اگر می خواهيد سخنان و رفتار شخص گنجی و بی سوادی تئوريک اش را نقد کنيد ،
را بخوانید که شاکی است که چرا گنجی نام علی را کنار
کانت می گذارد ، در دفاع اش از زندانيان سياسی فقط سه نام را بر می گزيند ، و درک
درستی هم از برنامه ک سانی اطرافش را احاطه خواهند کرد نداردپيرامون سفر گنجی به آمريکا
وبلاگ سیبیل طلا
.این سه روز اعتصاب غذا همانطوری که جناب آقای امير طاهری اشاره کرده بودند بهترين زمان و مکان برای محک زدن اپوزسيون جمهوری اسلامی بود و من هم دقيقاً به همين دليل رفتم که از نزديک شاهد تاريخ باشم. به نظر من در این چند روز گذشته و آينده سخنانی که پرامون حضور گنجی خارج از ایران و در آمريکا زده می شود به مراتب مهمتر از سخنرانی های خود گنجی است . از آن مهمتر شايد ديناميک روابطی است که پيرامون حضور گنجی در آمريکا در جريان است.
آنچه که توجه من را به سفر گنجی جلب کرد مقاله بود که الیی ليک معروف نويورک سان وقتی گنجی در مسکو بود به چاپ رساند. الیی ليک که گويا به شخصه مسئول خبرهات پيرامون " برانداز های " ایران شده است در این مقاله با استناد به سخنان آقای سازگارا ، این طور جلوه می دهد که گنجی به دعوت دانشگاه ييل (و در پرانتزی کوچک که خيلی هم چاخان نکرده باشد " و دیگر آموزشگاه های عالی") به آمريکا سفر خواهد کرد .
ادعای اینکه اکبر گنجی به دعوت دانشگاه ييل به آمريکا می آيد از زبان محسن سازگارا که بعد از تمام شدن دوره تحقيقاتی اش [بخوانيد جاسوس اش] در انستتو واشنگتن به دانشگاه ييل رفته است در همسايگی آقای دکتر رامين احمدی با ایشان در حال حقوق بشر نگاری است و از ششم ام جولای هم گويا سخنگوی خود گماشته دانشگاه ييل شده ا ست-بسيار قابل بررسی است. اهميت آن اعتباری است که این انقلابی پاسدار/جاسوس/پروفسور با وصل کردن خودش با اکبر گنجی به دست خواهد آورد. و این اعتباری است که خيلی از "بر انداز ها" و مخالفين "غير بر انداز" به دنبالش هستند . مخصوصاً برای اینکه که موسسه ای همچون مرکز گرد آوری و بررسی اسناد حقوق بشر ایران ، تمام اعتبار فرضی اش را برای تمديد پشتوانه مالی دولت آمريکا از جانب ارتباطش با جعفر خان های تازه به فرنگ آمده ای به دست می آورد که سابقاً در نظام سياسی جمهوری اسلامی کاره ای بوده اند و امروز با گرين کارت ها ی آسان بدست آمده شان برای پروژه های صدور دمکراسی "مخبر بومی " ا ند.
برای همين هم من اصلاً از ديدن دو همکار و همراه آقايان رامين احمدی و اکبر عطری که باهم به جمع اعتصابيون پيوستند ، تعجب نکردم. مقاله بهمن کلباسی که قبلاً مفصل آقای عطری را برای پيوستنش به نوکانسروتيو های جنگ طلب آمريکايی به نقد کشيده بود را بخوانيد تا آگاه شويد. امير عباس فخر آور هم که چهره جديد نيو کانسروتيو های آمريکاست هم در روز يکشنبه سر و کله اش پيدا شد.
از این هم تعجب نکردم که رويا حکاکيان نويسنده و يکی از اعضای هيت مديره مرکز گرد آوری و بررسی اسناد حقوق بشر ایران در وال ستريت جورنال روز شنبه ، نوید ورود گنجی به نويورک را داد .
حکاکيان با نثر بسيار قدرتمندش می نويسد که:
"دنيا حق دارد که خطر ایران را جدی بگيرد. اما ريشه این خطر را در بمبی که هنوز به دست نيامده، يافتن اشتباه است. خطر اصلی رژيم ایران شيوه خاص از عدالت است که اختراع کرده و بکار می گيرد."خانم حکاکيان سپس به بررسی پايمال شدن های شماری از "هيومن رايتز" می پردازد که مورد توجه خوانندگان وال استريت جورنال قرار بگيرد. از جمله قيام های اخير آذربايجان، مشکلات صوفی ها، تعقيب بهايی ها، و آن رييس جمهور معروف که هلوکاست را زير سووال برد. آنچه که در مقاله حکاکيان قابل توجه است، يک فراموشکاری عمدی است. با وجود اینکه تمام اطلاعيه های خبری از رامين جهانبگلو به عنوان نماينده روشنفکران زندانی در این اعتصاب نام می برند، مقاله خانم حکاکيان اشاره ای به جهانبگلو ندارد و انتخاب گنجی را به رسميت نمی شناسد.خانم حکاکيان متذکر می شود که بسياری از حاميان حقوق بشر در تبعيد ممکن است از بيم سود جويی های نو-محافظه کاران جنگ طلب از اقدامات گنجی حمايت نکنند. نقد سياست های جغرافيايی حقوق بشر و برنامه های استعمار جديد بحثی است که گريبان فعالانی چون خانم حکاکيان را به کرات گرفته است و تعجبی ندارد که ایشان از نقد گنجی در دوران اعتصابش در زندان به اینگونه حمايت های بين المللی خشنود نباشد. خانم حکاکيان ارتباط دوستانه ای با پروژه "اتحاد یکگانگی خاور ميانه" دارد. این گروه که توسط خانم زينب السواجی بنيان گذاری شده طرحی است از جانب انجمن اسلامی آمريکا که تحت عنوان حمايت از آزادی های مدنی در خاورميانه تبليغ می شود. کنگره اسلامی آمريکا و خود شخص زينب السواجی از حاميان به جد حمله آمريکا به عراق بودند. این گروه از کنسرت معروف آزادی ایران در هاروارد هم حمايت کرده بود که در آن آقای اکبر عطری سخنرانی کرده و از سياست های آمريکا مخصوصاً حمله به عراق و افغانستان حمايت کرد.
عليرضا دوستدار و مريم غروی مطلبی در مورد این کنسرت نوشته اند که بسياری از مسائل سياسی پيرامون کنسرت را آشکار می کند. این گروه به تازگی پتيشنی را برای آزادی موسوی خوينی آماده کرده است و آن را به افرادی در کابینه بوش همچون نيکولاس برنز و جان بولتون که در سازمان ملل ایران را تهديد به جنگ و تحريم می کند، فرستاده اند.
روابط سياسی تبعيديان ایرانی توسط دوستان و آشنايان به کرات به گنجی گوشزد شده است. بسياری از متفکرينی که با گنجی ملاقات کرده اند به او درباره روابطش با سياسی های در تبعيد هشدار داده اند. در نهايت گنجی به ييل نمی رود. و گويا قرار است آقای ريچارد رورتی را در استنفورد ملاقات کند.
با توجه به اینکه پارادايم فکری آقای گنجی بی شباهت به آقای دکتر عباس ميلانی نيست و باتوجه به اینکه هردو مرد با يک پيشتوانه تئوريک ضيعف خواهان برقراری اقتصاد آزاد در ایران و پيشرفت دمکراسی لیبرال از طريق سرمايه گزاری روی طبقه متوسط (تکنوکرات شهری) هستند، جای تعجبی ندارد که گنجی با دکتر ميلانی تبادل فکری داشته باشد.این نشان می دهد که ميلانی بسيار
زيرکانه توانسته است نه تنها اطمينان بوش و کابينه اش را جلب کند، بلکه آزادی خواهانی همچون گنجی را نيز تحت تاثير قرار دهد. کانی بروک در مقاله جنجال بر انگيزش در نو يورکر به ملاقات های محرمانه عباس ميلانی (از اعضا طرح دمکراسی ایران در هوور) با مسوولين وزارت کشور آمريکا اشاره می کند و ميلانی را يکی از افراد کليدی در آينده ایران می داند. پند طلايی ميلانی به آمريکا " با ایران مذاکره کنيد و به آنها کمک کنيد تنها با يک هدف: براندازی نهايی رژيم." گنجی نيز اخيراً خواستار تغيير رژيم در ایران بدون مداخله کشور های خارجی شده است.گزيده ای از اثار گنجی هم اکنون در دانشگاه استنفورد در دست ترجمه است.
http://sibiltala.blogspot.com/2006/07/blog-post_18.html
از طریق نیک آهنگ