پاسارگاد، سد سیوند
دستاوردها و کوتاهی ها
دستاوردها و کوتاهی ها
رضا مرادي غياثآبادي
برخی را گمان بر این است که سابقه و دیرینگی زندگانی مردمانی در یک ناحیه یا کشوری خاص، تاریخ آن ملت را بر میسازد و هر اندازه که نمونههای فرادست آمده از شواهد زندگانی و بودوباش آن مردمان، دیرینتر و کهنتر باشد، پس تاریخ آن ملت نیز به همان اندازه کهنسالتر است. اما این دریافت درستی از تاریخ نیست. تاریخ، با پیشینه و سابقه زندگانیِ مردمانی در یک ناحیه یا کشور خاص ارتباطی ندارد، بلکه سرآغاز تاریخ یک ملت از هنگامی دانسته میشود که «هویت تاریخی/ هویت ملی» پدید آمده باشد.
پاسداشت هویت تاریخی/ ملی برای ایرانیان همواره و در گذر سدهها و هزارههای پرآشوب، یک اصل نهادین و بنیادین بوده است و راز ماندگاری تاریخی «ایران» نیز ریشه در همین ویژگی غرورانگیز آنان دارد. ایرانیان همواره و همیشه نشان دادهاند که هر آنگاه پدیدهای نوظهور آهنگ تصرف هویت ملی آنان را داشته باشد، با همبستگی فراگیر همگانی و با شگردهای فرهنگی شگفت و پیشبینی ناپذیری، در برابر آن میایستند و هویت دیرباز خود را پاس میدارند.
تخریب یا آسیبرسانی به آثار باستانی و یادمانهای فرهنگی ایرانیان، پدیدهای کمشمار و معدود نبوده است. تعداد اثرهای باستانی که بر اثر اهمال اشخاص یا دستگاههای اجرایی، از روی بیتوجهی و یا به ناچاری و برای انجام عملیات عمرانی، نابود شده، مفقود گردیده و یا آسیب دیدهاند؛ بسیار بیشتر و گستردهتر از آن است که حتی بتوان فهرستی از آن به دست داد. بسیاری از چنین آسیبهایی، اعتراض گسترده و واکنش فراگیر همگانی را برانگیخته نکرد. چرا که افکار عمومی، ارتباط میان آن آثار و هویت ملی خود را درنیافت.
انتشار اخبار مبتنی بر ساخت سد سیوند و احتمال آسیبرسانی به پاسارگاد - همانگونه که از آغاز انتشار آن انتظار میرفت- واکنشی بسیار گسترده و همگانی را در پی داشت و دلیل این برانگیختگی عمومی نیز آشکار بود. چرا که پاسارگاد یکی از بنیادیترین شالودههای هویت ملی در ضمیر خودآگاهی تاریخی ایرانیان است. پیش از این نیز، چنین واکنشهای گستردهای را در زمینه دستکاری در نام خلیج فارس و نیز انتشار اخبار متناقض و اظهارنظرهای متفاوتی که به هنگام «گمشدن» لوحهای زرین و سیمین داریوش بزرگ از درون موزه ایران باستان روی داد، دیده بودیم.
واقعه پاسارگاد و سد سیوند بار دیگر نشان داد که شرارههای پاسداری از هویت ملی در جان ایرانیان زنده است و در چنین هنگامهای همه ایرانیان فارغ از همه اختلافها و تفاوتنظرهای متداول، در اصل بنیادین نگاهبانی از هویت ملی تردیدی به خود راه نمیدهند و دیگراندیشیهای میان خود را به کناری باز مینهند. هر کس و هر گروهی کوشش کرد و میکند تا از هر راه و روش ممکن از چنین آسیبی جلوگیری کند. روشهایی که گاه از فرط نادرستی، انتقاد و اعتراض صاحبنظران و یا ناظران بیطرف را در پی داشت و حتی موجب کنارهگیری برخی از آنان شد. هر چند که چنین سخنان نادرست و عجولانهای نمیتواند از دستاوردهای درخشان واکنش به ساخت سد سیوند بکاهد.
اعتراضها، بیانیهها، نامههای سرگشاده و دیگر فعالیتهایی که دوستداران پاسارگاد برای دستیابی به آرمان انسانی و فرهنگی خود صادر میکرده و انجام میدادهاند، در برخی مواقع ناشیانه و نشاندهنده ناآگاهی یا کماطلاعی آنان از صورت مسئله، آثار در معرض خطر و راههای برطرف ساختن تهدیدها بود. از جمله اینکه گاه چنان در باره سازندگان ساخت سد سخن میراندند که انگاری با دشمن ایران روبرویند.
از سوی دیگر نیز دستاندکاران و کارفرمایان ساخت سد به خود اجازه میدادند که برخلاف مقررات و وظیفه خود، در زمینه بودن یا نبودن آثار باستانی در منطقه و نیز در باره زمان آبگیری سد، اظهارنظر نمایند. اظهارنظرهایی که همواره در تضاد و تناقض با یکدیگر بود و موجب شعلهور شدن بیشتر حساسیتها میشد. قوانین و آییننامههای موضوعه، اجازه هیچگونه تشخیص، استنباط، یا تصمیمگیری در زمینه آثار باستانی را به کارفرما یا پیمانکار عملیات عمرانی نمیدهد و تنها مرجع تشخیص و تصمیمگیری در این حوزه، منحصراً دستگاه باستانشناسی (اکنون سازمان میراث فرهنگی) است و کارفرما وظیفه دارد بنا به تشخیص باستانشناسان در هر مکان مورد نیاز و نیز در طول زمانی نامحدود دست از کار بکشد و حتی هزینه عملیات اضطراری و نجاتبخشی باستانشناسان را از بودجه عملیات عمرانی تأمین کند. به دیگر سخن، کارفرما (در اینجا وزارت نیرو) به هیچ عنوان و در هیچ شرایطی حق اقدام یا حتی اظهارنظر برای پیگیری عملیات را ندارد و تنها میباید منتظر اعلام نظر دستگاه باستانشناسی (در هر زمان نامشخص) برای ادامه عملیات باقی بماند.
کوتاهی دیگر برخی دوستداران پاسارگاد، آمیختن آن با مسائل سیاسی و فایدههای حزبی و گروهی مترتب بر آن بود که خوشبختانه برخی از کوشندگان این آرمان و از جمله کمیته نجات آثار باستانی پاسارگاد با درک و اندریافتی صحیح و سنجیده، آرمان خود را فراتر از سیاستزدگیهای روزمره و زودگذر دانستند.
اما در این میان، دستگاه باستانشناسی نیز بنا به وظیفه خود و همچنین فشار افکار عمومی، با بسیج گروهی از متخصصان و یاری نهادهای بینالمللی کوشش نسبتاً فراوانی در انجام حفاریهای اضطراری و بررسیهای باستانشناختی در منطقه انجام داد که دستاوردهای درخشانی به همراه داشت و هنوز هم میتوان به نتایج آتی آن دل خوش داشت. اما با این حال، کوتاهیهای دست اندرکاران باستانشناسی نیز کم نبوده است. هیچگاه فهرست و گزارشی جدی از آثار در معرض خطر، حداقل و حداکثر میزان و درصد آسیبرسانی به آثار باستانی منطقه، تهیه و منتشر نشد. هیچگاه توجهی جدی به آثار باستانی پاییندست سد (همچون تختطاووس و استخر) که به هنگام طغیانهای فصلی و سرریز شدن آب سد، لطمههای جبران ناپذیری خواهند دید، نشد.
هیچگاه نقشهای که نشان دهد در ازای هر واحد از ارتفاع آب دریاچه، مساحت و طول آن به چه میزان میرسد و کدامیک از آثار را غرق خواهد ساخت، تهیه و منتشر نشد. راههای علمی و عملی حفاظت از آثار با توجه به تجارب کشورهای دیگر (همچون چین، هند و مصر) به گونهای گسترده و با فراخوان همگانی انجام نشد.
تاکنون تصویرهای مستند اشیای مکشوفه و گزارش علمی کاوشهای هیئتهای گوناگون و دستاوردهای آنان (به ویژه سکونتگاه مردمی عصر هخامنشی که در سراسر ایران یگانه و منحصربفرد است و دهها سال است پژوهشگران در جستجوی آنند)، و حتی گستره منطقه در دست بررسی، منتشر نشده است و هر آنچه گفته میشود و یا بدان استناد میگردد، اخبار ناقص و عجولانه خبرگزاریها و مطبوعات است که میدانیم اخبار رسانههای خبری برای یک پژوهش علمی کمترین ارزشی ندارند و تنها میباید گزارشهای شخص سرپرست هیئت حفاری بصورت کتاب و یا در نشریات علمی (دستکم به صورت یک گزارش مقدماتی) منتشر شود. بیارزش بودن چنین اخباری در رسانهها و مطبوعات ایران که معمولاً فاقد گزارشگران و خبرنگاران تخصصی هستند و نیز به خود اجازه میدهند به میل خود گفتارهای گوینده یا نوشتارهای نویسندهای را تغییر دهند، بیشتر به دیده میآید. چنین دستکاریهایی در نوشتهها و مصاحبههای این نگارنده بارها و بارها روی داده است. جالب آنکه در برگ نخستین بیشتر نشریات ایران، مضمون این دو عبارت دیده میشود: « این نشریه در ویرایش و اصلاح و تلخیص و بازنویسی مقالات رسیده آزاد است» و «مسئولیت درستی یا نادرستی مقالات با نویسنده آن است» طنز روزگار را ببین!
به هر حال چنین کوتاهیهایی، در رواج برخی اظهارنظرهای نادرستِ معترضان به ساخت سد، تأثیر فراوان داشته است. رفتار و گفتارهای مسئولان میراث فرهنگی در مجموع به گونهای بوده است که دلنگرانان پاسارگاد، در آغاز واکنشهای خود کمتر احساس کردند که آنان را در کنار خود دارند. و ای بسا این دوری نیز، محصول استفادههای سیاسی و حزبی از خطرهای پیشآمده برای پاسارگاد بوده باشد.
در مجموع پدیده سد سیوند و اعتراضهای مترتب بر آن، دستاوردهای درخشانی به همراه داشت که کمترین آن نجات احتمالی پاسارگاد و انجام کاوشهای اضطراری با نتایج عالی در تنگه بولاغی است. نخست و مهمتر از همه اینکه بار دیگر شرارههای پاسداشت هویت و غرور ملی در جان ایرانیان شعلهور شد. دوم اینکه، ایرانیان توانستند بار دیگر همبستگی همگانی برای دستیابی به یک آرمان واحد و فارغ از همه اختلافها را با یکدیگر تمرین کنند و ناظران این رویداد دریابند که ایرانیان علیرغم تفاوتها و چنددستگیها، یک جان یگانهاند در چند پیکر و سرافرازی میهن و هویت تاریخی برای همه آنان یک اصل نهادین و فراگیر است. سوم اینکه، این پدیده موجب شد تا بسیاری از جوانان در جستجوی شناخت بیشتر تمدن ایرانزمین و اهمیت پاسارگاد و دیگر آثار هخامنشی باشند. چهارم اینکه، توجه به خطرات احتمالی ناشی از عملیات عمرانی و آثار در معرض خطر، بسیار بیشتر از گذشته در نظر مجریان آن خواهد بود و دستکم بخاطر جلوگیری از خسارتهای وارده بر خود، موضوع را بیشتر و جدیتر با دستگاه باستانشناسی هماهنگ خواهند کرد.
کوشش برای پاسداری از پاسارگاد به عنوان کوششی فراگیر برای نگاهبانی از هویت ملی و تاریخی ایرانیان - و نیز نام کوشندگان آن- همراه با نام کسانی که به هویت یک ملت بیتوجهی (یا حتی بیتفاوتی) نشان دادند، برای همیشه در تاریخ میهن ثبت خواهد شد.
اردیبهشت 1385