24 December 2008

هدف اصلي از طرح "بومي سازي(!)" تعميق شکاف طبقاتي واعمال فشارهاي امنيتي هر چه بيشتر بر دانشجويان است

طرح "بومي سازي" را بايد در تعارضات طبقاتي ريشه يابي کرد و نه در دلايل اذعان شده توسط خود "مسئولين"

مبناي چنين طرحي نه پناه بردن به آغوش امنيت بلکه گريز
"طراحان" از آزادي است

بااندکي واقع بيني مي توان پي برد که هدف اصلي از اجراي چنين طرحي تنها تعميق شکاف طبقاتي واعمال فشارهاي امنيتي هر چه بيشتر بر دانشجويان است


بومي سازي؛ سياستي امنيتي و طبقاتي

سعیده اسدی پور

يکي از خصايص نظريه دولت هگلي-ليبرالي اين است که دولتها در فراسوي جامعه و انسانها به حل تضادهاي جامعه مدني مشغولند وبه مثابه قدرتي مافوق جامعه و طبقات و نه حاصل و برآيند منازعات طبقاتي واجتماعي به زيست جاوداني خود ادامه ميدهند.

اين خصيصه درحکومت هاي بورژوايي به برتري انديشي دولت ها نسبت به مردم مي انجامد . به روشني پيداست که يکي از علل ريشه‌اي استبداد حکومت ها در داشتن چنين تفکري است .

چنين حکومت هايي خودرا فراسوي طبقات انگاشته وچنين وانمود مي کنند که حافظ وحامي منافع مردم هستند . پنبه اين سياست فريبکارانه توسط مارکس زده شد چرا که مارکس نشان داد که کلمه مردم به عنوان يک کليت يکپارچه،توهمي بيش نيست و جامعه از طبقات مختلفي تشکيل شده است که منافع متفاوت وگاه متضاد و متعارض دارند. اوهمچنين در اين ارتباط اين ايده را مطرح کرد که حکومت ماشيني است براي سرکوب و استثمار طبقات فرودست به وسيله يک طبقه خاص ( در عصر سرمايه‌داري ميشود طبقه بورژوازي)

حال چگونه است که يک حکومت غير سوسياليستي حتي با چشم پوشي از منافع خاص طبقه خود مدعي حمايت از منافع عموم مردم مي شود؟

ملتهاي داراي چنين حکومت هايي بايد هرروز منتظر تصميمات وتغييرات تازه اي باشند که از جانب دولت وبه صورت کاملاً تک جانبه وقيم مآبانه بر زندگيشان اعمال مي شود. يکي از نمونه هاي چنين سياست ها وتصميم گيري ها راامسال در قالب طرح بومي سازي شاهد بوديم که تعداد زيادي از دانش آموزان معترض را به مقابل دربهاي سازمان سنجش کشاند .

توجيه مسوولين ذيربط براي اجراي چنين طرحي کمبود امکانات خوابگاهي و آسايش وامنيت بيشتر براي دانشجويان در صورت تحصيل در محل سکونت خود مي باشد.

بااندکي واقع بيني وشناخت از افاضات اين چنيني مي توان پي برد که هدف اصلي از اجراي چنين طرحي تنها تعميق شکاف طبقاتي واعمال فشارهاي امنيتي هر چه بيشتر بر دانشجويان است .

پس از رخداد وقايعي نظير وقايع تير78 وخرداد 82 و 85 و با روشن تر شدن هر چه بيشتر نقش دانشگاه ها در هويت يابي دانشجويان وآگاهي بخشي طبقاتي و با رشد جنبش هاي اجتماعي و بالاخص جنبش دانشجويي و آنتاگونيستي ترشدن شرايط مبارزه درايران،مسئولين ذي ربط در شوراي عالي انقلاب فرهنگي برآن شدند که با اجراي اين طرح علاوه بر استفاده از نهادها وسيستمهاي حفاظتي وحراستي دانشگاهها، دست به دامن نهاد خانواده به عنوان يک نهاد مرتجع وسلول جامعه طبقاتي نيز بشوند. غافل از آنکه با اجراي چنين طرحي که آشکارا نشان از تبعيض دارد، مفهوم طبقه و منازعه طبقاتي را بيشتر به ميدان درگيري هاي اجتماعي و سياسي مي کشاند و اين مفاهيم را در اذهان غليظ تر کرده وباعث افزودن تضادي به تضاد هاي موجود در جامعه مي شوند و در صورتيکه مجموعه اين تضادها با ابزارهاي موجود در جامعه قابل حل نباشند جنبش هاي اجتماعي رابيش از پيش به سوي راديکاليسم هدايت خواهند کرد .

در يک جامعه طبقاتي دانش به عنوان نمود عقل عملي انسان، در خدمت سود و نه تأمين نيازهاي بشري قرار مي گيرد و از دانش به عنوان يک ابزار سلطه استفاده مي شود براي تسلط بيشتر طبقه حاکمه بر طبقات فرودست.حکومت سرمايه در ايران به مثابه پاسدار وضع موجود و حافظ و کميته اجرايي منافع طبقه صاحب ابزار توليد با اين سياست ميخواهد در کنار کارکرد دانش به عنوان ابزاري براي تأمين سود، در امر توزيع امکانات آموزشي نيز، فضا را بيش از آنچه هست به نفع طبقات دارا پلاريزه نمايد تا فرزندان مرفه کشور علاوه بر برخورداري از ساير مواهب در بهترين دانشگاه ها به تحصيل بپردازند چرا که فقدان آگاهي توده اي در هر صورت به نفع طبقه حاکمه خواهد بود و تبادل دانشجو از روستاها و شهرستانهاي کوچک به تهران و شهرهاي بزرگ تر به انتقال ايده هاي دموکراتيک وايده‌هايي که جنبش هاي اجتماعي نظير جنبش کار گري ، دانشجويي و زنان حامل آنند کمک خواهد کرد.پس بايد به گونه اي با آن مقابله شود، حال با فرض فرد انسان همچون عضوي از جامعه مفروض وطبقه اي معين که درهمان حال که اسير جامعه است در رشد وتحولش از سوي آن حمايت مي شود طبيعي خواهد بود اگر دانش آموزي در کردستان ويا سيستان وبلوچستان از سوي مسوولين نشسته در برج سازمان سنجش واقع در شهرک غرب حمايت نشود و استانهاي پيراموني چون کردستان و سيستان و خوزستان که تحت ستم مرکزند بيشتر در محاق فرو روند.

بنابراين طرح بومي سازي را بايد در تعارضات طبقاتي ريشه يابي کرد و نه در دلايل اذعان شده توسط خود مسئولين. چراکه آنان اساسا هرنداي اعتقاد به استعدادهاي انسان واميد به توانمندي اش براي تبديل شدن به آنچه بالقوه مي تواند باشد را انکار مي کنند و نمي خواهند بدانند که فرد به اعتبار آنچه انجام مي دهد وآنچه انتخاب مي کند هست وبارويگرداني وناديده انگاري مفهوم انسانيت به بهانه امنيت مانع از انتخاب آزادانه افراد مي شوند . در حالي که مبناي چنين طرحي نه پناه بردن به آغوش امنيت بلکه گريز از آزادي است

میدان زنان