25 November 2006

عاطفه اقبال: چگونه این سکوت را معنی کنیم؟

..............................



مصاحبه ی شهره آغداشلو را با تاخیر خواندم. بدنبال یافتن عکس العمل از طرف جامعه ی هنرمندان، زنان و فعالان سیاسی در خارج کشور، اکثر سایت ها را زیر و رو کردم ولی تنها به سه عکس العمل برخوردم :
پویان انصاری. بصیر نصیبی. گیسو شاکری!
محکوم کردن مصاحبه شهره آغداشلوها، یعنی مرزبندی قاطع با رژیم و راههای بازگشت به ایران تحت حاکمیت آخوندها را تحت هر توجیهی به روی خود بستن! اینجا است که شاید بعضی ها مصلحت ندانند وارد بازی شوند! بالاخره نباید همه ی درها را بروی خود بست! معلوم نیست فردا درب سیاست به روی چه پاشنه ای بچرخد!
یقین دارم که این نه ای که تک تک ما در هر شرایط و در هر موقعیتی بدون هیچ مصلحت اندیشی و با پرداختن بهای آن از بهترین سالهای زندگیمان به تمامیت این رژیم و تمامی نمادهای همکاری با این رژیم می گوئیم. تعیین کننده ی دعوای نهایی بین ما و دژخیمان حاکم بر میهنمان است. حرف آخر را همین « نه بی وقفه ی ما» در این مبارزه ی نابرابرخواهد زد
.

چگونه این سکوت را معنی کنیم؟

عاطفه اقبال





با امیدی مبهم صفحه ی گوگل را باز کردم و ترکیب کلمات : مصاحبه، آغداشلو، بی بی سی، اعتراض و ..... را به اشکال مختلف جستجو کردم، ولی هر چه گشتم کمتر یافتم! از خودم پرسیدم : کجاست اعتراض نامه ی هنرمندان تبعیدی و مهاجر ما که به علت وجود رژیمی دیکتاتور- که ایران را به زندان بزرگ همه ی ایرانیان تبدیل کرده- سالهاست در خارج کشور استعدادهای هنریشان میسوزد و فعالیت های هنریشان دامنه ای محدود پیدا کرده؟ مگر نه اینکه در همین نقاط است که باید مرزهای سرخ را با رژیم آخوندها پررنگ کرد، تا دیگر کسی هوس خزیدن زیر عبای ملاها و بخشیدن رژیمی که عامل اصلی فحشا و سنگسار و عقب ماندگی نه تنها زنان، بلکه اکثریت مردم میهن ما است را نکند.

هنرمندان، زنان و فعالان معترض به ارزش های رژیم جمهوری اسلامی کجا هستند؟ که شهره آغداشلوها بدون هیچ دلهره ای از بایکوت شدنشان توسط جامعه هنرمندان و ایرانیان خارج کشور، جرات پا گذاشتن بر روی درد و رنج و خون هزاران زن و مرد و هنرمند ایرانی را پیدا میکنند و تقاضای رفتن به ایران را حتی با اعلام آمادگی برای پیچیدن خود در چادر خفقان آخوندها، اعلام میکنند.

راستش مصاحبه ی شهره آغداشلو نیست که مرا دچار رعشه میکند، بلکه بی تفاوتی است که جامعه ی تبعیدی و مهاجر را در خارج از ایران فرا گرفته! وقتی به این فکر میکنم که شرایط مصاحبه ی آغداشلوها را چه کسانی با سکوت و چراغ سبز دادن فراهم میکنند، آنجا است که از خود می پرسم : رژیم تا چه حد موفق به مسخ جامعه ی معترضین مهاجر و تبعیدی شده است؟ من فکر میکنم زمینه انجام چنین مصاحبه شرم آوری از طرف یک هنرمند و سکوت و بی تفاوتی نسبت به آن از طرف دیگران، یک شبه عملی نشده. رژیم سالها است که با سیاست های مکارانه سعی میکند، قبح رفت و آمد به ایران را در میان ایرانیان کم رنگ کند تا معنای مبارزه بر علیه خودش را در افکار بین المللی به زیر علامت سئوال بکشد. کافی است تاملی روی اعتراضات به این مصاحبه داشته باشیم تا میزان موفقیت سیاست های رژیم در این رابطه را ببینیم : سه اعتراض و دیگر هیچ !

اگر فردا شهره آغداشلو با اجازه نامه ی سفارت رژیم به ایران سفر کند و در فیلم های تولیدی برادران مکتبی، نقش خواهران زینب را در سرکوب زنان میهنمان نیز بازی کند، خیالش راحت است که آب از آب تکان نخواهد خورد. عجیب نیست اگر دیگرانی نیز در صف ایستاده باشند تا بعد از ارزیابی عکس العمل ها در مقابل مصاحبه های این چنینی، پای به میدان بگذارند.

آیا کانون های مختلف هنرمندان، زنان، فعالین سیاسی و قلم بدستان ما که در خارج کشور برای هر موضوعی اطلاعیه و فراخوان میدهند و امضا جمع می کنند. این موضوع را آنقدر مهم نمی دانند که به آن اعتراض کنند!؟ چرا حساسیت ها نسبت به این موضوع که ربط مستقیم به سیاست های رژیم در مورد ایرانیان خارج کشور دارد، رنگ باخته است؟


به نظر من محکوم کردن عمل آغداشلوها نه به لحاظ فردی و اهمیت دادن به آنها است. بلکه تاکید بر روی ارزش ها و باورهای تک تک ما است. تاکید بر دفاع از ارزشهایی است که سالهاست برای آن تلاش کرده ایم و هر کدام بسیار در این مسیر از دست داده ایم. تاکید بر این است که بله، منی که این عمل را محکوم میکنم، هرگز به این عمل لش و بدون پرنسیب دست نخواهم زد. یعنی که بازگشت به ایران را تا قبل از سرنگونی رژیمی که دستش در خون آزادیخواهان مملکتم تا انتها فرو رفته، رژیمی که فقر و بدبختی و نکبت را برای این میهن اسیر به ارمغان آورده ، مشروع نمیدانم. یعنی که خود را شریک جنایات این رژیم نخواهم کرد. یعنی اینکه : نه، من از مبارزه و اعتراض در مقابل این رژیم خسته نشده ام. یعنی « نه» و باز هم « نه »، هزاران بار دیگر هم « نه » به این رژیم جنایتکار که تحت لوای مذهب خون ملتی را در شیشه کرده است.

در این نقطه است که محکوم کردن عمل آغداشلو ها معنی سیاسی مشخصی دارد و شاید خیلی از این شناخته شدگان در دنیای سیاست و هنر با آگاهی به اینکه پرداختن به چنین مواردی ریسک دارد و تصمیم ها و قدم های آتی آنها در جای پای آغداشلوها را دچار مشکل خواهد کرد، از کنار چنین خبرهایی زیر آبی می گذرند!

آری، اینجا است که با وجود هر گونه اختلاف نظر سیاسی و دیدگاهی که شاید بین ما وجود داشته باشد، باید به این دوستان بگویم : دست مریزاد، آقای پویان، آقای بصیری و خانم شاکری. که با موضع گیری و حساسیت به موقع تان در مقابل مصاحبه ی آغداشلو، نه محکمی به سیاست مکارانه ی رژیم در جلب هنرمندان و ایرانیان خارج کشور به ایران، گفتید.

یقین دارم که این نه ای که تک تک ما در هر شرایط و در هر موقعیتی بدون هیچ مصلحت اندیشی و با پرداختن بهای آن از بهترین سالهای زندگیمان به تمامیت این رژیم و تمامی نمادهای همکاری با این رژیم می گوئیم. تعیین کننده ی دعوای نهایی بین ما و دژخیمان حاکم بر میهنمان است. حرف آخر را همین « نه بی وقفه ی ما» در این مبارزه ی نابرابرخواهد زد. کی؟ چگونه؟ کجا؟ نمیدانم! ولی آنرا باور دارم.



24 نوامبر 2006

atefehm@hotmail.com