12 May 2006

دکنر رضا مرادي غياث‌آباد: پاسارگاد، سد سیوند، دست آوردها و کوتاهی ها

پاسارگاد، سد سیوند
دستاوردها و کوتاهی ها

رضا مرادي غياث‌آبادي

برخی را گمان بر این است که سابقه و دیرینگی زندگانی مردمانی در یک ناحیه یا کشوری خاص، تاریخ آن ملت را بر می­سازد و هر اندازه که نمونه­های فرادست آمده از شواهد زندگانی و بودوباش آن مردمان، دیرین­تر و کهن­تر باشد، پس تاریخ آن ملت نیز به همان اندازه کهنسال­تر است. اما این دریافت درستی از تاریخ نیست. تاریخ، با پیشینه و سابقه زندگانیِ مردمانی در یک ناحیه یا کشور خاص ارتباطی ندارد، بلکه سرآغاز تاریخ یک ملت از هنگامی دانسته می­شود که «هویت تاریخی/ هویت ملی» پدید آمده باشد.
پاسداشت هویت تاریخی/ ملی برای ایرانیان همواره و در گذر سده­ها و هزاره­های پرآشوب، یک اصل نهادین و بنیادین بوده است و راز ماندگاری تاریخی «ایران» نیز ریشه در همین ویژگی غرورانگیز آنان دارد. ایرانیان همواره و همیشه نشان داده­اند که هر آنگاه پدیده­ای نوظهور آهنگ تصرف هویت ملی آنان را داشته باشد، با همبستگی فراگیر همگانی و با شگردهای فرهنگی شگفت و پیش­بینی ناپذیری، در برابر آن می­ایستند و هویت دیرباز خود را پاس می­دارند.
تخریب یا آسیب­رسانی به آثار باستانی و یادمان­های فرهنگی ایرانیان، پدیده­ای کم­شمار و معدود نبوده است. تعداد اثرهای باستانی که بر اثر اهمال اشخاص یا دستگاه­های اجرایی، از روی بی­توجهی و یا به ناچاری و برای انجام عملیات عمرانی، نابود شده، مفقود گردیده و یا آسیب دیده­اند؛ بسیار بیشتر و گسترده­تر از آن است که حتی بتوان فهرستی از آن به دست داد. بسیاری از چنین آسیب­هایی، اعتراض گسترده و واکنش فراگیر همگانی را برانگیخته نکرد. چرا که افکار عمومی، ارتباط میان آن آثار و هویت ملی خود را درنیافت.
انتشار اخبار مبتنی بر ساخت سد سیوند و احتمال آسیب­رسانی به پاسارگاد - همانگونه که از آغاز انتشار آن انتظار می­رفت- واکنشی بسیار گسترده و همگانی را در پی داشت و دلیل این برانگیختگی عمومی نیز آشکار بود. چرا که پاسارگاد یکی از بنیادی­ترین شالوده­های هویت ملی در ضمیر خودآگاهی تاریخی ایرانیان است. پیش از این نیز، چنین واکنش­های گسترده­ای را در زمینه دستکاری در نام خلیج فارس و نیز انتشار اخبار متناقض و اظهارنظرهای متفاوتی که به هنگام «گم­شدن» لوح­های زرین و سیمین داریوش بزرگ از درون موزه ایران باستان روی داد، دیده بودیم.
واقعه پاسارگاد و سد سیوند بار دیگر نشان داد که شراره­های پاسداری از هویت ملی در جان ایرانیان زنده است و در چنین هنگامه­ای همه ایرانیان فارغ از همه اختلاف­ها و تفاوت­نظرهای متداول، در اصل بنیادین نگاهبانی از هویت ملی تردیدی به خود راه نمی­دهند و دیگراندیشی­های میان خود را به کناری باز می­نهند. هر کس و هر گروهی کوشش کرد و می­کند تا از هر راه و روش ممکن از چنین آسیبی جلوگیری کند. روش­هایی که گاه از فرط نادرستی، انتقاد و اعتراض صاحب­نظران و یا ناظران بی­طرف را در پی داشت و حتی موجب کناره­گیری برخی از آنان شد. هر چند که چنین سخنان نادرست و عجولانه­ای نمی­تواند از دستاوردهای درخشان واکنش به ساخت سد سیوند بکاهد.
اعتراض­ها، بیانیه­ها، نامه­های سرگشاده­ و دیگر فعالیت­هایی که دوستداران پاسارگاد برای دستیابی به آرمان انسانی و فرهنگی خود صادر می­کرده و انجام می­داده­اند، در برخی مواقع ناشیانه و نشان­دهنده ناآگاهی یا کم­اطلاعی آنان از صورت مسئله، آثار در معرض خطر و راه­های برطرف ساختن تهدیدها بود. از جمله اینکه گاه چنان در باره سازندگان ساخت سد سخن می­راندند که انگاری با دشمن ایران روبرویند.
از سوی دیگر نیز دست­اندکاران و کارفرمایان ساخت سد به خود اجازه می­دادند که برخلاف مقررات و وظیفه خود، در زمینه بودن یا نبودن آثار باستانی در منطقه و نیز در باره زمان آبگیری سد، اظهارنظر نمایند. اظهارنظرهایی که همواره در تضاد و تناقض با یکدیگر بود و موجب شعله­ور شدن بیشتر حساسیت­ها می­شد. قوانین و آیین­نامه­های موضوعه، اجازه هیچگونه تشخیص، استنباط، یا تصمیم­گیری در زمینه آثار باستانی را به کارفرما یا پیمانکار عملیات عمرانی نمی­دهد و تنها مرجع تشخیص و تصمیم­گیری در این حوزه، منحصراً دستگاه باستان­شناسی (اکنون سازمان میراث فرهنگی) است و کارفرما وظیفه دارد بنا به تشخیص باستان­شناسان در هر مکان مورد نیاز و نیز در طول زمانی نامحدود دست از کار بکشد و حتی هزینه عملیات اضطراری و نجات­بخشی باستان­شناسان را از بودجه عملیات عمرانی تأمین کند. به دیگر سخن، کارفرما (در اینجا وزارت نیرو) به هیچ عنوان و در هیچ شرایطی حق اقدام یا حتی اظهارنظر برای پیگیری عملیات را ندارد و تنها می­باید منتظر اعلام نظر دستگاه باستان­شناسی (در هر زمان نامشخص) برای ادامه عملیات باقی بماند.
کوتاهی دیگر برخی دوستداران پاسارگاد، آمیختن آن با مسائل سیاسی و فایده­های حزبی و گروهی مترتب بر آن بود که خوشبختانه برخی از کوشندگان این آرمان و از جمله کمیته نجات آثار باستانی پاسارگاد با درک و اندریافتی صحیح و سنجیده، آرمان خود را فراتر از سیاست­زدگی­های روزمره و زودگذر دانستند.
اما در این میان، دستگاه باستان­شناسی نیز بنا به وظیفه خود و همچنین فشار افکار عمومی، با بسیج گروهی از متخصصان و یاری نهادهای بین­المللی کوشش نسبتاً فراوانی در انجام حفاری­های اضطراری و بررسی­های باستان­شناختی در منطقه انجام داد که دستاوردهای درخشانی به همراه داشت و هنوز هم می­توان به نتایج آتی آن دل خوش داشت. اما با این حال، کوتاهی­های دست­ اندرکاران باستان­شناسی نیز کم نبوده است. هیچگاه فهرست و گزارشی جدی از آثار در معرض خطر، حداقل و حداکثر میزان و درصد آسیب­رسانی به آثار باستانی منطقه، تهیه و منتشر نشد. هیچگاه توجهی جدی به آثار باستانی پایین­دست سد (همچون تخت­طاووس و استخر) که به هنگام طغیان­های فصلی و سرریز شدن آب سد، لطمه­های جبران ناپذیری خواهند دید، نشد.
هیچگاه نقشه­ای که نشان­ دهد در ازای هر واحد از ارتفاع آب دریاچه، مساحت و طول آن به چه میزان می­رسد و کدامیک از آثار را غرق خواهد ساخت، تهیه و منتشر نشد. راه­های علمی و عملی حفاظت از آثار با توجه به تجارب کشورهای دیگر (همچون چین، هند و مصر) به گونه­ای گسترده و با فراخوان همگانی انجام نشد.
تاکنون تصویرهای مستند اشیای مکشوفه و گزارش علمی کاوش­های هیئت­های گوناگون و دستاوردهای آنان (به ویژه سکونتگاه مردمی عصر هخامنشی که در سراسر ایران یگانه و منحصربفرد است و ده­ها سال است پژوهشگران در جستجوی آنند)، و حتی گستره منطقه در دست بررسی، منتشر نشده است و هر آنچه گفته می­شود و یا بدان استناد می­گردد، اخبار ناقص و عجولانه خبرگزاری­ها و مطبوعات است که می­دانیم اخبار رسانه­های خبری برای یک پژوهش علمی کمترین ارزشی ندارند و تنها می­باید گزارش­های شخص سرپرست هیئت حفاری بصورت کتاب و یا در نشریات علمی (دستکم به صورت یک گزارش مقدماتی) منتشر شود. بی­ارزش بودن چنین اخباری در رسانه­ها و مطبوعات ایران که معمولاً فاقد گزارشگران و خبرنگاران تخصصی هستند و نیز به خود اجازه می­دهند به میل خود گفتارهای گوینده یا نوشتارهای نویسنده­ای را تغییر دهند، بیشتر به دیده می­آید. چنین دستکاری­هایی در نوشته­ها و مصاحبه­های این نگارنده بارها و بارها روی داده است. جالب آنکه در برگ نخستین بیشتر نشریات ایران، مضمون این دو عبارت دیده می­شود: « این نشریه در ویرایش و اصلاح و تلخیص و بازنویسی مقالات رسیده آزاد است» و «مسئولیت درستی یا نادرستی مقالات با نویسنده آن است» طنز روزگار را ببین!
به هر حال چنین کوتاهی­هایی، در رواج برخی اظهارنظرهای نادرستِ معترضان به ساخت سد، تأثیر فراوان داشته است. رفتار و گفتارهای مسئولان میراث فرهنگی در مجموع به گونه­ای بوده است که دل­نگرانان پاسارگاد، در آغاز واکنش­های خود کمتر احساس کردند که آنان را در کنار خود دارند. و ای بسا این دوری نیز، محصول استفاده­های سیاسی و حزبی از خطرهای پیش­آمده برای پاسارگاد بوده باشد.
در مجموع پدیده سد سیوند و اعتراض­های مترتب بر آن، دستاوردهای درخشانی به همراه داشت که کمترین آن نجات احتمالی پاسارگاد و انجام کاوش­های اضطراری با نتایج عالی در تنگه بولاغی است. نخست و مهم­تر از همه اینکه بار دیگر شراره­های پاسداشت هویت و غرور ملی در جان ایرانیان شعله­ور شد. دوم اینکه، ایرانیان توانستند بار دیگر همبستگی همگانی برای دستیابی به یک آرمان واحد و فارغ از همه اختلاف­ها را با یکدیگر تمرین کنند و ناظران این رویداد دریابند که ایرانیان علیرغم تفاوت­ها و چنددستگی­ها، یک جان یگانه­اند در چند پیکر و سرافرازی میهن و هویت تاریخی برای همه آنان یک اصل نهادین و فراگیر است. سوم اینکه، این پدیده موجب شد تا بسیاری از جوانان در جستجوی شناخت بیشتر تمدن ایران­زمین و اهمیت پاسارگاد و دیگر آثار هخامنشی باشند. چهارم اینکه، توجه به خطرات احتمالی ناشی از عملیات عمرانی و آثار در معرض خطر، بسیار بیشتر از گذشته در نظر مجریان آن خواهد بود و دستکم بخاطر جلوگیری از خسارت­های وارده بر خود، موضوع را بیشتر و جدی­تر با دستگاه­ باستان­شناسی هماهنگ خواهند کرد.
کوشش برای پاسداری از پاسارگاد به عنوان کوششی فراگیر برای نگاهبانی از هویت ملی و تاریخی ایرانیان - و نیز نام کوشندگان آن- همراه با نام کسانی که به هویت یک ملت بی­توجهی (یا حتی بی­تفاوتی) نشان دادند، برای همیشه در تاریخ میهن ثبت خواهد شد.
اردیبهشت 1385