05 January 2009

تداوم زندگانی زهرا حسن زاده مادر محمد پاسدار، در شریان همه ی ما تبعیدی ها، که "ایرانیان خارج از کشور" نیستیم



تداوم زندگانی زهرا حسن زاده
مادر
محمد پاسدار،

در شریان همه ی ما تبعیدی ها،
که "ایرانیان خارج از کشور" نیستیم

مراسم یادبود شادروان زهرا حسن زاده، مادر محمد پارسا مدیر رادیو تلویزیون ایرانیان آلمان، بعد از ظهر یک شنبه 4 ژانويه 2009 - 15 دی 1387 با گردهمایی چند صدتن از ایرانیان تبعیدی برگزار شد، که بسیارشان زخم وسوگ از دست دادن عزیزانی را که سالیان سال ندیده بودند، بر جان و روان خویش تجربه کرده اند. مجلس ختم زهرا حسن زاده که دور از فرزندان دلبندش، در میهن اسیر شده مان درگذشت، با پیام های همدردی کانون دفاع اززندانیان سیاسی (برلین) و کانون پناهندگان ایرانی(برلین)…و این کلمات به یاد ماندنی جواد اسدیان برچیده شد:

محمد پاسدار عزیز!

امیدوارم که زمان و صبر، اندوهِ درگذشت مادرت را برای تو، خواهرت و خانوادۀ پاسدار تحمل پذیرتر کند. ما اینجا گرد آمده ایم که در این ساعت های اندوهزا همراه تو باشیم و یاد مادر گرامی ات را عزیز بداریم؛ مادری که به فرزندانش عشق می ورزید و بخت این را داشت که در کنار نوه ها، نتیجه ها و نبیره های خود به سربرد.

محمد عزیز، مرگ اتفاق ناگزیری است که بیش از همه، سایۀ غم افزای خود را بر جهان زندگان می گستراند؛ بویژه هنگامی که ما، در واپسین ساعت ها از حضور بر بالین عزیزانمان، به جبر زمانه محروم مانده ایم.

محمد عزیز!
تنها برای تسلای تو نیست که می گویم، بلکه باور دارم که از سر بیهودگی نبوده است که ما ایرانیان از دیرباز، به چنین مراسمی، عنوان مراسم " یادبود" نهاده ایم. یعنی درگذشت عزیزان ما، در حقیقت با بودن و هستی، ارتباط مستقیم دارد. بودنی که از فیزیک و شئی که نشانگر نوعی فاصله است، در می گذرد و در یادِ ما و در درون ما، تداومی جاودانه می یابد. اگر اکنون، مادر تو چشم از این جهان فروبسته، در یاد و در جهان درون تو، تازه چشم گشوده است و به هستی ای والاتر دست یافته است.

محمد عزیز!
در این جهان خاکی، هیچ چیز از میان نمی رود. هر چه هست و هر چه نیست، بر مدار تبدیل این به آن و آن به این، معنایی می یابد. جَرَیان این تبدیل را مولوی به بهترین صورت برای ما تشریح کرده است:

از جمادی مردم و نامی شدم وز نمــا مـردم زحیــوان ســرزدم
مردم از حیــوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی زمردن کم شدم

بنا براین، آنجا که در ذهن و اندیشه و یاد تو، مادرت حضور دارد، تبدیلی متعالی تر از حضور فیزیکی، انجام یافته، که تداوم زندگانی به گونه ای دیگر است. به سخن دیگر، مادر و عزیز تو، ازین پس، در خانۀ جان توست و با حضور تو، حضور دارد. می دانی که من هم مانند تو، در این غربت غریب کش، نتوانستم در کنار عزیزترینم باشم، به هنگامی که داشت چشم از این جهان فرومی بست. اگر بر این امر واقف نمی شدم که درگذشت او، آغاز زندگانی اش در یاد من است، بی تردید، اندوه از پایم درمی آورد. این آگاهی، اندوه را به شادی ای جاودانه در ما تبدیل می کند.

محمد جان!
قکر می کنم که باز هم بیهوده نبوده است که ما ایرانیان، به هنگام درگذشت نزدیکانمان، از زاری و گریه پرهیز می کرده ایم و با یادِ از دست رفتگانمان، شاد بوده ایم.
روان مادرت شاد باد و یادش گرامی و شادان تر...

......................................
آژانس خبری کوروش