23 December 2006

پویان انصاری: نقش رسانه ها ؟ افشای رژیم، یا مخدوش کردن صف دوست و دشمن؟

این بیشتر شبیه یک تراژدی است تا واقعیت، ولی متاسفانه عُمر طولانی تبعید آهسته، آهسته ما را به مخالفان بسیار مهربان و سر بزیر! تبدیل کرده است، آنهم در برابر رژیمی خونخوار، همچون جمهوری اسلامی ایران که تاریخ بشریت چنین پدیده ای را بیاد ندارد.

اشاره به این نکته ضروری ست که سیل عظیم ایرانیان چه تبعیدی و چه مهاجر، در خارج از کشور از جمله در دو کشور سوئد و آمریکا، متمرکز شده اند. بخش بزرگی از ایرانیان بجای نفوذ در جامعه جدید و افشای جنایات حاکمان اسلامی،با ایجاد رادیوها و تلویزیون ها، یاد گذشته خود را گرامی میدارند




نقش رسانه ها ؟
افشای رژیم، یا مخدوش کردن صف دوست و دشمن؟


پویان انصاری


در کشور سوئد که من در آن اقامت دارم تا دلتان بخواهد ایستگاه های رادیویی فارسی زبان دائر است و در آمریکا هم، به خصوص در " ایرانجلس" که تلویزیون های فارسی زبان در حال مبارزه با همدیگر هستند !

بی تفاوتی اکثر " انسان های مبارز دیروز و به خواب رفتگان امروز" آنهم درست در این بُرهه زمانی، باعث آن شده است که نمایندگان رژیم جمهوری اسلامی ایران و بخصوص سرسپردگانشان، پُررو شده و با عناوین مختلف، روی خطوط رادیوها یا تلویزیون ها بیآیند و با مظلوم نمایی و قسم آیه، ادعا کنند که سیاسی نیستد و به دفاع از رژیمی بپردازند که جنایت 28 ساله اش بر کسی پوشیده نیست و مجریان برنامه ها هم برای اثبات دمکرات بودنشان، به اراجیف و خزعبلات آنها گوش بدهند چرا که هر چه باشد، آنها هم آدم هستند! وحق آزادی بیان دارند. هم حق دارند که 28 سال اعدام و سنگسار کنند هم حق دارند بیایند از نمایندگان رژیم و یا حکومتشان به نحوی دفاع کنند و مجریان برنامه هم ساکت باشند و از ایراد سخنرانی آنها کمال تشکر را هم داشته باشند.( به دلیل اینکه این اصل دمکراسی است و آنها هم دمکرات های دو آتشه هستند!)

جای تأسف است که به این مسائل پیش و پا افتاده اشاره کنم ، ولی می شنوم و یا می بینم که بعد از این همه سال، هنوز صف دوست و دشمن مشخص نیست و آدم در میان این همه ابراز عقیده ضد و نقیض گُم میشود. (حال آگاهانه، آنها ما را گُم میکنند یا نا آگاهانه، خدای خودشان می داند!)

آیا این ایرانیان محترم، هیچوقت از خود سئوال کرده اند که به چه دلیل مجبور به ترک وطن شده اند؟ آیا این افراد به قول خودشان صلح طلب و دمکرات ! که در خطوط رادیویی حرف می زنند و یا بر پرده تلویزیون ظاهر میشوند و قصد دارند که بین مردم و جمهوری اسلامی واسطه شوند هرگز از خود پرسیده اند که چرا خود و هموطنانشان آواره و در بدر هستند؟ آیا نمیدانند که در خلال این سالها، رژیم جنایتکار اسلامی علاوه بر کُشتار مردم ایران، تروریست های خود را به کشورهای دیگر نیز صادر کرده و انسان های مبارز را به قتل رسانده است؟

اینها که برای پیشبرد امور خودشان از سفرای همدست جمهوری اسلامی آدم های خیر و نیکو کار می سازند و آنها را تطهیر می کنند خوب است که یک دقیقه خودشان را به جای پدر و مادر زندانیان، تبعیدیان و کُشته شدگان قرار دهند و از این کار ننگین شان دست بردارند.
آیا این افراد کار چاق کن نمی دانند که سفیر مهربان! نماینده وقیح عالیقدر است!
و رژیم، رژیم مردم نیست که این سفرا نماینده مردم باشند.

باید دید که به چه دلیل مجریان این گونه برنامه ها تبلیغ برای سفارت ها را جزو وظایف رادیویی خود میدانند؟ آیا این مجریان ریگی به کفش ندارند؟ و با راه دادن این افراد و دعوت از سفیر برای پاسخگویی به سئوالات این "شنوندگان" محترم، مراتب ارادت خود را به این جنایتکاران ابلاغ نمی کنند؟

مگر خود مجریان که امروز از بد حادثه! دستشان در یک رادیو یا تلویزونی بند شده است قدرت تشخیص ندارند و نمی دانند که گردانندگان این لانه های جاسوسی، دستمال بدستان همان حکومت جنایتکارند و نوکران با جیره و مواجب آنها هستند.
شما که برای ارتباط ایرانیان خارج از کشور با حکومت اسلامی، آنها را به ایجاد دیالوگ با این جانوران، دعوت می کنید از قتل سلطان پور، کاظم رجوی، چیتگر، کشاورز، فرخ زاد، بختیار، شرفکندی، سیرجانی، محتاری، پوینده، فروهرها و ........ در داخل و خارج ایران بی خبرید؟ از سنگسار زنان و اعدام مبارزان بی خبرید؟ این همه قتل عام، شما را از خواب بیدار نکرده است؟

اگر می بینید که آدم های خیانتکاری از این سازمان و آن حزب، بخاطر منافع حقیر شخصی و یا سازمانی شان به منافع مردم پُشت کرده اند، همه را از جنس آنها ندانید چرا که آنها در طول تاریخ، از مشروطه تا کنون، همیشه منافع خود را در نظر گرفته اند و مزدورانی بپش نبوده اند.

آیا مجریان برنامه های رادیو تلویزیون نمی دانند که سفیران، نمایندگان رژیمی هستند که ملتی را به اسیری گرفته اندو باعث گُسترش فقر و بدبختی در جامعه شده اند؟ نمیدانند که بخشی از مردم ستمدیده مان برای تأمین زندگی روزمره خانواده شان، ناچار کُلیه خود را می فروشند؟ نمیدانند که جوانان کشور مان را به اعتیاد و فحشا کشانده اند؟ و طبق آمار خود رژیم، فقط روزانه 5 تُن تریاک مصرف مردم تهران است؟ پس چه جایی برای گفتگو باقی می ماند؟ این همه دختران تن فروش ایرانی و این همه بچه های خیابانی در ایران و این همه معتاد، محصول کدام رژیم است؟

بحث بر سر یک نظام فاشیستی است که برای بقای خود دست به کُشتار مردم دربندمان زده است وسفیران بخشنده شما نمایندگان سیستمی هستند که چند نسل را دربدر و آواره کرده و به اعتیاد و فخشاء سوق داده است.

آیا این باعث افتخار پناهندگان دیروز است که با سر افکندگی به سفارت ها بروند و پس از راه افتادن کارشان، در رادیوها از سفیر قدر دانی کنند؟ و آیا این جزو وظایف شماست که به بهانه کُمک به مردم، پُل ارتباطی و کارچاق کُن ِ دوست و دشمن باشید ؟

البته نقش اپوزیسیون خوابیده را در ابراز وجود این کاسه لیسان نباید فراموش کرد.
به راستی در طی این 28 سال، اپوزیسیون جز پرداختن به خود و زدن نظر مخالف چه قدم مهمی برای سرنگونی این جنایتکاران برداشته است؟

دسامبر 2006 - استکهلم
Pouyan49@yahoo.se