08 July 2006

بيقرار آخوندها چگونه حرف بزنند تا اين اپوزيسيون يخ زده و در كما رفته بخود بيايد

بعضي اوقات دوستان گرانقدر در انسوي مرز تذكر ميدادند كه كوتاه بنويس ، تا حوصله اي
براي خواندن فراهم گردد . وقتي ميخواستم اين مطالب را بنويسم آن تذكرات درذهنم
تداعي گرديد ، اما چه كنيم كه دردهاي ناشي از اين زخم عفوني شده وچركين چنان آذار
دهنده و جان كاه است كه هر چه تقلا ميشود تا مطلب به اطاله كشيده نشود ، لاجرم و
ناخواسته با يك تلنگر اين دمل چركين سر باز ميكند ، و در آنزمان است كه مجبور ميشوي
آنچه را كه در افق احساس ميكني بنويسي تا شايد بتواني به سهم خود از آنچه كه ممكن
است بار ديگر گريبانگير اين ملك و ملت بشود ، سهم تاريخي خود را ادا نمائي

آخوندها چگونه حرف بزنند

تا اين اپوزيسيون يخ زده و در كما رفته بخود بيايد؟

الف – بيقرار

من بعنوان يك ايراني نسل خاكستري معتقدم تا روز و لحظه اي كه فروپاشي و محو جمهوري اسلامي را نبينم ، و ظهور يك حكومت دمكراتيك ، كه مباني و بنيادهاي آن بر سه اصل اساسي : جدائي كامل دين از نهاد حكومت و دولت ((سكولاريزم )) ، قوانين مبتني بر موازين اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاقهاي پيوست آن ، و همچنين برقراري دمكراسي راستين بر مبناي آراء ملت ايران دريك رفراندوم آزاد ، و احترام به قوميتهاي ايراني درمحدوده ايران متحد و يكپارچه ، با پرچم سه رنگ شيرو خورشيد نشان بعنوان نماد اتحاد ملي را جشن نگرفته ايم ، با تمام قدرت بايد چشم و گوشمان باز باشد ، و فارغ از هر گونه انگ زني بي مورد و بي دليل ، و بدنام كردن در مظان اتهام قرار دادن ديگران كه در طي اين 27 سال فراوان ديده و از آن رنجها برده ايم ، بگوئيم و بنويسيم ، تا فضا را براي هر گونه توطئه اي مسدود نمائيم. بعد از بيست و هفت سال توي سر و كله زدن يكديگر، متهم كردن و جاسوس شمردنهاي بي دليل، زدن مهر بدنامي غير موجه بر پيشاني اين و‌آن و همينطور تخريبهاي بي مورد ، حالا موظفيم تا در مقابل هر آنچه كه رنگ و بوئي به غير از خواست و مطالبات مردم واقعي ايران دارد ، بايستيم و هيچگاه از وارد آوردن تازيانه نقد راستين بر پيكر هيچ فرد يا گروهي پرهيز ننمائيم .

دليل آنهم اين است كه ما ملت تازيانه خورده و هستي باخته اي هستيم. ما از حوزه روحانيتي كه حدود چهارصد و اندي سال آنرا فريادگر حق و عدل و قسط ميپنداشتيم ، يك سيلي تاريخي خورده ايم كه بايد با درايت و تيز بيني و با اتكاي فرهنگ وطن پرستي واعتقاد صرف به حفظ منافع ملي ، بدنبال جبران دردهاي ناشي از اين سيلي تاريخي باشيم . بهمين دليل است كه معتقدم هيچگاه نبايد از وارد آوردن تازيانه نقد بر پيكر اين و آن ، با اين تصور غلط كه چون فلاني يا بهماني به زندان رفته يا شكنجه شده و يا ... خودداري نموده و كماكان خود را در چنبره احساسات و عواطف بيهوده غوطه ور نگه داريم .

اين نظريه اصلا بدان معنا نيست و نخواهد بود كه : همه را با يك چوب برانيم ، چرا كه در آنصورت كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند . بل آن است كه ببينيم و ادراك نمائيم ، فلاني يا بهماني چه بوده ، چه كرده ، و حالا چه ميگويد و چه ميكند ، و تا چه ميزان در گفتار و كردارش صادق است ، و در پس پرده چه ميگذرد و دو شاخه ها در كدام پريز قراردارند .

هيچ ايراني وطن پرستي حق ندارد تا در چنين شرايطي ، حتي براي يك لحظه از گذشته خصوصا از رخدادهاي بهمن 57 و رويدادهاي پس از آن خصوصا بازيهائي كه در دوران اصلاحات بر سر اين ملت آوردند غفلت بورزد .

يكي از آن افراد و شخصيتهائي كه بايد بدقت زير ذره بين و در عين حال زير تازيانه نقد قرار بگيرد ، همين اقاي اكبر گنجي و دارودسته اصلاح طلبان حكومتي ميباشند . هدف اين نوشتار به هيچ وجه يك فرد يا گروه نميباشد ، بلكه هدف يك جناح بسيار قوي و پركار و ثروتمند است كه بلطف بهره وري از امكانات قدرت در يك مقطع هشت ساله از امكانات فراوان برخوردار ميباشد ، در عين حاليكه از امكانات بالقوه اي چون لابي هاي متعدد در سراسر دنيا بطور اعم و در ايالات متحده آمريكا و انگلستان و فرانسه و آلمان بطور اخص برخوردار است . جناح اصلاح طلب بهمراه بخشي از جناح پيش تر اقتدار گرا ((شاخه هاشمي رفسنجاني و خاتمي )) .

آهاي اپوزيسيون خارج نشين ، آي رهبران سالخورده و دچار ترديد و چشم براه اين وآن ، اي مديران و مجريان رسانه هاي فارسي زبان مستقر در لوس آنجلس و كانادا وفرانسه و انگليس و غيرو، بخود بيائيد و شرايط را دريابيد .

فراموش نكنيد كه باند اصلاح طلبان بمدت هشت سال بر تمامي منابع مالي اين سرزمين چنگ انداخته بودند وحالا دست وبالشان براي هرعمل وعكس العملي باز است ، وكشورهائي چون آمريكا وفرانسه و انگليس و آلمان هم ، كشورهائي آزاد وسرمايه داري هستند كه هر كجا گوني هاي دلار و يورو نمايان باشد ، خرمنشان را به انسو باد ميدهند . در چنين شرايطي شما حضرات هنوز نتوانستيد حتي زير يك سقف بنشينيد و بدور از منم زدنها وفقط منها ، دغدغه هاي اين سرزمين و ملت بخت برگشته را در يك كلام واحد ((ازادي )) به بحث بگذاريد . در چنين شرايط پر از نفاق و منم زنيهاي بي مورد و اينكه من ميتوانم و چه و چه ، خواسته و ناخواسته فضاي حركتي را در اختيار اصلاح طلبان و اقتدار گرايان وايران فروشان وا گذاشته ايد .

ناگفته پيداست كه وقتي شما قدرت عرض واندام و برنامه ريزي و گفتگو با خود و ظرفيت لازم براي گفتگو با كشورهاي مقتدر و تاثير گذار بر سياست جهاني را نداشته باشيد ، بايد كه اكبر گنجي و سازگارا ومهاجراني و فاطمه حقيقت جو و افشاري و عطري و رضوي فقيه و سعيد حجاريان و علوي تبار و جلائي پور و گله اصلاح طلبان وارد ميدان براي قدرت نمائي بشوند . برويد مقاله دكتر احمد پور نجاتي در روزنامه شرق مورخ 13 تير 85 را با دقت بخوانيد تا دريابيد كه اپوزيسيون خارج از كشور از نگاه اصلاح طلبان حكومتي در جمهوري اسلامي چگونه تعبير وتفسير وارزيابي ميشوند . اصلاح طلبان و آنهائي كه بدان اشارت رفت ، شب و روز مشغول شركت در جلسات دانشجوئي و دانشگاهي و محافل سياسي در اين سو و آنسو در داخل كشور ، و دارودسته خارج نشين آنها هم با تمام توش و توان مشغول رايزني ومصاحبه مطبوعاتي وراديو وتلويزيوني با اين و آن در كشورهاي مختلف هستند . وقتي شما اجازه ميدهيد تا زندانيان سياسي ما كه مبارزات و خواسته هاشان اصلا مورد تاييد اصلاح طلبان واقتدار گريان قرارندارند به فراموشي سپرده شوند ، و حاضر نميشويد تا كوچكترين و كمترين هزينه اي را در ان زمينه بپردازيد ، بايد كه اكبر گنجي و اصلاح طلبان بصحنه بيايند ، و بصورت گزينشي اعلام اعتصاب غذاي جهاني بنمايند. باز هم تكرار ميكنم كه قصد آن نيست تا بخواهيم مبارزات و هزينه هاي گنجي را كمرنگ يا‌ آنرا ناديده بگيريم ، و در چنين شرايطي ايشان را به جاسوسي و مامور بودن جمهوري اسلامي متهم نمائيم ، خير . ميخواهيم بگوئيم كه شما حضرات اپوزيسيوني به هر دليلي لياقت آمدن به اين ميدان وشايستگي تحصيل حمايت و پشتيباني مردم را نداشتيد . البته كه اين بدان معنا نيست كه همه چيز تمام شده و فرصتها از دست رفته ، چرا هنوز هم فرصت است ، اما اين سئوال مطرح ميشود كه آيا در ميان انبوه مدعيان اپوزيسيون ، هستند كساني كه شرايط را درك كنند و قدم بميدان بگذارند ؟؟؟‌

ما اقدامات گنجي را اجر مينهيم، تا آنجائيكه منطبق با خواست ملت ايران و درراستاي مبارزات بر حق اين ملت باشد. در هر كجا كه ببينيم كه كارها و اقدامات ايشان با آنچه خواست مردم ايران است، در تضاد و تناقض قراربگيرد، و گفتارها و اقدامات ايشان لزوما در چهار چوب سياستهاي مورد نظر اصلاح طلبان كاناليزه شود، با بيرحمانه ترين شكل ممكن ايشان را تازيانه خواهيم زد و كمترين اغماض و گذشتي هم در اين كار نخواهيم داشت .

آقايان و خانمهاي خارج نشين كه مدعي اپوزيسيون هستيد، در جريان باشيد كه آقاي سعيد حجاريان بعنوان تئوريسين ومغز متفكر اصلاحات دوم خرداد به اتفاق ياران خودش چون تاجيك و ربيعي و پورنجاتي و جلائي پور وديگران هنوز هم از پاي ننشسته و مشغول پيگيري سياست چانه زني از بالا وفشار آوردن از پايين هستند كه ميتوان استدلال نمود سفر آقاي اكبر گنجي و آنانيكه قبل از گنجي رحل اقامت در فرنگ بسته بودند نيز ميتوانند بعنوان بازوان كمكي و لابيستهاي خارجي اين سياست مورد ارزيابي قرار بگيرند . آنها ميدانند كه جامعه كنوني ايران با همه گرفتارهائي كه دارد ، در جهاتي آمادگي پذيرش بعضي اقدامات آنها وپذيرش بعضي تئوري ها ونظريات اصلاح طلبي چون ماندگاري جمهوري اسلامي بدون ولايت فقيه يا ولايت فقيه مشروط را ميتواند داشته باشد. در چنين شرايطي تعجب بزرگ اين است كه ايرانيان خارج از كشور با آنهمه امكانات ومنابع مالي كه طبق تخمين بالغ بر 600ميليارد دلار ارزيابي ميشود و در كنار آن هزاران متخصص ومتفكرو دانشمند و فيلسوف و سياستمدار هنوز نتوانسته اند در مقابل مشتي تئوريسين اين چنيني اقدامات و راهكارهاي مناسبي متناسب با خواست و مطالبات واقعي مردم ايران و فروپاشي نظام جمهوري اسلامي را به امري بالفعل تبديل نمايد . اگر باز هم سست بيائيد و يك تكان جدي بخود ندهيد ، مطمئن باشيد كه بازي را خواهيد و خواهيم باخت . اگر فراموش كرده ايد ، بيادتان بياورم كه نظريه ولايت فقيه مشروط يعني پادشاهي عمامه دار حدود يكسال پيش از طرف همين اقاي سعيد حجاريان مطرح گرديد كه از آنزمان تا كنون مجموعه اصلاح طلبان با تمام قدرت مشغول كار كردن بر روي اين نظريه هستند كه با احتمال قريب به يقين سفرهائي از جنس گنجي و سفرهاي پيش از آن بخشي از پيشبرد اين سياست اصلاح طلبان ميتواند باشد . حال شما حضرات ببنيد كجا قرار داريد ؟ ؟ اين آقايان تا آنجا پيش رفتند كه حتي جوان مبارزي چون احمد باطبي را با ترفند و دوز وكلك پيش خودشان آوردند و عكس گرفتند تا چنين القا نمايند نماد جنبش دانشجوئي يا به تعبيري پوستر جهاني شده جنبش دانشجوئي را جذب خود كرده و در كنار خود دارند . معناي اين عمل ولو بصورت ظاهر و موقتي آن است كه شما حضرات اپوزيسيون نتوانستيد يا لياقت آنرا نداشتيد ، و يا اينكه چنان غرق در غرورهاو انديشه هاي كاذب خود بوديد كه دست از حمايت مبارزان شستيد وآنها را بكل رها كرديد . كدام يك از شما در اين انديشه بوده ايد وضعيت معيشتي زندانيان سياسي و مبارزين درون مرز را بررسي كرده و چند و چون آنرا مورد بررسي قرار دهيد ، و ببنيد كه تحت چه شرايطي قرار دارند؟

آنهم در مملكتي كه يك مبارز و فعال سياسي غير وابسته به اين يا آن جناح حق نفس كشيدن نداشته و ندارد . كداميك از شما حضرات بجز در مواردي معدود وانگشت شمار به فكر خانواده هاي زندانيان سياسي بوده ايد، و اگر بوده ايد چه قدمي برداشته ايد ؟ ولي بر خلاف شما به كمين نشستگان اصلاح طلب از همه اين تنگناها وفشارها سود برده و به لطايف الحيل بسراغ آنها ميروند تا به هر نحو ممكن آنها را جذب نمايند . اگر امروز اكبر گنجي ودارو دسته تحكيمي هاي سابق را در آنسوي مرزها ميبينيد و شاهد فعاليت دامنه دار آنها در محافل سياسي و رسانه هاي بين المللي هستيد ، اينها همينطوري و بدون حساب و كتاب صورت نميگيرد . همه اين اقدامات برنامه ريزي شده و حساب شده است . در كجا و در كدام دوره از تاريخ مبارزات آزاديخواهانه اين ملتها سراغ داريد كه فعالين ومبارزين راستين ومستقل براي نان شب ، پول تلفن ، داشتن يك دستگاه فكس يا دوربين يا كامپيوتر و يا ... مثل يك تريلي با 30 تن بار در باتلاق گير كرده باشند ودر عين حال قادرباشند تا به مبارزات آزاديخواهانه خود بگونه اي مستقل و متحد ادامه دهند ؟ مبارزين و فعالين سياسي ما در درون مرز و آنهائي كه هنوز توانسته اند در اين قلمرو بمانند وحركتي داشته باشند ، مدام در هراس از آينده بسر ميبرند . هراس از اينك اگر به دم تيغ جرار جمهوري اسلامي گرفتار آيند ، وضعيت خانواده و شرايط زندگي زن و فرزند آنها با چه وضعيتي مواجه خواهد گرديد ، آنهم در مقابل چنين رژيمي كه كمترين بوئي ازعواطف انساني نبرده است . روي اينها بايد فكر كنيد . آنچه كه در طي اين بيست وهفت سال ديده وشنيده ايم فقط اتهام وجاسوس شمردن و مامور بودن و چرندياتي از اين دست بوده است و لاغير . نگارنده كه اين سطور را از اعماق وجودم مينويسم وآنرا پيش روي شما حضرات ساحل امن نشين و ديگر هموطنانم ارسال ميدارم ، سالهاست كه در كنار مبارزين و زندانيان سياسي بوده و خود نيز از تحمل عذاب و سركوبي هاي رژيم مصون نبودند . بهمين دليل سالهاست مشكلات مبارزه با اين رژيم را هم ديده ام و هم با گوشت و پوست و استخوان آنها را لمس كرده ام . از حضرات اپوزيسيوني و هموطنان خارج نشين سئوالي دارم و آن اينكه : چرا ما و شما نبايد بفكر منصور اصانلو ، حشمت الله طبرزدي ، محمدي ها ، لهراسبي ، جاويد تهراني وديگر زندانيان سياسي به خانواده آنها باشيم ، كه اقاي اكبر گنجي بميدان بيايند و براي رهائي آنها گرچه غير ممكن اعتصاب غذاي جهاني ترتيب بدهند ، آنهم سياسي وار وگزينشي ؟

مگر ما وشما جمعيت 5 ميليوني خارج نشين چلاق بوديم ؟ مگر ما وشما خدائي ناخواسته كور و كر بوديم و وضعيت را نميديديم ونميشنيديم؟ مگر ايراني متمكن و ثروتمند در خارج از كشور كم داريم كه حمايت از مبارزين وفعالين سياسي به خانواده آنها وزندانيان سياسي برخيزند ؟ جواب بسيار روشن است ، خير داريم . فراوان هم داريم . آنچه كه نداريم احساس مسئوليت مبارزاتي و عرق ملي و وطن پرستي معناي واقعي است .

اگر همت والا و غيرت ملي استواروجود ميداشت ، و همه اينها در يك مجموعه واحد جمع ميشد و با يك صداي واحد درجهت ازادي زندانيان سياسي پديدار ميگرديد بنحويكه زندانيان ما حمايت ميشدند و براي رهائي آنها يك گام جدي و بدون بازگشت برداشته ميشد ، قطع بدانيد كه ملت ايران با همين منصور اصانلو ، حشمت الله طبرزدي ، محمدي ها ، لهراسبي و ارژنگ داوودي وجاويد تهراني و ديگران با قرار گرفتن در كنار ديگر فعالين و مبارزين سياسي درون وبيرون به حركت در مي آمدند چنان سيل بنيان كني راه مي افتاد كه قادر بود هر سد مستحكم وهر مانعي را از سر راه برداشته و آن اروزي بزرگ يعني ازاي ميهن و استقرار دمكراسي در كشور را متحقق نمايد كه نمونه آنرا در 18 تير 78 به عينه ملاحظه فموديد . اما دريغ وافسوس كه همواره چنين اميد و اروزهائي سرابي بيش نبوده و هيچ وقت بخود جامعه عمل نپوشيده است .پس حال بايد منتظر ظهور اكبر گنجي و ديگران باشيم تا جاي اپوزيسيون واقعي به صحنه بيايند و به ريش همه ما بخندند . در حقيقت از ماست كه بر ماست . چه اگر غير از اين ميبود ، منطق حكم ميكرد تا در يك نقطه بخود مي آمديد وعلت العلل ماندگاري خونبار بيست وهفت ساله جمهوري اسلامي را مورد كندو كاو قرار ميداديد و براي آن راهكارهائي عملي ترسيم ميكرديد . به بيان روشن تر وبدون اينكه بخواهيم چون خارج نشينان مشغول انگ زدن به اين و آن باشيم ، خطاب به شما عزيزان ميگوئيم كه شما بوديد كه بدليل عدم درك مسئوليتها ، بگونه اي ناخواسته و درجهاتي البته صد درصد آگاهانه و خواسته آب به آسياب جمهوري اسلامي ريختيد.

برگرديم به اصل قضيه وآنچه كه اين روزها مردم ايران درآستانه سالگرد 18 تير ماه را بخود مشغول داشته تا كمتر به آن جنبش حماسي توجه شود . ظرف چند روز گذشته ، طي مطلبي به چند و چون مسافرت گنجي و سخنرانيهاي ايشان در اينسو و آنسوي جهان پرداخته شد . در آن مقال بدون هيچ پيش فرض توسل به تئوري توطئه وتوهم كه در ذات و فطرت ما ايرانيان جايگاه خاصي پيدا كرده ، اساس اين حركت را سئوال برانگيز و پر ابهام و آنرا نوعي سناريوي نوشته شده برشمرده بوديم . فاصله بين آن مطلب وامشب ((13/4/85)) كه اقاي گنجي را در برنامه تلويزيوني آمريكا ((VOA )) و در برنامه ميز گرد ديدم ، شايد به يك هفته هم نميرسد . وقتي پيش گفتار مجري برنامه ((احمد بهارلو )) خاتمه يافت و ميكروفون درآنسوي خط ((برلين )) در اختيار گنجي قرار گرفت ، ايشان بعنوان مقدمه مسائلي را مطرح كردند كه نگارنده و شايد بسياري ديگر را بفكر فرو برد كه مبادا اشتباه كرده باشيم و آنچه را كه در آن مقال نوشته بودم خدائي ناخواسته جنب كذ ب گوئي و پيش داوري و متهم سازي داشته باشد .

بهمين دليل برنامه را با دقت ديدم و شنيدم تا دريابم كه در كجا قرار دارم . البته زمينه تفكري كه در آن مطلب يعني سناريوي نويسي و بصحنه آوردن نمايشهاي جمهوري اسلامي واصلاح طلبان همواره بن مايه چنين انديشه هائي بوده است ، خود را از قبل سرزنش نكردم . چرا كه معتقد بوده و هستم نمونه هاي فراواني از اينگونه بازيها در طول حيات جمهوري اسلامي فراوان ديده شده و بابت چنين انديشه اي هيچ ايرادي را بر خود وارد ندانستم . پر واضح است براي ما كه درون جهنم جمهوري اسلامي زندگي ميكنيم و دست بر قضا ، دستي هم بر آتش داريم ، بازيهاي سياسي كه بر صحنه مي آيد ، معمولا نه به آن شوري ، شوري است ، و نه به آن بي نمكي كه خارج نشينان بدان مينگرند . آنطرفي ها هميشه چشم دوخته اند كه ببيند هر كس از اينطرف به آنسوي مرزها مي آيد چگونه آدمي است ؟ يا خنثي است و كاري به امور مملكت و اينكه چه بر سر آن مي آيد ندارد ، يا جزو آن دسته از افرادي است كه دستي در آتش داشته يا به اصطلاح رايج سياسي است ، كه در آنصورت بمحض ورود به لوس آنجلس يا بايد آنطور كه بخشي از شهرك هنري نشينان ميخواهند حرف بزند ، يا اينكه اگر غير از اين عمل نمايد ، از سوي گروههاي ديگر به جاسوسي و داشتن ماموريت ازسوي رژيم اسلامي واين قبيل اتهامات متهم ميشود. ولي در داخل چنين نيست در اينجا مردم ياد گرفتند كه هر كسي را با عملش بسنجند . اين مردم آنقدر رو دست خورده اند و هزينه داده اند كه مشكل بتوان پذيرفت اقدامات هر كسي ، منجمله اقدامات گنجي را به اين سادگي ها تاييد نمايند.البته اين سنجش وسنجيدنها بدان معنا ومفهوم نيست كه سنجشي صد درصد خردمندانه وهوشياراته است، بلكه ازآنجهت است كه در طي اين 27 ساله جمهوري اسلامي ازهمه طيفهاي روشنفكري واپوزيسيوني جزوعده ووعيد ودروغگوئي وسازش وسازشكاري وازرسانهاي برون مرزي عمدتا"لوس انجلسي جزغوغاسالاري وخراب كردن اين وان چيزي نديده اند. حقايق تلخي است، اما واقعيتي است كه وجود دارد كه بايستي بزرگان وخردمندان براي ان چاره اي بيا نديشند. با چنين نگرش واستدلالي كه پيكرجامعه را در نورديده وبرروح وجان و انديشه اكثريت مردم سايه افكنده ودلائل انهم كا ملا"موجه مينمايد، هيچ گزينه اي بجزاعتمادسازي در ميان مردم نميتواند چاره سازاين آسيب ملي وفراگيراجتماعي باشد،واكبرگنجي واصلاح طلبان هم بدليل اينكه خود درتشديد وترويج ونهادينه كردن اين عارضه اجتماعي و سياسي نقش داشته اند، باين سادگيها نخواهند توانست كه چنين اعتماد سازي را بوجود بياورند، اما بشدت وبا تمام توش وتوان مشغول تلاش و كوشش هستند كه سفراكبرگنجي بدوردنيا را ميتوان بخشي ازاين تلاشها درعرصه بين المللي بر شمرد. اگربه انتخا بهاي نما دين گنجي با دقت نگريسته شود، گزينش منصور اصا نلو بعنوان نماد جنبش كارگري بسيارپر معنا و حساب شده صورت گرفته است. بدين معنا كه اصلاح طلبان بدنبال آن هستند تا با چنين انتخابي خود را حامي جنبش كارگري جلوه داده وآن جنبش را در مسير استرات‍‍ژي خود مصادره نمايند، كما اينكه در طي اين مدت هم كه منصور اصانلودربازداشت رژيم بوده، حمايتهاي پنهان وآشكاري نيزازاين مبارز كارگري بعمل آمده واپوزيسيون كما كان غفلت زده ما در خارج از كشورمشغول نواختن ساز از كوك خارج شده خورش ميباشد!آقايان وخانمهاي مدعي اپوزيسيون، بنشينيد وروي اين رخدادها فكر كنيد،برويد سخنراني محمد رضا جلائي پوردر روزنامه شرق مورخه 13/4/85 دراصفهان را با دقت بخوانيد تاشايد اوضاع و احوال وانچه را كه دارد ميگذرد را دريا بيد.آنها (( اصلاح طلبان)) مشغول درنورديدن هفت شهر عشق هستند، وشما همچنان اندر خم يك كوچه آنهم بن بست مانده ايد.بحثي كه همواره بين ما ودوستانمان درپشت ميله هاي زندان خصوصا"با طبرزدي مطرح است ومدام روي آن بحث ميكنيم، اين است كه اپوزيسيون خارج نشين يا هنوز درخيا بانهاي بن بست تاريخ گير كرده ودرسال 57 بقول خودشان فريز شده اند ، يا اينكه بدليل عدم ارتباط صحيح با مبارزين و فعالين سياسي داخل ازدرك وفهم رويدادهاي داخل بسيارعقب مانده اند، كه من فكر ميكنم فرض دوم نظر صحيح تري باشد.

آقايان و خانمهاي مبارزخارج نشين، اي رهبران و شخصيتهاي اپوزيسيون، آقايان و خانمهاي، دكتر و مهندس و جامعه شناس و روانشناس وسيا ستمداروغيروكه دل در گرو عشق به ميهن و رهائي آن داريد، شما را به آنچه كه بدان اعتقاد داريد سوگند ميدهيم كه روي آنچه كه گفته شد و آنچه كه گفته خواهد شد فكر كنيد. اگر ديديد كه در طي مسير اشتباه كرده ايد و چوب آنرا ملت ايران خورده اند، بمصداق مثل معروف، كه هر وقت ماهي را از بگيري... : همين امروزاز گذشته درس بگيريد و براي آينده بفكرچاره انديشي باشيد.

سئوالي مطرح ميكنم وآن اينكه: اگرآنزماني كه چوب تخريب را بدست گرفتيد و توي سرهر كسي منجمله، زنده ياد سعيدي سيرجاني، منوچهر محمدي، حشمت الله طبرزدي، وبسياري دبگربجرم اينكه روزوروزگاري تحت تاثيرامواج انقلاب اسلامي وتبليغا ت روح الله خميني قرار گرفته، وچند صباحي را با انقلاب گذرانده بودند، آنهم در اوج جواني و اينكه هركسي ميتواند مرتكب چنان اشتباهاتي بشود، يا اينكه چون از ايران آمده، پس مامور جمهوري اسلاميست، بايد توي سرش بزنيم، بر سرآنها زديد، حالا بايد كه شاهد چنين مسافرين و مانورسياسي آنها باشيم. ديگراينكه اگرخارج نشينان متمكن و ثروتمند كه عشقي به آزادي ميهن دارند، بايستي مي انديشيد ند و قبل ازآنكه اصلاح طلبان حكومتي بسراغ اصانلوو باطبي وديگرمبارزين وزندانيان سياسي و... بروند وازشرايط آنها بنفع پيشبرد اهداف خودشان استفاده نمايند، بفكرمبارزين و زندانيان سياسي وفعالين درون مرز ميبودند. ازخود بپرسيد كه كدام قواعد بازي وشرايط مبارزاتي را، مد نظر داشته ايد ؟؟؟؟ حالا هم كه اكبر گنجي با پكيج مشوقهاي اصلاح طلبان به آنسوآمده، متاسفانه ملاحظه ميشود كه بازهم درب بر همان پايه اي ميچرخد كه ميچرخيده است. چرا كه بچشم و گوش نميايد كه كسي به علت العلل چنين مسا فرت واهداف وانگيزه هاي انتخاب نماد هاي اعتصاب غذاي جهاني ومرزبندي لازم بين دو اپوزيسيون نرم (( اصلاح طلبان)) واپوزيسيون راديكال (( برانداز يا فروپاشي يا ...)) پرداخته باشد.

آنچه مسلم است اينكه: اكبرگنجي بعنوان نماينده اپوزيسيون نرم با اهدافي كاملا"مشخص وبا اهداف راهبردي كاملا" شفاف به اين ماموريت جهاني گسيل گرديده است. اين هدف از آنجا عريان ميشود كه ايشان در برنامه اخير خود در تلويزيون آمريكا (( ميزگرد احمد بهارلو)) با صراحت كامل اعلام ميدارد كه، اگرهمين امروز هم وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي اعلام نمايد كه آن وزارت خانه ، وزارتخانه اي حقوق بشري و دمكراسي خواه شده است، ما آنرا ميپذيريم. مفهوم اين اظهار نظرچيست ؟؟؟ همان نتيجه ايست كه اصلاح طلبان بدنبال آن هستند. يعني اينكه جمهوري اسلامي بماند، واصلاح طلبان در راس امور باشند. اين حضرات بايد چگونه حرف بزنند تا اين اپوزيسيون يخ زده و در كما رفته بخود بيايد؟؟؟

اين اظهار نظرگنجي كه خدا پدر و مادر او را بيامرزد، يك اظهار نظربسيار، بسيار اجمالي بود، اما مرزبنديهاي موجود بين دو اپوزيسيون را عيان و بيان نمود. اپوزيسيون نرم واصلاح طلبان حرفشان را زدند، حالا وقت آنستكه اپوزيسيون راديكال يا برانداز هم شجاعانه قدم بميدان بگذارد و مرزبندي و خط و خطوط خود را با همان شجاعت با مردم ايران در ميا ن بگذارد و برنامه هاي خود را بصورت زمانبندي شده به اطلا ع مردم برساند. بخداوند سوگند اگر دير بجنبيد وكما كان سر در گريبان همان مسائل 27 ساله بمانيد، يقين داشته با شيد كه براي هميشه بازي را خواهيد با خت. آقايان و خانمها، مردم خسته و درمانده شده اند، اصلاح طلبان هم اينرا بخوبي ميدانند، تفاوت آنها با شما خارج نشينان در اين است كه آنها براي نيل به اهداف خودشان بهر دري ميزنند و گفتگو ميكنند، اما شما حضرات فقط ادعا ميكنيد كه دردها را ميشناسيد ولي حاضر نيستيد تا براي دستيابي به اهداف عاليه مردم ايران كمترين گذشت يا تسامحي را از خود نشان بد هيد.

اتفاقا" اكبر گنجي هم آمد تا همين ضعف بزرگ و 27 ساله اپوزيسيون خارج نشين را به اروپائيان و آمريكائيها گوشزد نمايد، وبگويد كه به اين جماعت مرفه الحال گوش نكنيد، اگر ميتوانستند تا حالا بايد خيلي كارها ميكردند كه نتوانستند، پس بيا ئيد روي ما حساب بازكنيد. بقول داش مشتي هاي سابق، حضرت عباسي هم تا حالا نقش خود را خوب ايفا كرده است.

وقتي حرفهاي گنجي را گوش مي كنيم، در مييابيم كه قضيه از چه قرار است. وبهمين دليل بود كه بايد حرفهاي ايشان تعقيب ميشد، كه شد وما درون مرزي ها دريافتيم كه چه خواب گراني برايمان ديده و مشغول پياده كردن آن هستند. نقطه نظرات گنجي زماني عريان گرديد كه ايشان در برنامه ميز گرد صداي آمريكا شركت نمود. بلحاظ اهميتي كه براي نظرات اكبر گنجي در آن برنامه قائل هستيم ومعتقديم كه در چنين شرايطي بايستي اينگونه اقدامات مورد بحث و بررسي قرار بگيرد وانجام چنين امري را مفيد و منطبق با اهداف مبارزات آزاديخواهانه ملت ايران ميدانيم، لذا فرازهائي از نظرات گنجي را كه در آن برنامه مطرح گرديد را ذيلا مورد بحث قرار ميدهيم .

معمول آن برنامه اين است كه مجري با پيشگفتاري كوتاه برنامه را آغاز و پس از معرفي مهيمان ميكروفون را در اختيار ميهمان قرار ميدهد تا به سئوال تلفن كنندگان پاسخ بدهد . زمانيكه برنامه به پرسش و پاسخ كشيده شد، دريافتم كه نگاه بنده نسبت به آنچه كه درمقال قبلي كه پيرامون سفر گنجي نوشته بودم ، اشتباه كه نبود هيچ ، بلكه در جهاتي غافل هم مانده بوديم . بهمين دليل هم سعي ميشود تا در ادامه اين مقال كه لاجرم و بر خلاف توصيه دوستان به درازا ميكشد ، بصورتي فهرست وارپرداخته و برداشت حاصل از اين فر صد درصد سياسي اما با پوشش صلح طلبي و حقوق بشر تا اين مقطع از اقدامات گنجي لزوما براي ثبت در تاريخ مبارزات آزاديخواهي مردم ايران به ذهن تاريخ و اوراق تاريخ بسپاريم .

اقاي اكبر گنجي درپيشگفتار خود مدعي شدند كه : به آنسوي مرزها ، به اروپا و آمريكا آمده اند تا پيام اسلام صلح دوست ، آشتي طلب و انسان دوست را بعنوان ارمغان اصلاح طلبان حكومتي بدنياي غرب پيشكش بنمايند . آقاي گنجي دقيقا دارند همان فرضيات و تئوري هاي دروغيني را بازپروري و بازگو مينمايند كه اصلاح طلبان ، و در راس آنها سيد محمد خاتمي ، چنين شعارهاي فريبنده و رياكارانه اي را در قالب گفتگوي تمدنها مطرح كرده بودند . اما ديديم كه در همان زمان ودربحبوحه تسلط اصلاح طلبان بر دو قوه مقننه و مجريه ، چه سان بيرحمانه قتلهاي زنجيره اي صورت پذيرفت . چگونه ناجوانمردانه جنبش دانشجوئي را قلع و قمع كردند ورهبران آن جنبش را به غل و زنجير كشيدند كه هنوز هم اكثر آن عزيزان در حال گذراندن دوران محكوميتهاي طولاني خود ميباشند . ديديم كه در جلوي چشم مناديان اسلام صلح طلب و انسان دوست ، چه سان سبعانه مغز عكاس ايراني ، كانادائي ((زهرا كاظمي )) را در هم كوبيدند و در هيچ موردي هم آب از آب تكان نخورد . البته هموطنان ، و جهانيان ميدانند كه موارد مورد اشاره ، غير از آن است كه در دوران قبل از بقدرت رسيدن اصلاح طلبان صورت گرفته بود ، آنچه كه آقاي گنجي بعنوان بزعم خودشان يك دگر انديش و اصلاح طلب انجام دادند انتشار كتاب عاليجناب سرخ پوش و خاكستري پوش، و البته نه شكلاتي پوش بود كه نوشتند تا بدان وسيله پشتوانه سياسي اصلاح طلبان را رررمستحكم تر بنمايند . اقاي گنجي بعنوان يك روشنفكر مذهبي و معتقد به اسلام صلح طلب وانسان دوست ، چرا در مورد آنانيكه چنان جنايات هولناكي را انجام دادند ، در اين سفر واز پشت ميكروفونهاي جهاني هيچ سخني را بر زبان نميارورند، و راجع به تامين جاني قاتلان ، و در راس آنها قاضي سعيد مرتضوي وديگر جانيان چيزي نمي گويند تا جامعه جهاني را در جريان جزئيات امرقرار بدهند ؟؟ چرا اقاي گنجي راجع به قتل عام سال 60 صحبتي بميان نمي آورند ؟ مگراين جنايات مفهومي جز نقض حقوق بشر و مغاير با فرهنگ صلح طلبي ايشان ندارد ؟ گنجي در بخش ديگري از پرسش وپاسخ بينندگان ميگويد : آمده است تا همكاري دنياي غرب با اسلاميون صلح طلب ، يعني اصلاح طلبان حكومتي را جلب نمايد . چنين بنظر ميرسد كه ايشان ماموريت دارند تا به غربي ها تفهيم نمايند كه در بستر جمهوري اسلامي ، هستند افراد و شخصيتهائي كه مسلمانند . اما مسلماني شان از جنس خامنه اي و رفسنجاني و ديگر آدمخواران عمامه دار وبي عمامه اين رژيم نميباشد ، و اگر آنها به قدرت برسند و اسلام عزيزشان پابرجا بماند اصلاح طلبان ميتوانند اسلام حقوق بشري و صلح طلب خودشان را بر صحنه آورده و حكومت اسلامي بدون ولايت فقيه و شوراي نگهبان و ديگر ارگانهاي سركوبگر را ادامه بدهند . آقاي گنجي درطول اين برنامه يكساعته كه بسياري از واقعيتهاي پنهان را عريان نمود ، حتي 1 بار بر خواست واقعي و ريشه اي مردم ايران صحه نگذاشتند ، و هرآنچه را كه بر زبان آوردند ، همانهائي است كه اين روزها از زبان سعيد حجاريان ، جلائي پور، پورنجاتي و ديگر سردمداران گله اصلاح طلبان جاري ميباشد.

بيننده يا شنونده اي خطاب به گنجي گفت : چگونه متصور است تا زمانيكه زعماي اين قوم را از گردونه قدرت و از بستر اجتماع نرانده ، بتوان صحبت از دمكراسي و حقوق بشر نمود . آيا بنظر شما چنين امري كميك بنظر نميرسد و...؟

جواب اكبر گنجي بسيار جالب توجه و قابل تامل مينمود. ايشان كه روزي وروزگاري بنا به گفته علي فلاحيان كه معرف حضور جهانيان از حيث خوانخواري ميباشد ، از انقلابيون دوآتشه و از ماموران دادستاني انقلاب بوده و خدا ميداند كه در آنزمان بعنوان فردي گمنام چه ها كه نكرده ، و بايد معلوم شود كه گنجي در آنزمان چه كرده است ، و طبعا بايد در زمره افرادي بوده باشد براي بيرون راندن 5 ميليون ايراني غربت نشين بيكار نبوده و راندن اين جمعيت ميليوني را امري قطعي و حتمي براي تثبيت رژيم انقلابي و تداوم آن ميدانسته اند ، در پاسخ سئوال كننده ميگويند كه : با بيرون كردن و حذف ديگران ، يعني ملايان واعوان وانصارشان نميتوان دمكراسي را مستقر نمود . عجبا به اين تحليل و عجبا به اين صلح طلبي !!

بايد از آقاي گنجي پرسيد چگونه بود كه آنزمان راندن 5 ميليون ايراني و اعدام صدها خدمتگزار نظامي وغير نظامي رژيم پيشين براي تثبيت و استقرار چنين رژيم خونريز و آدمخواري مجاز و توجيه پذير بوده ، ولي حالا راندن مشتي آدم فاسد و دزد و جنايتكار نميتواند در جهت استقرار دمكراسي كارساز باشد . بايد خوب فكر كنيم و ببينيم كه ريشه همين يك فرضيه آقاي گنجي چه معنا و مفهومي در بر دارد ؟ پرسش نگارنده از گنجي وهمفكران مذهبي ايشان بعنوان روشنفكران مذهبي اين است كه : مگر ميسر است كه بدون حذف يك مجموعه چند هزار نفري كه خون هفتاد ميليون ايراني را به شيشه گرفته و باعث و باني همه فسادها و بدبختي هاي يك ملت و تاريخ اين سرزمين بوده اند ، حتي تصور مردم سالاري ، دمكراسي و حقوق بشر را بميان آورد ؟ اين انديشه دقيقا همان انديشه ناپاك و فريبكارانه اي است كه اصلاح طلبان بمدت 8 سال مردم را سركار گذاشتند ، و جيبهاي گشادشان را پر كردند . سئوال ديگركه پيرو سئوال قبلي بميان مي ايد اينكه : مگر شما حضرات در قدرت نبوديد ، مگر با 22 ميليون راي اين مردم بقدرت نرسيده بوديد ؟ بفرمائيد كه در آنزمان بجز خيانت و سازش با اقتدار گرايان و پشت كردن بمردم ، چه تاجي بسر مردم زديد كه حالا چنين فرضياتي را مطرح ميكنيد ؟

آقاي گنجي در طي تمامي اين سخنرانيهائي كه تا به امروز داشته اند ، حتي يكبار اين واقعيت كه عين مطالبات مردم ايران است را بميان نياورده و نگفته اند كه رژيم جمهوري اسلامي مشروعيت و مقبوليت خود را بطور عام از دست داده وبايد برود . اگر ايشان در گفتارشان صادقند و آنطور كه ميگويند خوف و هراسي از رژيم ندارند ، بايد بجاي يك مشت كلي گوئي و فلسفه بافي ، آن چيزي را بر زبان بياورند كه خواست واقعي ملت ايران است . ايشان در كل اين تور جهاني و سخنرانيهاي متعدد خود يك كلمه درمورد جنبش دانشجويئ و كارگري و غيرو بر زبان نمي آورند . يك ملام در مورد اينكه چه شد كه جنبش دانشجوئي آن سان بيرحمانه سركوب وقلع و قمع گرديد ، و اينكه چه دستهاي ناپاكي درآن قلع و قمع دخالت داشتند بر زبان نمي رانند ؟ حضرت آقاي گنجي راجع به منصور اصانلو صرفا بنا به دلايل سياسي كه كاملا قابل درك ميباشد صحبت بميان مي اورند ، اما در مورد اينكه رژيم جمهوري اسلامي دويست تن از كارگران زحمتكش واحد اتوبوسراني را بجرم اينكه خواستار حقوق حقه خود شده اند را اخراج مينمايد و مابقي را ميزند و زنداني ميكند لب فرو ميبندد و هيچ نميگويد . گويا كه بزعم خود و ياران اصلاح طلبشان براي مطرح كردن نقض حقوق بشر هم ، مرز بنديهاي خودشان را دارند و اين قبيل بگير وببندها وزندان كردن ها و اخراج ها در محدوده موازين حقوق بشري آقايان جائي ندارد . در واقع حق هم دارند، بجهت اينكه رژيم جمهوري اسلامي، در دوران اصلاحا ت با حضور همين حضرات در دو قوه مقننه و مجريه، آن كشت و كشتارها و بگيروببند ها را انجام داد، كه بر خورد با آن سبعيت ها هم هيچگاه از محدوده اعتراضات لفظي و چند مقاله آبكي وبحثها ي نمايشي در مجلس ساخته و پرداخته دو جناح حكومت فراترنرفت.نكته جالب توجه ودرخورتري كه درمقال قبلي نيزبدان اشاره شده بود، موضوع اعتصاب غذاي جهاني است كه گنجي دربرنامه تلويزيوني آمريكا نيربدان پرداختند. نگارنده بعنوان يك فعال و مبارزسياسي كه با بسياري از زندانيان سياسي در ارتباط هستم، اين موضوع بنظر ما بسيار حساس را با آنها مطرح نمودم تا هم در جريان باشند كه جه ميگذرد، وهم اينكه نظرات آنها در اين مورد را جويا بشوم. دوتن ازآنها كه بعنوان مجرمان اصلي كوي دانشگاه در حال گذراتدن دوران محكوميتهاي طولاني خود هستند، بعنوان جمله معترضه بچنين فراخواني پرسيدند چرا فغط براي سه نفر؟ عين توضيحات گنجي را براي آنها شرح دادم وگفتم كه انتخاب گنجي آنطور كه خود ميگويد، انتخابي نمادين از سه جنبش ، روشنفكري، دانشجوئي،وكارگري بوده ونفس اين عمل در بر دارنده رهائي كليه زندانيان سياسي ميباشد. بعد از بحث و گفتگوي بسيار، هم آنها و هم ديگران خواستند تا اين سئوال با اكبر گنجي در ميان گذاشته شود كه: آقاي علي اكبر موسوي خوئيني بعنوان يك عضو موثرودائمي دفتر تحكيم وحدت وپس از آن بعنوان يك عضوفعال درمجموعه اصلاح طلبان حامي رژيم ، در كدام جنبش دانشجوئي مستقل يا فاصله گرفته از اپوزيسيون نرم، وبطور مشخص جنبش هجده تير 78 حضور داشته اند كه بچشم دانشجويان مستقل نيامد، كه حالا ايشان بعنوان نماد جنبش دانشجوئي در ليست انتخابي گنجي قرار گرفته است ؟؟؟؟ معتقد بودند كه اگر گنجي ، ايشان را بعنوان نماد دانشجويان تحكيم وحدتي برميگزيدند، عملشان خيلي صالح تر از آن ميبود تا چنين عملي كه انجام داده اند! البته بر اين نكته تاكيد داشتند كه اين ايراد اساسي به انتخاب اكبر گنجي بهيچ وجه بدان معنا نيست كه بخواهيم بعضي اقدامات حما يتي موسوي خوئيني از حقوق بعضي دانشجويان وجانوادهاي آنان و... را كه در دوران نمايندگي شان در مجلس اسلامي صورت پذيرفت را ناديده بگيريم، ضمن آنكه معتقديم آن اقدامات دانشجويان مستقل و بطور مشخص جنبش دانشجوئي هجدهم تير 78 را شامل نگرديد، چرا كه شعارها و مطا لبات آن جنبش با آنچه كه اصلاح طلبان ودفتر تحكيم وحدت بطور عام بدنبال آن يوده و هستند، مغاير و در تضاد كامل با يكديگر قرار داشته و دارد.

گنجي در توجيه انتخابهاي نمادين خود واينكه چرا اعتصاب غذاي بزعم خود جهاني را بر محور سه شخصيت اعلام كرده اند، ميگويند: چون رامين جهان بگلو، منصور اصانلو، و علي اكبر موسوي خوئيني هم اكنون در سلولهاي انفرادي هستند، از اين جهت آنها را بعنوان نماد مبارزين و زندانيان سياسي بعنوان موضوع محور قرار داده اند.

بسيار خوب، در اينكه فيلسوف رامين جهان بگلو فقط با يكبار بازداشت، كه هيچ معلوم نيست، چه حكمي، تبرئه يا مجرميت شامل حال او بشود، بعنوان نماد جنبش روشنفكري ، ومنصور اصانلوبعنوان نماد جنبش كارگري انتخاب ميشوند، گرچه قابل بحث، اما ميتوان آنرا بعنوان موضوعي مقبول از منظراجتماعي وتاكتيك مبارزاتي پذيرفت. لاكن وقتي از گزينش موسوي خوئيني بعنوان نماد جنبش دانشجوئي صحبت بميان مياوريد ، اين عمل شما با يك علامت سئوال بزرگ مواجه، ويك مغلطه و مناقشه مبارزاتي را رقم ميزنيد. سئوال اينكه چرا سه نفر وبا چنين انتخابي؟ مغلطه اينكه، ميخواهيد بديگران، خصوصا" حاميان اروپا ئي تان ودر صورت امكان به آمريكا ئيها آدرس عوضي بدهيد. منا قشه از اين جهت كه بازهم شرايطي را فراهم بياوريد تا جامعه و عرصه مبارزات مردم را بنفع خود و ياران اصلاح طلبتا ن درگير تشويش ودرگيريهائي 27 ساله گذشته بنمائيد تا شايد بتوانيد شرايط را بسود اصلاح طلبان وباند هاشمي و خاتمي تغيير بدهيد. نشانه هاي اين سياستها درهمين انتخاب شما بخوبي متجلي است. اين انتخاب يك انتخاب صد در صد برنامه ريزي شده و پيرو همان باريهائي است كه در طي هشت سال زمامداري اصلاح طلبان بر مردم ايران بطور اعم و بر جنبش دانشجوئي و كارگري و معلمان وپرستاران و اقشار و لايه هاي صنفي روا داشته شد.
شما و ياران اصلاح طلب شما براي تحقق مطالبات جنبش دانشجويان در هجده تير ماه 78، بجز كمرنگ كردن ومشاركت آرام در سركوب آن جنبش چه كرديد؟؟؟؟؟؟ با صراحت آنرا بيان كنيد. اگر هم به آن جنبش جفا كرديد آنرا هم با شهامت بيان كنيد، نترسيد.

آقاي اكبر گنجي مدعي اند، چون نمادهاي مورد نظرشان درسلولهاي انفرادي هستند اين گزينش را انجام داده اند. ما از ايشان مي پرسيم، چرا آنهائي را كه محكوم به اعدام و پانزده سال زندان و تبعيد در زندانهاي جمهوري اسلامي بسر ميبرند، واز معروفيت و مقبوليت بيشتري در نزد مردم ايران برخوردارند را بعنوان نماد جنبشها ومعرف ظلم رژيم اسلامي انتخاب نكرديد؟؟ چراقربانيان قتلهاي زنجيرهاي، كشتارتابستان ، ترورهاي متعدد درون و برون مرزي، زهرا كاظمي و صدها مورد آدمكشي از اين نوع را بعنوان فعاليتهاي حقوق بشري خود قرارنداديد و ...؟؟؟

مگر آنانيكه امروز در حال گذراندن محكوميتهاي طولاني يا زيرحكم اعدام قراردارند،چون نمادهاي شما در سلولهاي انفراذي و شكنجه گاههائي چون توحيد، 59 عشرت آباد، و209 اوين وغيرو قرار نداشته اند؟؟؟ اينها ملاك قضاوت مردم درمورد عملكرد شما بوده و خواهد بود.

وقتي مجموعه گفتارها وكردارها وانتخابها و سخنرانيهاي امروز گنجي درتوراخير را با گنجي درون زندان كه نميدانستيم در چه وضعييتي قرار دارد و كل اطلاعاتمان بر تبليغات و گزارشات خبري ختم ميشد، احساس ميكنيم كه بايد خود را سرزنش كنيم. چرا كه درميابيم چنان آدمي با آنهمه استقامت وپايداري كه از او در زندان اوين برايمان ترسيم ميكردند، به چنين وضعييتي نزول بنمايد. از خود ميپرسيم كه اين همان اكبر گنجي است ؟؟؟ اگر خودش باشد، چگونه ميتواند تصور نمايد كه وزارت اطلاعات جمهوري، به وزارتخانه اي حقوق بشري ودمكراسي خواه مبدل شود؟؟؟ اين واقعيت هيچ ارتباطي با فرضيه توطئه و توهم ندارد، بلكه حقيقت تلخي است كه از زبان گنجي بيان گرديد.

آقاي اكبر گنجي، هرگزفراموش نكنيد، هر آنچه راكه امروز، ودر چنين شرايط خطيري ازتاريخ سرزمينمان از مغزشما تراوش مينمايد، وآنها را برزبان ميرانيد، و آنچه را كه قول آنرا ميدهيد. هشت سال پيش همراهان اصلاح طلب شما، و در راس آنها سيد محمد خاتمي، خيلي زيباتر از آنها را بر زبان آورد وتحقق آنها را بمردم نويد داد، مردم هم به ايشان ودارودسته اصلاح طلبان اعتماد كردند، نتيجه آن وعده هاي پر طمطراق چه بود؟ هيچ وپوچ. نه اصلاح طلبان و نه محمد خاتمي، لياقت آنرا نداشتند تا آرائ 22ميليون ايراني رامحترم بشمارند، لاجرم ديديم كه آن وعده ها هم نمايش دروغيني بيش نبود، ويراي اين سرزمين و اين ملت گرفتار آمده در فقر و فساد و اعتياد و فحشا هيچ نتيجه اي بجزدامنه دار ترشدن گرفتاريها وافزوده شدن پديده رانت خواري و ظهورپديده آقازاده ها ومهيا شدن زمينه براي ظهور دولت فاشيستي احمدي نژاد حاصل ديگري نداشت.

جناب آقاي گنجي، در برنامه ميز گرد صداي آمريكا، مورخه 13/4/85چنين عنوان نموديد كه، روشنفكران مذهبي قائل برآن هستند كه بايد مقال دين از حوزه حكومت و دولت جدا شود.

توضيح داديد كه تحقق چنين روندي باعث ميشود كه، هم حرمت دين مصون بماند، و هم اينكه چنين فساد گسترده اي كه گريبان اين سرزمين را27سل است گرفته، از ميان خواهد رفت.

آقاي گنجي، در ارائه نظريه خود، مشخص نكرديدكه منظورتان از روشنفكران ديني يعني ((روشنفكران ايدئولوژيك)) كدامها هستند، ومراد شما ازطرح اين موضوع روشنفكران خوديست يا ديگران؟؟ وديگر اينكه روشنفكران مورد نظر جنابعالي جديدا"باين نتيجه رسيده اند، يا اينكه نتيجه چنين انديشه اي را از عصر((رنسانس)) دريافته بوده اند؟ اگر منظورتان روشنفكران مذهبي وطني است، بايد بدانيد كه بيجا كرده اند. چرا كه اگر اين آقايان روشنفكر بودند، لازم ميبود كه 27پيش و قبل از آنكه چنين فاجعه اي بر اين سرزمين و چنين ضربات مهلكي براساس و بنيان مذهب وارد بيايد، بفكررهائي دين از اين لجن زارميبودند، نه حالا كه يك ملت بستوه آمده اين جدائي و پالايش را فرياذ ميزنند.

برويد شعارهاي جنبش دانشجوئي در هجده تير 78 را گوش كنيد. سالهاي سال است كه جدائي دين ار دولت و حكومت در تمامي حركتها ي اعتراضي مردم يك شعار محوري و اساسي است.

شايد آقاي گنجي هنوز متوجه اين ويرانيها وآسيبها ي وارده بر پيكرجامعه و، زير ساختهاي اقتصادي و فرهنگي، وعقب ماندگيهاي علمي و صنعتي كشور در طي اين 27 سال غافل مانده، يا چشمشان را بر اين واقعيتهاي تلخ بسته اند!؟ اما مردم ايران دريافته اند كه نقش روشنفكران مذهبي و غيرمذهبي در بروز اين فاجعه ملي مطلقا"انكار ناپذيرميباشد. بهمين دليل هم هست كه امروز مردم خصوصا"نسل جوان و دانشگاهي دريافته اند كه پيروي چشم بسته و بدون مطالعه مشابه آنچه كه در سال 57 بوقوع پيوست، بمثابه بازپروري اشتباهات گذشته خصوصا"دوران اصلاحات خواهد بود كه سفردور دنياي آقاي اكبر گنجي و سخنرانيها و اقدامات ايشان نميتواند مستثني از اين واقعيت وتجربيات تاريخي باشد.

جالب است كه بدانيم، تصوربسياري از مردم برآنست كه حتي تنش موجود پيرامون برنامه هاي هسته اي بين تهران ودنياي غرب نيزبخشي ازسياستهاي اصلاح طلبان((چانه زني در بالا، فشارآوردن از پائين)) باشد، كه متوليان چانه زني متعدد و مشخص، و امكان ميدهند كه مسئوليت فشار آوردن ازپائين، بعهده گنجي و در بسته بندي مشوقهائي باشد كه توسط ايشان به آنسوي مرزها ارسال شده باشد، چرا كه گفته هاي ايشان دربردارنده ابهامات بسياري است كه مردم ايران نسبت به آنها داراي حساسيتهاي بسيارگرديده اند .

ايران – تهران الف – بيقرار 18/4/85