25 July 2008

با واژه‌ها بازی نکنیم و سر راست دنبال راه چاره اصلی برویم: براندازی این رژیم؛ نه یک میلیمتر کمتر و نه یک میلیمتر بیشتر


دوستان در باره این طرح جدیدی که مجلس روی آن دارد بحث می‌کند، بحث زیاد کرده‌اند، همان که نامش را گذاشته‌اند "طرح تشدید مجازات جرایم اخلال در امنیت روانی جامعه". عده زیادی هم این قانون جدید را اگر تصویب شود پایان عمر وبلاگ نویسی دانسته‌اند و الخ.


من یک وبلاگ نویس ملحد هستم
و به الحاد خود افتخار می‌کنم

وبلاگ خسن آقا


دوستان در باره این طرح جدیدی که مجلس روی آن دارد بحث می‌کند، بحث زیاد کرده‌اند، همان که نامش را گذاشته‌اند "طرح تشدید مجازات جرایم اخلال در امنیت روانی جامعه". عده زیادی هم این قانون جدید را اگر تصویب شود پایان عمر وبلاگ نویسی دانسته‌اند و الخ.

من با همه این بحث‌ها مخالفم! بحث را باید از زاویه‌ای دیگر انجام داد، چرا؟ برای اینکه ما اصلا حکومت آخوندی را قبول نداریم، پس در قدم اول این مساله که در مجلس شوربای اسلامی چه قانونی دارند وضع می‌کنند، اصلا به ما ربطی ندارد. ما کل این رژیم را می‌خواهیم ساقط کنیم و فرقی نمی‌کند که پالان رهبرش از زر است یا کتان، ما کل این رژیم را به چالش می‌کشیم نه اجزاء آنرا.

وقتی دوستان در باره قوانین تصویب شده یا در حال تصویب بحث راه می‌اندازند، بصورت غیر مستقیم می‌گویند که اگر این قانون تصویب نشود، مملکت قابل تحمل خواهد بود! خیر قربان این رژیم با هیچ بزکی قابل تحمل و پذیرش نیست. این رژیم یک طاعون است که به جان ایران و ایرانی افتاده و باید هر چه زودتر آنرا ساقط کرد، همه بحث و حدیث‌های دیگر گمراه کردن ملت ایران است.

نکته و سوال اساسی دیگر در این باره این است که، مگر این رژیم یک حکومت قانونمند است که شما از قانون آن می‌ترسید؟ مگر این حکومت برای اعدام‌های روزهای اول انقلاب و سالهای 60 و 67 و بعد از آن نیاز به قانون و دادگاه داشت؟ اعدام‌ها و مجازات‌های اجرا شده بوسیله این رژیم حتی با قوانین خود این رژیم هم همخوانی ندارند. این رژیم دادگاه هایش از دادگاه‌های بلخ هم بدتر است، کمیسیون مرگی را که خمینی برای اعدام‌های 67 دایر کرد را بخاطر بیاورید، حالا شما از قانون جدید آن می‌ترسید!؟ هدف و نقشه رژیم هم از نوشتن این قوانین فقط و فقط ترساندن است وگرنه رژیم برای اعدام کردن و دست و پا بریدن نه قبلا نیازی به قانون و مجوز داشته و نه بعدها به چنین ابزاری نیاز دارد. این رژیم بطور کلی با قانون سر سازگاری ندارد، پس نباید به قوانینی هم که وضع می‌کند وقعی گذاشت.

این رژیم یک حکومت دد منش، ضد بشری، فاشیستی و لایق هزاران صفت بدتر از این است که هنوز در ادبیات فارسی چنین صفاتی اختراع نشده. پس بحث در مورد اجزاء این رژیم بحثی بی مورد است، این رژیم باید به کل برچیده شود.

این سر و صداها بدرد کسانی مثل خانم عبادی می‌خورد که بوسیله آن خود و دارو دسته‌اش را مطرح کند وگرنه اگر کسی کمی آگاهی داشته باشد می‌داند که قوانین در جمهوری اسلامی فقط برای فریب دادن دنیای بیرون از ایران است وگرنه رژیم نیازی به قانون برای سر بریدن ندارد.

در باره این قانون(!) در خبرها خواندیم که:
این طرح به مقامات امنیتی، قضایی و دولت اجازه می دهد تا با تشکیل ستادهایی به نام «ستاد جرایم خاص» در سه سطح کشوری، استانی و شهرستان ها با کسانی که از آنها به عنوان «مخلان امنیت روانی جامعه» نام برده است، برخورد کنند و «کشف جرم و ساماندهی امر» در این مورد را بر عهده گیرند!

الله و اکبر(!) مگر تا امروز همین کار را نمی‌کردند؟ مگر همین امروز نیروهای بسیجی جلو هر کس و ناکسی کسی را که بخواهند نمی‌توانند بگیرند؟ مگر زهرا بنی یعقوب را که فرزند یکی از خودی‌ها بود در بازداشتگاه به او تجاوز نکردند و بعد هم او را کشتند؟ آیا برای این جنایت نیازی به قانون داشتند؟

خود را فریب ندهیم و با واژه‌ها بازی نکنیم و سر راست دنبال راه چاره اصلی برویم و آن هم براندازی این رژیم است نه یک میلیمتر کمتر و نه یک میلیمتر بیشتر.

من از امروز تیتر این مطلب را بر سر در وبلاگم خواهم نوشت تا رژیم بداند که من و امسال مرا با این ابزار نمی‌تواند بترساند به دیگران هم همین را پیشنهاد می‌کنم.

http://blog.hasanagha.org/