberation, Talence , France چنین اقدامی از هیچ بخش یا دانشکده آن تایید نشد.
در حالیکه به همه این ادعاها و بسلامت فکر بانوی مولف شک می کنم اما بر این باورم که حتی اگر یک در سد این گفته ها درست باشد وظیفه همه زنان و دخترانی که بگونه ای خود را بدهکار مبارزات آزادیخواهانه بانو پارسا می دانند و نمی خواهند نام پاک یک نماد زن آزاده ایرانی به کثافت طرفداری از خمینی و انقلاب اسلامی آلوده و پلید گردد همچنین و ظیفه انسانی همه مردانی که می دانند جعل تاریخ چه آسیبهای گرانی به نسل های آینده وارد می سازد ایجاب می کند در برابر این فاجعه بزرگ بر خیزند و اجازه ندهند بانویی که بدلیل آزادگی و فرزانگی و احتراز از ننگ پذیرش چادر یک بار در گونی تحجربدار آویخته شد اینک در کتاب معاملات کثیف بار دیگر اعدام گردد.
......................
سین جیم و یادداشت فی سبیل ال لای الحاقی